مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید محمد خادم زاده

831
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام محمد
نام خانوادگی خادمزاده
نام پدر غلامعلی
تاریخ تولد 1341
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 62/12/23
محل شهادت طلاعیه
مسئولیت سپاه
شغل پاسدار
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • شهید محمد خادم زاده در سال 1341 در خانواده اي مذهبي و بسيار مستضعف در دامن پدر و مادري متدين در شهرستان برازجان ديده به جهان گشود. از همان اوان كودكي رفتار وكردارش گوياي بارزي ازآينده درخشانش بود خانواده شهيد خادم زاده با اينكه از لحاظ مادي در مضيقه بودند وپدرش نابينا بود وي را جهت تحصيل به مدرسه فرستاد شهيد خادم زاده دوره ابتدايي را دردبستان خضر برازجان ودوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي شهيد منتظري پشت سر گذاشت .سپس جهت ادامه تحصيل همراه ديگرياران امام عليه رژيم محنوس پهلوي در راهپيماييها وتظاهرات شركت فعالانه داشت وتا كلاس سوم اقتصاد پيش رفت ليكن با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران وتشكيل ارتش بيست ميليوني عاشقانه داوطلبانه به عضويت بسيج مركزي سپس به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي برازجان درآمد. شهيد محمد خادم زاده بيش از شش بار در جبهه ها حق عليه باطل شركت ميكرد ودر عملياتهاي طريق القدس،فتح المبين، بيت المقدس، رمضان، محرم، والفجر 1 و خيبر شركت فعال داشت. و در حين رزم مسئوليت فرماندهي دسته يا گروهان‌هايي را بر عهده داشت او چندين بار مجروح شد .يكبار از ناحيه دست وپا بارديگر از ناحيه شكم وسومين بار از ناحيه سر ودست مجروح شده بود كه بعد از بيرون آوردن تركشها با آنكه استراحت پزشكي داشت ومي بايست استراحت كند اما چون حنظله غسيل الملائكه بيش از چند روز از ازدواجش نگذشته بود كه حنظله وار عازم جبهه نور عليه باطل شد وزندگي كردن در پشت جبهه را همچون يك زنداني ميدانست وخط مقدم جبهه را مانند بهشت.

    سرانجام آخرين بارعمليات پيروزمند خيبر شركت كرد وهنگام دفع پاتك دشمن بعثي صهيونيستي پس از حماسه ها ايثار ها رشادتها واز خودگذشتگي هاي فراوان در مورخه 23/12/62 در جبهه طلائيه بر اثر تركش خمپاره بعثيون به فيض شهادت نائل آمد.

     
    ادامه مطلب
    هو الذي ارسل بالهدي ودين الحق يظهره علي الذين كله .كفي بالله شهيداً. سوره فتح .

    اوخدائيست كه رسول خود محمد(ص) را باقرآن ودين حق به عالم فرستاد تا آن را برهمه اديان غالب گرداند وبرحقيقت اين سخن گواهي خدا كافي است .

    اينجانب محمد خادم زاده وصيت نامه خود را رابا نام خدا وبا ياد امام خميني آغاز ميكنم وبه جبهه جنگ حق عليه باطل عازم ميشوم كه با نثار خون ناقابل خود به اين نابخردان وبي دينان بفهمانم كه اگر نبودم در صحراي كربلا ياري امام حسين (ع) رهبر آزاد مردان را نمايم به نداي حسين زمان خميني بت شكن فرياد لبيك را سر مي دهم وتا آخرين قطه خونم دست از چنين رهبري وچنين مكتبي نخواهم كشيد تقاضاي من از ملت مسلمان وقهرمان پرور ايران است كه امام را تنها نگذارند وهميشه در صحنه باشند تا توطئه گران آرزوي خود را به گور ببرند وتقاضاي ديگر من از ملت اين است كه از روحانيت متعهد ومسئول جدانشوند چون اين روحانيون هستند كه خون هشتاد هزار شهيد را لحظه به لحظه بدوش ميكشند وهرگز  نمي گذارند پايمال شود.پدر عزيزم هيچ ميداني كه ميتواني سرت را بالا بگيري وبگويي من در راه خداواسلام وامام زمان (عج)شهيد داده ام پدر فقط يك توصيه دارم وآن اينكه صبر كني ومي كني چون لز قبيل صبر تو اميدوارم پدرم برايم دعا كن شايد خداوند براي دعاي تو از گناهان من بگذرد مادر عزيزم من در حق تو پسري نكردم در حاليكه تو حق مادري را براي من كاملا ادا كردي بهرحال خداوند انشالله بتو جزا وپاداش بدهد مادر بار ديگر به برادرانم بگو كه فقط يك چيز را در دنيا دنبال بگيرند وآن دين مقدس اسلام است مادر مبادا ناشكري كني مادرم شكر خدا را كن كه خدا چنين سعادت نصيب تو كرده  وپسرت در راه خدا واسلام وقرآن شهيد شد  مادر عزيزم شما منتظر آمدن من نباشيد چون من منتظر شهادت بودم وبه آن رسيدم خواهر وبرادرم ميدانم براي آمدنم ثانيه شماري ميكني ولي چه كنم خدا مرا به مهماني دعوت كرده ومن عاشقانه به ملاقات او شتافتم خدايا شهادتم  را درراه اسلام وقرآن كه خاري در چشم دشمنان است بپذير .به هرحال براي شما آرزوي موفقيت مي كنم واز خداوند براي شما توفيق طلب مي كنم كه در راه خدمت به خدا وقرآن كوشا باشيد واي ملت وحدت را حفظ كنيد وبا شركت در نماز جمعه كه بزرگترين سلاح ماست مشت محكمي بردهان ابرقدرت هاي جهان خوار بزنيد .اگر شهيد شدم اين چند بيت را روي قبرم به قاب بزنيد .زغم برلب رسيده جانم امشب ،خوشا وصل رخ جانانم امشب ، نچيدم خود گلي از زندگاني ،گل روي حسين خواهانم امشب ، شب هجر است امشب تا سحرگاه ، برادر بر تو من مهمانم امشب ،اگر ديدي تو از دستم خطائي ، ببخشا از ره احسانيم امشب ،
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطره مادر شهيد محمد خادم زاده :

    قبل از رفتن فرزندم به جبهه ايشان دچار حالات عجيبي شده بود به نزد پزشك هاي متعددي ايشان را برديم ولي نتيجه مثبتي نداشت بيماري ايشان تشخيص داده نمي شد دوستان واقوام صحبت هاي زيادي با فرزندم داشتند ولي صحبتهاي ديگران هم نتيجه بخش نبود از جمله آقاي رحيمي (امام جمعه شهر برازجان هم زحمتهاي زيادي براي فرزندم كشيد ولي بهبودي حاصل نشد فرزندم مي گفت كه حامل پيغامي است ولي اين پيغام را به هيچ يك از ما نگفت و بيماري ودگرگوني حال او مربوط به آن پيغام مي شد فقط سه نفر از دوستانش از اين موضوع محتواي پيغام  با خبر بودند. (شهيد نادر گنجي و شهيد محمد حسيني و شهيد محمود حسيني )كه فرزندم و هر سه دوستانش در يك عمليات (خيبر )به شهادت رسيدندروزي فرزندم به منزل ما امد و به من گفت مادر مواظب همسرم باش من مي خواهم به جبهه بروم وبعد راهي جبهه شد به نظر من پيغام د رارتباط با جنگ وجبهه بود. خيلي دوست داشتم بدانم كه فرزندم حامل چه پيغامي مهمي بود كه به آن سرعت تصميم گرفت كه به جبهه برود ضمنا اين پيغام مهم بود كه باعث شد فرزندم براي اولين بار راهي جبهه نشود.فرزندم مسئول بسيج باهنر بود ايشان حدود شش ماه سربازان را آموزش مي  داد هرچه از خوبيهاي ايشان بگويم كم گفته ام ايشان از هر لحاظ نمونه بودند از لحاظ احترام گذاشتن به ديگران صداقت وفاي به عهد امانت داري كمك به مستمندان و اجرا ي اوامر الهي و…

    يادم مي آيد يك شب براي افراد جنگ زده خيلي زحمت كشيد ماجرا از اين قرار بود تعدادي از مردم آبادان كه دشمن  خانه هاي آنها را خراب كرده بود به برازجان آمده بودندو جا ومكاني نداشتند فرزندم محمد با واسطه شدن كمك كرد اين افراد شب را در مسجد جنت بگذرانند براي انها غذا تهيه كرد وبرد هر كمكي از دستش بر مي امد براي آنها انجام داد و اميدوارم كه راه شهدا ادامه داشته باشد
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x