مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهیدعبدالحسين راهپيما

705
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام عبدالحسين
نام خانوادگی راهپيما
نام پدر حسين
تاریخ تولد 15/1/1353
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 8/9/1373
محل شهادت چابهار
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • زندگينامه :

    عبدالحسين راهپيما در سال 1353 در روستاي كناركوه از توابع ديلم به دنيا آمد . شغل پدرش كشاورزي بود .

    دوران كودكي : محيط پاك و با صفاي روستا بازيهاي خاص خود را دارد . كودكاني كه با كمترين امكانات شيرين ترين و به يادماندني ترين خاطرات را با بازيهاي كودكانه بر دل سبز روستا حك مي كنند . از جمله بازيهاي دوران كودكي عبدالحسين ((شالكوبازي)) بود كه دو گروه براي بازي آماده مي شدند ، اول يك دايره مي كشيدند و يك گروه درون دايره قرار مي گرفت و گروه ديگر با شالي كه يك گره در انتهاي آن داشت به پائين زانوي بچه هايي كه درون دايره بودند مي زدند ، آن گروه هم كه درون خط بود سعي مي كردند كه با پاي خود به پاي كساني كه بيرون دايره هستند بزنند تا آنها را شكست داده و به درون دايره بياورند و شالها را از آنها بگيرند . عبدالحسين به بازي فوتبال هم خيلي علاقه داشت و اغلب در مسابقاتي كه در روستا برگزار مي شد شركت مي كرد .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    مادر شهيد :

    معبـود تويي از تـو امان مي خواهيم


    زان چشمه سرمدي نشان مي خواهيم

    گفتـي كه شهيـد زنـدة جـاويد است

    يا رب از تو عمر جاودان مي خواهيم

    پسرم عبدالحسين در خلق و خو و روابط اجتماعي نمونه بود . در خانه احترام همه را داشت و هر وقت مي خواست از خانه خارج شود هميشه با اجازه و خداحافظي از من خارج مي شد . خيلي مقيد به نمازش بود و هميشه در درس و مشق به خواهران و برادركوچكتر از خودش كمك مي كرد .

    پدر شهيد :

    عبدالحسين بسيار با محبت بود و احترام زيادي نسبت به من داشت . در كارهاي روزمره حامي من بود و وقتي متوجه شد فشار زندگي بر دوش من سنگيني مي كند مدرسه را رها كرد و براي اينكه كمكي به حال من باشد كارگري كرد .

    برادر شهيد :

    برادرم هميشه در امور درسي به من كمك مي كرد البته او به همه در خانه كمك مي‌كرد . بارها به من توصيه مي كرد كه احترام پدر و مادر را داشته باشم و موجب رنجش آنها نشوم .

    دوستان شهيد :

    عبدالحسين در دوستي و رفاقت سرآمد همه ما بود و هيچوقت كسي از او دلخور نمي‌شد اگر كدورتي بود او قبل از همه دلجويي مي كرد و رفع ناراحتي و كينه مي‌كرد . گذشتش در دنياي رفاقت زياد بود .

    خاطره اي از همرزم شهيد :

    در منطقه چابهار كه ما خدمت مي كرديم فرمانده يكي از دسته هاي اشرار مزاحم مردم مي شد عبدالحسين چندين بار او را نصيحت كرده بود ولي او بدون توجه به تذكرات ، شرارت خود را ادامه مي داد تا اينكه يك روز شهيد راهپيما را گرفتند و سر او را تراشيدند و فرمانده اشرار به او گفت كارت تمام است و همين هم شد روزي چند نفر مسلح آمدند و ما را به گلوله بستند و همه شهدا از جمله عبدالحسين را درون يك كانتينر گذاشتند و پيكرهاي پاك آنها را به آتش كشيدند .

    يادشان گرامي و راهشان پررهرو باد .

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x