مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید نجف فرخ بست

647
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام نجف
نام خانوادگی فرخ بست
نام پدر سردار
تاریخ تولد 1348
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت : 4/4/67
محل شهادت جزيره مجنون بر اثر تك دشمن
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • زندگينامه شهيد نجف فرخ سربست

    شهيد نجف فرخ سربست فرزند سردار  در سال 1348 در خانواده اي با ايمان و زحمت كش در روستاي سربست از توابع شهرستان دشتستان ديده به جهان گشود از همان اوان كودكي چهر ه اي بشاش و خنده رو داشت در بين همبازيهايش بسيار مودب و سربه زير بود چهر ه اي آرام و متين داشت قبل از شروع دوره مدرسه در مكتب خانه به دنبال يادگيري و‌آموزش قرآن بود در شش سالگي در دبستان محمدي سربست ثبت نام نمود و تا پايان دوره ابتدايي در آن آموزشگاه مشغول ادامه تحصيل داد و با موفقيت آن را به پايان برد وي در اين دوران در كلاس بسيار موفق و در بين دانش آموزان بسيار مودب بود  حتي يك بار هم مربيان وي از او ناراحت نشدند و انضباطيش زبانزد خاص و عام بود نامبرده جهت طي دوره راهنمايي ، در آموزشگاه شهيد مدرس نظرآقا ثبت نام به عمل آورد و سه سال راهنمايي را نيز با موفقيت به پايان برد شهيد در اين دوران علاوه بر تلاش و كوشش در امر سواد آموزي با توجه باينكه فرزند بزرگ خانواده بود و همواره مردم روستا از بضاعت مالي خوبي برخوردار نبودند كارهاي كارگري و كشاورزي هم مشغول بود تا بتواند حداقل بار مسئوليت پدر را كمتر كند شهيد در دوران كوتاه عمرش با همه خوب و مهربان بود شهيد علاوه بر كار كارگري به تفريح و ورزش هم علاقه خاصي داشت وي در همه امور به عنوان الگوي نمونه اخلاق و رفتار بود جداً به ياد نداريم كه در اين مدت حتي يك بار هم كسي از او دلگير و ناراحت شده باشد در خانواده نسبت به برادران و خواهرانش احترام خاص قائل بود دوران متوسطه او مصادف بود با تجاوز دولت بعث  به ميهن اسلاميمان تعصب مذهبي و عشق به اسلام و وطن اين شهيد را بر آن داشت كه تحصيلات را رها كند و همدوش با بسيجيان و رزمندگان سلحشور به جبهه ها شتافت . جبهه را مدرسه عشق و محل خودسازي مي دانستلذا سرانجام در اين راه به هدف نهايي خود كه همان لقاء پروردگار بود رسيد و در تير ماه سال 1367 در منطقه عملياتي جزيره مجنون به ديدار رب جليل نائل گشت راهش مستدام و روحش شاد .
    ادامه مطلب
    وصيت نامه شهيد نجف فرخ سربست

    الا واني لا اري الموت الا سعاده ولا الحيوه مع الظالمين الا بر ما

    « من مرگ را عيني خوشبختي مي دانم و زندگي با ستمگران را شكنجه اي دردناك »          امام حسين (ع)

    اكنون كه براي باري ديگر مي خواهم به جبهه نبرد با دشمن اسلام بروم برخورد فرض مي دانم چند كلامي با پدر و مادر و برادران و خواهرانم به عنوان وصيت صحبت كنم . خداوند من كه در اين دنيا نتوانستم آن گونه كه لايق تو است زندگي كنم و شكر تو را به جاي آورم پس اي خداي كريم مرگم را چنان قرار ده كه لايق كفاره گناهانم باشد . ابتدا به دوستان و برادران و خواهران ايمانيم سفارش مي كنم خدا را فراموش نكنيد كه مورد فريب و مكر شيطان قرار مي گيرد ، نمز را به پا داريد و با حضور قلب بخوانيد و امر به معروف و نهي از منكر كنيد امام بزرگوار را تنها نگذاشته و همواره پشتيبان ولايت فقيه باشيد . اما اي پدر و مادر مهربان و زحمتكشم مي دانم كه غم فراقم بر شما سنگيني مي كند اما به خدا پناه ببريد و بدانيد ما همه امانتهاي خداييم در اين عالم و روزي نيز از اين جهان خواهيم رفت و چه زيباست پايان زندگيمان شهادت در راه خدا باشد . مرا حلال كنيد و بدانيد كه من آگاهانه در اين راه قدم نهاده و نهايت آرزويم رسيدن به لقاء يار است ، وصيتم به شما برادرانم اين است كه صراط مستقيم كه همانا راه انبياء و اولياء الهي است دست برنداريد و در رفتار با مردم اخلاق اسلامي را رعايت كنيد و همواره خون شهداء را پاس بداريد ، خواهرانم سعي كنيد كه در حفظ حجاب و شئونات اسلامي سرآمد باشيد زيرا ديگران از شما خانواده هاي شهداء الگو مي گيرند . در پايان از همه دوستان و آشنايان تقاضا دارم براي رضاي خدا مرا حلال نماييد .

    والسلام . سرباز حقير امام زمان (عج) نجف فرخ سربست . 16/3/67
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    انشاي برادر شهيد نجف فرخ سربست در دوران مدرسه

    موضوع : در مورد دهه ي فجر بنويسيد كه چرا به اين ده روز دهه ي فجر مي گويند و فجر را تعريف كرده و در مورد آن بطور مشروح بنويسيد ؟

    به ايام فجر نزديك مي شويم ايامي كه در آن دوران ظلمت و تاريكي هاي چندين ساله ايران با طلوع فجر انقلاب اسلامي در 12 بهمن 57 شكافته شد و با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام امت در 22 بهمن آسمان خونرنگ ايران با تابيدن نور اسلام و قرآن نوراني مي شود و در پرتو آن فسادها و تباهي ها گذشته محو و پرچم استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي در اين دشت پهناور افراشته مي گردد . لذا اكنون كه به بركت خون شهداي گرانقدر انقلاب ، در آستانه هفتمين بهار پيروزي انقلاب اسلامي قرار گرفته ايم سعي مي كنيم در ويژ ه نامه اي كه به همين مناسبت پيش رويتان است تا اندازه اي حماسه ها ، ايثارها و مبارزات حق طلبانه امت مسلمان ايران را در روزهاي فراموش ناشدني و همچنين دستاوردهاي بزرگ انقلاب در هفت سال گذشته را به تصوير كشيده و يا با قلم ناتوانمان بر روي كاغذ بياوريم تا هر چه بيشتر قدر اين انقلاب الهي و رهبري آن را دانسته و در جهت سازندگي و گسترش آن در سراسر جهان بكوشيم 12 تا 22 بهمن را دهه فجر ناميدند زيرا در اين روزها اتفاقات مهمي رخ داده است و گامهاي مهمي در راه انقلاب و پيروزي انقلاب نهاده شد و چون در اين روزها را روز روشنايي و دهه فجر يعني دهه روشنايي است حكومت جنايتكار شاه بعد از اينكه ديد در مردم جرقه اي پديد آمده ديگر ماندن خود را در كشور نا امن دانست لذا در آخرين روزهاي حكومت خود يكي از مهره هاي سر سپرده يعني شاپور بختيار را برگزيد و به مقام نخست وزيري رسيد بختيار سعي مي كرد تا با توطئه و نقشه هاي شوم خود دست به عوام فريبي مردم بزند ولي با هوشياري امام امت توطئه شومش نقش بر آب شد و امام طي اعلاميه اي به مردم دستور داد تا حكومت نظامي را ناديده گرفته و به خيابانها و ميدانها بريزند و باعث پيروزي انقلاب شوند .

    :::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    سوابق جبهه شهيد نجف فرخ سربست از زبان خانواده اش

    به بيشتر دوستان و خانواده خو توصيه مي كرد كه جبهه ها را گرم نگه دارند و سنگرها را پر كنند و از كشور و نظام اسلامي خود دفاع كنند اولين بار كه به جبهه رفت كلاس دوم دبيرستان بود در حمله آزاد سازي فاو والفجر 8 شركت داشت و خبر پيروزي سپاهيان اسلام را به ملت ايران بشارت داد از وقتي كه به جبهه رفته بود حالات روحي او تغيير كرده بود .

    بسيار مهربان و خوش اخلاق شده بود احترام خاصي به پدر و مادر مي گذاشت زمانيكه در منزل بود در كارهاي خانه به ما كمك مي كرد هر كاري كه به او واگذار مي شد با نهايت دقت انجام مي داد و هيچ توقعي هم نداشت كه كسي از او قدر شناسي كند او خدا را ناظر بر همه كارها مي دانست شهادت او را از طريق دوستاني كه همراهش بودند شنيديم و شهادت او تأثير بسياري گذاشت فقدان و جاي خالي او اوايل براي ما خيلي سنگين بود ولي خدا كم كم به ما صبر داد و داغ او را تحمل كرديم شهيد مدت سيزده سال مفقود بود و در سال 79 جسد او به وطن برگشت داده شد و با استقبال خوب مردم در گلزار شهدا سربست به خاك سپرده شد و ما عدم حضور او را در زندگي احساس مي كنيم .

    ::::::::::::::::::::::::::::::::

    ويژگيهاي شهيد از زبان دوستانش

    هميشه آرزو داشت كه زماني كه به جبهه مي آمد عمليات شروع شود و شهادت در راه خدا نصيبش شود در گروههاي سرود آموزشگاه و بسيج عضو بود عاشق ولايت بود مريد رهبر ( امام خميني ) بود و به او عشق مي ورزيد وي رهبري امام خميني و انقلاب اسلامي را يك هديه اسماني مي دانت و در راه تثبيت آن از هيچ كوششي دريغ نمي كرد بارها در بسيج از دست آوردهاي آن دفاع مي كرد .

    شهيد قبل از شهادت اسير شدند و بعد از انتقال به عقبه دشمن بر اثر تشنگي و خونريزي به شهادت رسيدند چون لحظه شهادت من در كنار او بودم و تمام لحظات آن موقع برايم خاطره است . عمليات شروع شد و من و شهيد كنار همديگر و در يك نگر بوديم قبل از اينكه عراق پاتك خود را شروع كند همان شب با يكي از دوستانش شروع كردند به ساختن سنگر دفاعي و موقعي كه عمليات شروع شد و من آمدم آنجا موقعي كه ديدم نگر آنها را ، تعجب كردم كه در اين وقت كم چطور اين نگر به اين بزرگي و محكمي را ساخته اند . ايشان در همان عمليات عراق مجروح شد و بعد از اين كه توسط نيروهاي عراقي به عقبه دشمن رفتند تقريباً 24 ساعت بعد از اسارت ساعت 9 تا 10 شب بود كه به شهادت رسيد آن هم بر اثر تشنگي و خونريزي زياد وقتي نجف شهيد شد من و همرزمانش ( هم محليها ) در اسارت خيلي منقلب شديم ولي نمي گذاشتند ما عزاداري كنيم ولي خاطره اش هميشه در ذهن من زنده است

    ::::::::::::::::::::::::::

    ويژگيهاي شهيد از زبان دوستان و همرزمانش

    شهيد فرخ سربست جواني شاداب ، خوش اخلاق و متين بود كه با اولين برخورد و مصاحبت با ايشان هر فردي شيفته اخلاق او مي شد و همين امر باعث گرديده بود كه وي به عنوان محور و زنجير اتصال دوستان با يكديگر گردد از نزديكترين دوستان او مي توان به شهيد رضا زارع و شهيد محمود قدوسي فرد اشاره نمود كه در بيشتر مجالس با آنها همنشين بود از ديگر خصوصيات شهيد نظم و انظباط و مرتب بودن او مي باشد ايشان اناني متعادل و در هيچ يك از مسائل زندگي شتاب زده نبود از نزديكان وي نقل شده در هنگام اسارت و قبل از شهادت بسيار صبور و متعادل بود و اصلاً هراسي به خود راه نمي داد حتي در سخت ترين لحظات لبخند مي زد و دوستان را دلداري مي داد هميشه متفكر بود و مواظب اعمال و رفتارش بود و از گذشته حسرت مي خورد كه چرا آنچنان كه خدا از او خواسته نتوانسته گام بردارد مثلاً از وي نقل شده كه در هنگام خواندن فاتحه در كنار گلزار شهدا پس از كمي سكوت و تعقل اين جمله را بيان مي كند و از دوستان مي پرسد آيا براستي خداوند از سر تقصيرات ما بندگان نالايق خود مي گذرد و ما را هم مثل اين شهدا قبول دارد از اين سخنان روشن مي شود كه شهيد مادام در فكر پاكسازي نفس خود بوده و همواره پر ارزش و مقام شهدا غبطه مي خورد و آرزو داشت مورد تأييد حق تعالي گيرد . شهيد اهميت فراواني به ورزش مي داد و در محيط بازي نيز بازيكني خوش اخلاق به همه فضايل انساني بود از بهترين بازيكنان تيم روستا بود در نوجواني نيز عضو گروه سرود انجمن اسلامي روستا بود . تفريحات خود را به كمك پدرش در باغداري و كشاورزي مي گذراند و همچنين از ديگر تفريحات وي ماهيگيري و شنا بود .

    از زمان دفاع مقدس زماني كه سن او به سني رسيد كه او را جهت رفتن به جبهه پذيرفتند علت آن هم همان عشقي به اسلام و رهبري امام خميني بود كه ميان جوانان آن زمان بود .

    علاقه ايشان به ائمه اطهار بسيار زياد بود در مسافرتها و تفريحات و حتي در زمين فوتبال ايشان يك الگو داشتند و آن هم امامان معصوم بودند .

    :::::::::::::::::::::::::::

    ويژگيهاي شهيد از زبان مادرش

    نجف بچه متين خوب و خوش برخوردي بود در زمان حياتش نه من و نه پدرش هيچ وقت از او ناراحت نشديم من زمان بارداري او مرتب با وضو بودم و سعي مي كردم فقط از سفره خودمان تغذيه شوم همه نوع غذا را نمي خوردم بيشتر نماز مي خواندم و ادعيه ها را زمزمه مي كردم از خداوند مي خواستم كه فرزندي سالم به ما عطا كند و چون اولين فرزند ما بود خيلي به او علاقه داشتيم پدرش با مشورت من اسم او را كه بر گرفته از شاه نجف بود نجف را انتخاب كرد زمان تولد او مصادف با ايام خاصي نبود و يا من به ياد ندارم در ايام كودكي بيشتر با او قرآن كار ميب كرديم و واجباتش را به او ياد مي داديم ايشان با توجه9 به اينكه سن و سال پائيني داشت ولي ما را توصيه مي كرد كه نمازمان را اول وقت و به جماعت بخوانيم اخلاقش سرآمد همه بود جداً بر گرفته از حديث نبوي كه داراي اخلاق نيكو بود نجف هم همينطور  بود به ياد ندارم در طول عمر بابركتش حتي يك بار هم از او شكايت كرده باشند بسيار پر جنب و جوش و فعال بود به ورزش و كار در خانه علاقه داشت از كودكي به فراگيري علم و دانش علاقمند بود بلافاصله بعد از مدرسه تكاليفش را انجام مي داد به اطرافيان خود علاقه داشت و به آنان احترام مي گذاشت در بين دوستانش نومنه بود نسبت به مسائل ديني و مذهبي بسيار جدي بود تا دوم دبيرستان ادامه تحصيل داد ولي چون اين زمان مصادف شده بود با حمله مزدوران عراقي به خاك ميهن اسلامي ما ايشان هم جبهه را بر درس و مدرسه ترجيح داد و رهسپار ميدانهاي نبرد گرديد در زماني كه در جبهه بود انسان ديگري شده بود كه متعلق به كره خاكي نبود در آسمانها پرواز مي كرد نماز خواندش ، تلاوت قرآن او و ادعيه هايش معناي ديگري داشت به روحانيت عشق مي ورزيد در ولايت فقيه ذوب شده بود گوش به فرمان امام بود و مريد او بارها مي گفت اي كاش مي شد كه اعضاي بدن ما را به امام پيوند مي زدند تا او بيشتر زنده بماند .

    در دوران انقلاب با توجه به اين كه سن و سالش پايين بود ولي در راهپيمايي ها و مراسمات مرتب شركت مي كرد در مجالس مذهبي شركت داشت علاقه خاصي به امام حسين ( ع‌9 داشت از احزاب و دسته جات سياسي به شدت متنفر بود حزب را فقط حزب الله مي دانست . بسيج و سپاه را نيروهاي مخلص خدا مي دانست علاقمند بود كه در آينده به خدمت سپاه پاسداران در بيايد در سن 17 سالگي به جبهه شتافت و عامل به حركت در‌اوردن قلب او سخنان حضرت امام خميني بود زيرا علاقه شديدي به ايشان داشت زماني كه مي خواست به جبهه برود حال و هواي ديگري داشت مانند پرنده اي بود كه تازه از قفس آزاد شده است . حرفها و نصيحتهاي او جوري بود كه به سن و سالش نمي آمد مثل اين كه چندين سال بزرگتر است ما را به حفظ حجاب اسلامي و به پا داشتن شعائر مذهبي و ديني سفارش مي كرد . در زماني كه از جبهه بر مي گشت از رفاقت و صميميتي كه در بين نيروهاي بسيجي در جبهه بود صحبت مي كرد و مي گفت آن جا دنيايي ديگر است كه متعلق به اين زمين نيست آنجا ملائكه هاي الهي حكم فرمايي مي كنند در روز آخري كه به جبهه رفت حال و هواي ديگري داشت شب حنا به دست و پايش گذاشتم مثل اين كه مي خواست به حجله دامادي برود ما ناراحت بوديم و او خوشحال و فرحناك در دل زمزمه مي كرد با خداي خود و از او چيزي مي خواست كه ما نمي فهميديم خلاصه وداع آخر او خيلي دردناك بود او با دوستانش رفت و ديگر بر نگشت او مدتها مفقود بود تا اين كه پس از سيزده سال دوري از وطن در سال 79 جسد او را به ميهن برگرداندند با تشييع بي نظير مردم شهرستان و روستا در قطعه گلزار شهداي سربست به خاك سپرده شد براي خيلي متأثر بودم مثل اين كه گلي را از دست دادم ولي خوشحال از اين كه او در راه خدا به شهادت رسيده است .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x