وصيت نامه ي شهيد حسن حيدري:

انالله و انا اليه راجعون

با سلام و درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران .امام خميني و با سلام گرم فراوان بر شهيدان صدر اسلام در كربلاي حسيني تا شهيدان عمليات والفجر 8 وصيتنامه خودم را شروع مي كنم .مادرم ،اگر من شهيد شدم برايم جامه سياه نپوش چونكه من در راه اسلام شهيد  شده ام ،برايم گريه و زاري نكنيد،زيرا كه اين گريه و زاري باعث مي شود ،كه دشمنان بعثي اسلام شاد شوند. پيامي نيز براي دانش آموزان دارم:براران عزيز  دانش آموز ،پيام من به شما اين است كه مدرسه كه سنگر شماست ،رها نكنيد، براي اينكه هر روزي كه شما يك صفحه از كتابتان را مي خوانيد مشتي محكمتر بر دهان ابر قدرتهاو ياوه گويان شرق و غرب مي خورد و من از مردم روستاي شهيد پرور امام حسن مي خواهم كه پشت جبهه را محكم نگه دارند و روز به روز كمكهاي خود را براي جبهه بيشتر كنند تا دشمنان اسلام انشاا….نقشه هايشان نقش بر آب شود. من ديگر پيامي براي مردم امام حسن ندارم و دعاي هميشگي به جان امام يادتان نرود

 

برادر كوچك شما حسن حيدري

مصاحبه با نزديكان شهيد:

راز و نياز برادر در هنگام وداع شهيد حيدري :

حسن جان برايم گفته اند ،روزي كه خواستي بروي ، غروب غم انگيزي بود كه گويي انتهاي آسمان به شط خون منتهي مي شد مادر بزرگ سر سجاده نماز بود و براي سلامتي تو دعا مي كرد . و تو را دست تمام ائمه معصومين مي سپرد.حسن جان يادت است اشكهاي الماس گونه مادر را كه پهناي صورتش را پوشاند، اما تو با نگاهت به او گفتي كه من رفتني ام.بايد امشب چمداني را كه به وسعت عشق است ببندم و به سمتي بروم كه درختان حماسي پيداست…….

مهدي را يادت هست كه با صداي كودكانه اش ترا صدا مي زد و مي گفت ((حسن مرا هم با خود مي بري؟)) و تو فقط بوسه اي نثارش كردي و به او گفتي كه درسهايت را خوب بخوان كه چشم اميد رهبر به شما ست شايد مهدي هم با سن كمي كه داشت همه چيز را درك كرده بود كه تو مي خواهي …….اما تو با گامهاي استوارت كه نشان از آرمان مقدس تو بود همه را چشم به راه گذاشتي.

حسن جان بعد از رفتنت انگار كه همه در گوشم اين دعا را مي خواندند كه((السلام عليك يا ابا عبدالله و علي الارواح التي ….)) من هم از همان روزها آموختم كه شهيد يعني چه و شهادت به چه معناست

 

جبهه:

حسن در سال 1361 وارد نهاد مقدس بسيج شد و در تاريخ 15/9/64 براي اولين بار به جبهه اعزام شدند و در عمليات والفجر 8 شركت كردند ايشان در اولين مرحله اعزامش سه ماه در جبهه بود پس از برگشت از جبهه دوباره به تحصيلات خود ادامه داد و بار ديگر مدرسه را رها كرد و به جبهه حق عليه باطل رفت تا اين كه در تاريخ30/10/65 در جبهه مارد در عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيد.

به خاطر سن كمي كه حسن موقع رفتن به جبهه داشتند دوستان و آشنايان مانع از رفتن او به جبهه مي شدند و مي گفتند كه شما هنوز بچه هستيد .ولي او مي گفت: همين بچه هاي كم سن و سال بودند كه فاو را از دست دشمن گرفتند اگر شهيد شدم به آرزوي خود رسيده ام و اگر عمري باقي بود باز هم به جبهه مي روم و با دشمنان دين و اسلام مي جنگم .مدت حضور شهيد در جبهه جمعا4ماه و 6روز بود.

 

ويژگيهاي مديريت و فرماندهي:

شهيد حيدري در منزل و بيرون از خانه بسيار مسئوليت پذير بودند و هر كاري كه به او واگذار مي شد، تا آن را انجام نمي داد آن كار را رها نمي كرد .در كار و تفريح براي خودش برنامه اي خاص داشت و طبق برنامه از قبل تعيين شده كارهايش را انجام مي داد .

 

حرفهايي با شهدا (از زبان برادر شهيد احمد حيدري):

بسم الله الرحمن الرحيم

و لاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.

 

شما شهيدان…… جاودانگي اگر تصوير مي شد ،به رنگ خونشان در مي آمده عزت اگر تجسم مي يافت ،تنديس از حماسه شما مي گشت .حماسه،اگر  زبان داشت ،نام شما را بر زبان مي آورد .شما شهيدان ،ديباچه ي شرفيد،عنوان ايمانيد،نامتان نگين زينت بخش حلقه ي عاشقان است . شما شمع جمع مائيد،فروغ بي انتهائيد،تصوير جهانيد،پشتوانه ي انقلابيد. هر كوچه و خيابان كه نام زيباي شما مزين گشته عطر شهادت دارد. هر معبري كه تصوير شما بر آن نقش بسته ،گواهي بهشتي شدن شما مي دهد . خونتان بن بست ها را به بزرگراه تبديل كرده است مرگتان ،زاينده ي حيات و شها دتتان ،صيراننده ي مرگ بود. هر دفتري كه يادي از شما را در بر دارد ،گلبرگ صداقت و ايثار گشته،چهره ي آغشته به خونتان،سيماي اسلام را جلا بخشيد ،به راستي كدام آتش است كه بتواند دفتر و ديوان شوقتان را بسوزاند؟كدام زلزله است كه ياراي لرزاندن بناي استوار كرامت شما را داشته باشد؟كدام طوفان است كه خيمه ياد معطر شما را بتواند برچيند؟كدام هجوم است كه بتواند گلزار شهادت شما را تاراج كند؟گرد كدام حادثه مي تواند بر جلوه ي جمال شما بنشيند؟موج كدام سيل است كه بتواند نامتان را از ساحل خاطره ها محو سازد ؟ما مديون و وامدار شمائيم انقلاب عزيزمان نام و قوام از شما دارد به راستي در مقابل شكوه روح و عظمت ايثارشان چه مي توانيم بكنيم؟……گفتيم سرودتان كنيم ديديم تجسم سروديد گفتيم غزلتان سازيم ديديم شما غزالان فام آورو گريزان از غزل و قصيده هستيد، گفتيم به چهرهي دلربايتان بنشينيم ،فروغ جمالتان ما را به حيرت نشاند گفتيم يادتان را به دست باد بسپاريم ،تا همه جا درنوردد ،ديديم باد از هر كجا كه مي آمد و از هر سو كه مي ورزيد نشاني از شما همراه داشت ،گفتيم به ياد شما مشك و عنبر افشانيم،ديديم بوي شهادت همه جا را آكنده ساخته و در همه جا پراكنده گشته. كلام چگونه ياراي اداي حقتان را دارد؟و شعر ناتوان از سرايدن شماست ، شما از شعر ما جلوه نيافتيد. بلكه روشنايي كلام ما از آن جاست كه درباره ي شكوه شماست ، شما در قصه هاي ما تداوم نمي يابيد ،بلكه داستانهاي ماكه درباره رشادت شماست جاودانه  ماند،سخن ما حق شما را ادا نمي كند بلكه شمايي كه كلام ما را با حق آشنا مي‌كند يادتان با حماسه و ايثار پيوند  جاودانه دارد، خاطره ي شما با عشق و دلدادگي عجين گشته چرا كه شما كشته ي راه خداييد و خدا شما را خون بهاست شما فدايي حقير، قرباني قرآنيد ،ذبيح ايمانيد، اسماعيل اخلاص تسليميد ،شما شاهد صداقت و ايما نيد شما همواره شاهديد،چرا كه شما شهيد هستيد.

ياد شما شهيدا اين ياران راستين امام امت گرامي باد.