مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید ایرج عباسی نیا

968
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام ايرج
نام خانوادگی عباسی نيا
نام پدر عبدالحسين
تاریخ تولد 1340/06/19
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1366/09/25
محل شهادت ماووت
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات پنجم ابتدايی
مدفن ديلم
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • شهید ایرج عباسی نیا در روز نوزدهم شهریورماه سال 1340 در شهر آبادان در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود. ایشان فردی با خدا و نسبت به خانواده و اطرافیان رئوف و مهربان بود. ایشان از انقلاب اسلامی با هم سن و سال‌های خود فعالیت های ضد رژیم ستم‌شاهی انجام می‌داد تا اینکه نهال انقلاب به ثمر رسید. ایرج در کنار پدرش در بسیج آبادان عضویت یافت و بعد از آن به خدمت مقدس سربازی اعزام شد، سربازی وی مصادف با تجاوز رژیم بعثی عراق بود. ایرج بعد از سربازی ازدواج کرد که ثمره‌ی این ازدواج دو پسر بود.

    بعد از سپری کردن دوران آموزشی، درتیپ 84 خرم آباد مستقر و از آنجا به جبهه اعزام گردید. شهيد حدود سه سال در منطقه آبادان بود حدود 4 بار به جبهه‌هاي نور عليه ظلمت اعزام شد. در جبهه‌های عین خوش، دشت عباس، شوش و بانه حضور فعال داشت. سرانجام آخرين بار در جبهه‌ی بانه در تاريخ 1366/9/25 به علت اصابت تركش و قطع دست راست و تركش به سر، در لشكر 57 ابوالفضل العباس به درجه‌ی رفيع شهادت نائل گرديد.

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطرات پدر شهيد :

    يك روز بعد از ظهر بود كه يكي از همرزمان ايرج كه با او در جنگ بودند به خانه ما آمد و گفت كه ايرج مجروح شده و تا چند روز ديگر خودم او را براي استراحت به خانه مي آورم و شما هيچ ناراحت نباشيد ، من حرفهاي او را باور نكردم . مادر ايرج هم خيلي گريه مي كرد و مي گفت نه ، ايرج شهيد شده و شما به من دروغ مي گوئيد، من دوست ايرج را به بيرون از خانه بردم و از او خواستم كه راستش را به من بگو يد و بالاخره گفت كه ايرج شهيد شده و تا دو سه روز ديگر او را از طرف سپاه به شما تحويــل مي دهند . من خيلي ناراحت شدم و خيلي برايم سخت بود كه فرزند بزرگ خانواده ام را از دست داده ام ، اما بعد از اينكه آرام شدم با خودم فكر كردم كه پسرم آرزويش شهادت بود پس من بايد به چنين فرزندي افتخار كنم و خودم نيز تصميم گرفتم كه به جبهه بروم و در آنجا ، جاي خالي پسرم را پر كنم . بالاخره شهيد ايرج را بعد از چند روز با ماشين بنياد شهيد تحويل سپاه دادند و از حسينيه اعظم تا گلزار شهدا تشييع شد . مردم نيز حضور بسيار خوبي را از خود ، نشان دادند و در غم ما شريك بودند و مثل اين بود كه فرزند خودشان شهيد شده . ايرج خيلي به پدر و مادر خود احترام مي گذاشت و هميشه به مادرش مي گفت : مادر جان اگر مـــــــي خواهي براي من دعا كني دعا كن كه شهيد شوم و توصيه اي كه به خواهرانش مي كرد اين بود كه حجاب را فراموش نكنيد و حضرت زينب (س) را الگوي خود قرار داده و زينب  وار رفتار كنيد و هميشه سعي كنيد نماز را به موقع بخوانيد .

    خاطراتي از زبان خواهر شهيد :

    برادرم يك روز قبل از اينكه به جبهه برود خيلي مرا نصيحت مي كرد و به من مي گفت كه تو بايد مادر و پـدر و همسرم را دلـداري بدهي و به بچــه هابم توجه زيادي داشته باشيد  ، من كه كم كم  داشتم نگران مــــي شدم ، حرف را عوض كردم ، كه ايرج باز به حرفش ادامه داد و گفت : خواهر جان من مي دانم كه اين رفتن ، برگشتي ندارد ، من ديگر نتوانستم جلوي اشكهايم را بگيرم و بعد او گفت : خواهر مگر امام حسين (ع)و حضرت عباس (ع) شهيد نشدند؟ و آنهم براي اسلام .مگر من چه چيزي از آنها بيشتر دارم؟ من كه خاك پاي آنها هم نمي شوم .وقتي كه مي بينم كه دشمن ، مردم كشورم را ، خواهـر و برادرهـايم را زير توپ و تانك  مي گيرد من چطور مي توانم ساكت بنشينم ما همه رفتني هستيم اما نمي دانيم كي و چه ساعت ، پس تو را به فاطمه زهرا(س) قسم مي دهم كه زياد بي قراري نكنيد . و بعد هم حرفش را تمام كرد.

    خاطره اي از زبان همسر شهيد :

    شهيد زماني كه مي خواست به جبهه برود ، زيـاد تـــوصيـــه مي كـرد و مي گفت من مي دانـم كه ديگر بر نمي گردم ، پس از تو مي خواهم كه مراقب فرزندانم باشي .ايشان علاقه بسيار زيادي به فرزندانش داشت و گفت كه آنها را اول به خدا و بعد به تو سپردم بچه ها در نبود من به شما بيشتر احتياج دارند تو را به خدا آنها را تنها مگذار و طوري تربيتشان كن كه فقط در خدمت دولت و ملت خود باشند و به آنها بياموز كه چه كساني براي اين كشور جان ، مال و همه چيز خود را فدا كردند ، فقط براي اينكه در آينده شما ،فرزندان با آرامش وافتخار در كشور خودتان زندگي كنيد. و اما تو  همسر گرامي از اينكه تا به اين لحظه توانستي سختي هاي زندگي مرا تحــمل كــني از تو مي خواهم كه بار سنگين تري را بدوش بگيري و در تربيت بچه ها بسيار كوشا باشي تا هميشه نماز بخوانند ، پيرو 0 ولايت فقيه و امام باشند ، حتما درس بخوانند و زندگيشان ساده و بي آلايش باشد و حق كسي را نخورند و هميشه راستگو و با ايمان باشند.

    يك روز باراني ، شهيد از سركار بر مي گشتند كه در راه يك گردنبند پيدا كردند ، آنرا به خانه آورد و به من نشان داد و من هم آنرا برداشتم و با هم به مسجد محلمان رفتيم و به آنها خبر داديم . فرداي آنروز كه شهيد ايرج از سركار بر مي گشتند ، يك خانم همراه پسرش به همان محلي كه طلا پيدا شده بود ، با نگراني مي گشتند شهيد از پسر آن خانم سؤال كرد كه دنبال چه چيزي مـــــي گرديد گفت : گردنبند مادرم گمشده و ما هم اينجا مهمان هستيم و قرار است كه امروز به شهرمان برگرديم و شهيد نشانه هاي گردنبند را گرفت و آنها را در خانه آورد و  طلا را به آنها پس داد . آنها آنقدر خوشحال شده بودند كه باورشان نمي شد و خيلي از شهيد تشكر كردند .

    هديه به روح سبك بالان آسمان شهادت

     

     

     

    سفر نامه آسمان

    الهــي به آنان كه پـر پر شـدنـــد

    پر از زخــمهاي مـكرر شـــدنـــد

    به آنان كه كاروان خـروش آمـدند

    چنان خون كارون به  جوش آمدند

    بــه آنــان كه امروز  ، فـردايي اند

    به آنان كـــه فـــردا  تمـاشايي اند

    بـــه آنان كه چـون پـرده بالا زدند

    قــــدم در حــريم تماشــا زدنــد

    به آنان كه زخمي تريـن بـوده انـد

    شهيدان ميدان ميــــن بوده انـــد

    به آنان كه بالي  رهــــا داشتنــــد

    گذرنـــامه كربـــــلا داشتــــنـد

    همــانان كه از مهر  فرزنــد خويش

    بــريـدند يكباره پيــــوند خويــش

    همــانـان كه روح روان داشــتـند

    سفر نامــه آســــــمان  داشتــــند

    هـــمانان كه دلــــداده او شــدند

    كبـــوتر ،كبوتر پــــرستو شــــدند

    پرســتو ، پرستو فـــراز آمــــــدند

    وبي سر ، سرافـــــراز بــاز آمــدند

    كه اين خطه ، خاك سرافـرازي است

    همه ، هـمت و شور جانبازي اســـت

    شب  عاشـقي را  رقــم مي زدنــــد

    هـمانان كه  بر مين قـــدم مي زدنند

    از آنان كه تنها پلاكي  بـــه  جــاست

    كمي استخوان ،مشت خاكي به جاست

    از آنانكه از كربــــلاي چــهــــــار

    نـــدارنــــد جز  زخمــهـــا يـادگار

    راهشان جاودان باد

     

     

     

     

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارديلم
    وضعیت پیکرمشخص
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    گالری تصاویر   
    مشاهده سایر تصاویر
    اسناد و مدارک   
    مشاهده سایر اسناد
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x