مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید اكبر چاه آبی

339
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام اكبر
نام خانوادگی چاه آبي
نام پدر محمد علي
تاریخ تولد 1339
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/7/21
مسئولیت رزمنده
مدفن وحدتيه
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • زندگینامه شهید

    اكبر چاه آبي ، سال سي و نه شمسي در خانواده اي مذهبي و متدين در وحدتيه ( مزارعي ) پاي به دنياي خاكي گذاشت . وي در دامان پاك مادري از سلاله ي پاك زهراي اطهر ( س ) و پدري  سخت كوش پرورش يافت .

    پس از آغاز تحصيلات ابتدايي ، در مكتب خانه نزد آقاي رضا باقر زاده  ، قرآن را فرا گرفت . چون از هوش و ذكاوتي بسيار برخوردار بود و خواندن و نوشتن را ياد گرفته بود به كلاس دوم ، مرحله ي اول تحصيل خود را شروع كرد . پس از اتمام پايه هاي دوران ابتدايي در مدرسه ي طالقاني ، وارد آموزشگاه راهنمايي تحصيل خيام گرديد و توانست اين مقطع را نيز با موفقيت طي كند . در سال پنجاه و شش جهت ادامه تحصيل راهي كازرون شد و پس از آن در سال پنجاه و هشت ، تحصيل خود را در بوشهر با اخذ ديپلم فني در رشته ي ساختمان ادامه داد .

    با اوج گيري انقلاب اسلامي ، سراپا در خدمت انقلاب بود . در تهيه ي پلاكارد توزيع اعلاميه ها در محل و اطراف ، نقش بسزايي داشت . وي فردي بسيار پرشور و علاقه مند به مكتب بود . هر جا مجالسي از قبيل دعاي كميل ، توسل و مراسم بزرگداشتي در رابطه با گسترش فرهنگ غني اسلامي بود  حاضر مي شد و يكي از اعضاي فعال آن به شمار مي رفت . مطالعه را يكي از كارهاي مهم خود مي دانست . از اين جهت فردي دوشن ، آگاه به مسايل روز ، متقي و داراي اخلاقي حسنه بود . وي از كساني بود كه همراه دوست صميمي خود « شهيد خداكرم علي پور » در تشكيل كتابخانه ي انجمن اسلامي محل فعاليت چشمگيري داشت . با روحيه ي اسلامي و انقلابي كه در او وجود داشت با بينش و آگاهي ، مخالفت سرسخت خود را با حزب منفور منافقين نمايان ساخت . در مورد وي مي گويند : « شبي همراه با چند نفر از فعالان انقلابي چون شهيد علي پور ، شهيد پاسالار و … خانه ي تيمي منافقين را كه عليه انقلاب توطئه چيني مي كردند ، كشف نمود و در اثر همين جسارت و شجاعت به وي گلوله اي شليك شد كه از آن جان سالم به در برد .

    وي در اول مهر ماه سال شصت به عضويت سپاه پاسداران در آمد و پس از گذراندن دوره ي كوتاه آموزشي در بيست و هفتم مهر ماه همان سال به جبهه ي شوش راهي شد و پس از يك ماه و اندي سلحشوري ، از ناحيه ي پاي راست مجروح شد و به بيمارستان شهيد لواساني تهران اعزام شد و پس از دو هفته كه بهبودي حاصل شد به آغوش خانواده بازگشت .

    او همچنين  دوره ي آموزش عقيدتي  سياسي را از طرف سپاه در شيراز طي كرد . مدتي ، همراه برادران پاسدار ، حفاظت از زندان بوشهر را عهده دار بودند و پس از آن به يگان دريايي سپاه بوشهر رفت و در آن جا مشغول به خدمت شد .

    سر انجام وي ، در روز ششم محرم برابر با بيست و يكم مهر ماه سال شصت و دو هنگامي كه به نگهباني مشغول بود بر اثر انفجار گلوله ي توپ 106 كه يكي از دوستانش آن را جهت بردن به انبار حمل مي كرد ، در ساعت چهار و ده دقيقه ي بعد از ظهر پنج شنبه پيمان مقدسش را با خداي شهيدان با خون سرخش مهر كرد و به خيل ياران شهيدش پيوست :

    كوي و برزن از غم « اكبر » سر پا  ماتم است

    هاله اي از مهر او بر قلب پاكان ياد باد
    ادامه مطلب
    وي وصيت نامه ي خود را در تاريخ سوم مهرماه سال شصت ، اين گونه مي نويسد :

    « به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان »

    الا ان حزب الله هم الغالبون .

    اين چند كلمه را من به عنوان وصيت نامه ام نوشته ولي نه به خاطر آن كه بعد از من ، از من ياد كنند و مرا شهيد بنامند ، نه بلكه به خاطر اين كه همه  بدانند كه هر كس كه خود را سرباز امام زمان (عج) نمود و لباس مقدس پاسداري را پوشيد بايد هر لحظه ، آماده ي شهادت باشد و فلسفه ي شهادت و شهيد را كاملاً بداند .

    همه ي خواهران و برادران بدانند كه ما نه از مرگ مي ترسيم و نه از قدرت نظامي . از روزي كه اين لباس و اين خط و اين مكتب را پذيرفته ايم به خوبي مي دانسته ايم كه سرانجام ، شهيد خواهيم شد . چون كه براي يك مسلمان ، مرگ طبيعي ، ننگ است . مگر نه اين است كه تمام امامان ما هم شهيد شدند و همه دعا مي كردند كه خدايا ما را در بستر بيماري و به مرگ طبيعي نميران .

    من نه مالي دارم كه ببخشم و نه خانه اي كه به كسي هديه كنم . تنها يادگار من ، چند كتاب است كه در قفسه ي كتابخانه ي شخصي امان گذاشته است . خواهش مي كنم كه آن ها را به كتابخانه ي « جهاد مزارعي » دهيد تا همه از آن استفاده كنند .

    پدر گرامي ، اميدوارم كه شهادت مرا با آغوش باز چهره ي خندان ، بپذيري و هيچ براي من ، اشك نريزي و ناراحت نباشي  از تو مي خواهم كه بعد از من مقاوم تر و استوار تر در برابر تمام دشمنان اسلام ، قد علم كني و به آن ها بگويي كه ما نه تنها ناراحت نيستيم ؛ بلكه حاضريم تمام فرزندان و حتي خودم هم به جبهه رفته ، عليه دشمنان اسلام بجنگيم .

    مادرم ، شايد تو مانند همه ي مادران آرزو داشتي كه عروسي فرزندت را ببيني . ولي مادر ، به خدا قسم كه اين شهادت و اين طور در راه خدا سر باختن ، برايم شيرين تر و دلپذير تر از آن بود . از تو مي خواهم كه هيچ غم و اندوهي به خود راه ندهي و چون كوه صبور باشي و همه ي برادران و خواهرانم را به ادامه ي اين راه كه همان راه في سبيل الله است وادار  نمايي و هيچ وقت امام را تنها نگذاريد . مگر نه اين است كه هميشه اشك مي ريختي و مي گفتي : « اي امام حسين (ع) ، چرا من در كربلا نبودم تا تو را ياري كنم ؟ » حسين آمده تا ياران خود را بشاسد . امام خميني ، حسين زمان است . « هل من ناصر ينصرني » او را لبيك گوييد تا خدا شما را لبيك گويد .

    اي برادران ، از شما مي خواهم كه در كوچه نگرديد و بگوييد كه ما برادر شهيديم نه . بايد همه ي شما راه شهداي انقلاب اسلاميمان را ادامه دهيد . تقوي را پيشه كنيد . آستين را بالا زده و خدمت به اسلام و انقلاب را شروع كنيد . به ياري امام بشتابيد . هر كس جلو اين انقلاب بايستد او را رسوا و افشا سازيد . مردم را آگاه كنيد كه اسلام را رها نكننذ كه انشاء الله هر گز اسلام را رها نخواهند كرد .

    خواهرانم ، شما هم بدانيد كه دشمنان اسلام از سياهي چادر شما بيشتر از خون سرخ ما مي ترسند ، پس حجاب اسلامي را در همه ي ابعاد آن حفظ كنيد و در زير حجاب ، اين سنگر كوبنده ي زن مسلمان ، براي شناخت مكتب رهايي بخش اسلام حركت كنيد و تمام قوانين الهي آن را در زندگي خود پياده كنيد تا پيروز شويد .

    شما اي ملت قهرمان و شهيد پرور ، شما كه امروز جامعه را نجات داديد جز با  مكتب الهي اسلام بود ؛ اسلام را بشناسيد . بيشتر قرآن را مطالعه كنيد . گوش به فرمان امام باشيد . هر چه امام فرمودند عمل كنيد تا پيروز باشيد . هرگز گول اين دشمنان اسلام ، كمونيست ها و منافقان را نخوريد . قدر امام را بدانيد . دل امام را به درد نياوريد . كاري نكنيد كه امام ناراحت شود . بدانيد كه امام ، نايب امام زمان (عج) است . دستورات امام ، دستورات امام زمان است بايد اين دستورات را عمل كنيد وگرنه باز به چنگال اميرياليست ديگري گرفتار مي شويو و عذابي عظيم  شما را بر خواهد گرفت .

    شما اي مناديان دروغين طرفدار خلق و اي كساني كه به قول خودتان با آمريكا مبارزه مي كنيد ، مگر اين جنگ ، جنگ با عراق مزدور آمريكا نيست ؟ چرا حاضر نيستيد كه به جنگ بياييد ؟ مگر اين فرزندان خلق نيستند كه اين گونه زير رگبار مسلسل مزدوران به شهادت مي رسند ؟ چرا شما خدمتگزاران مردم را در شهرها ترور مي كنيد ؟ بدانيد كه ملت ما با اين ترور ها عقب نخواهند رفت . اين ترورها ما را منسجم تر مي كند . ايمان ما را به مكتبمان راسيخ تر مي كند . ما را مصمم تر مي كند تا تمام قوانين اسلام را پياده كنيد و اسلام را بر سراسر گيتي حكم فرما نماييم . بدانيد كه تا يك نفس از پيروان روح الله ، باقي است هرگز شما نمي توانيد در اين خاك جاداشته باشيد . اي كاش هزاران جان داشتم در راه اسلام و امام و انقلاب اسلاميمان فدا كنم . در پايان از خداوند متعال ، طول عمر براي رهبر عزيزمان خميني و پيروزي اسلام و مسلمين را خواستارم . همه ي دوستان و آشنايان مرا حلال كنند . والسلام . اكبر چاه آبي . »

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    آقاي حيات مي گويد : « روزي داشتيم روي ديوار مسجد امام جعفر صادق را رنگ مي زديم تا از چهره ي شهدا بر روي آن نقش بزنيم . قرار بود بيست و يك دايره به رنگ سفيد نقاشي كنيم . اكبر چاه آبي به من كمك مي كرد و دايره ها را رنگ آميزي مي كرد . پس از اينكه تصوير شهدا را يكي  يكي كشيديم ، يكي از دايره ها اضافه بود . وقتي شمرديم بيست و دو دايره كشيده شده است . گفتم : اكبر ، چرا اضافه كشيدي ؟ گفت : اشكال ندارد تصوير مرا اينجا بكش ! چند روز بعد خبر شهادتش را شنيدم و هنوز آن دايره خالي بود . من هم تصويري زيبا از او نقاشي كردم .»
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاروحدتيه
    وضعیت پیکرمشخص
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x