مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید جواد عباسی

443
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام جواد
نام خانوادگی عباسي
نام پدر حسين
تاریخ تولد 1340/10/15
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1364/05/21
محل شهادت شرهاني
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات پنجم ابتدايي
مدفن خليفه اي
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    سوخت صحراي دلم تا جسم و جان

    و اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون

    آنكس كه تو را شناخت جان را چه كند فرزند و عيال و خانمان را چه كند

    ديوانه كني هر دو جهانش بخشي ديوانه تو هر دو جهان را چه كند

    شهيد جواد عباسي فرزند كربلايي حسين عباسي ساكن روستاي خليفه   به سال 1340 در خانواده مذهبي و متدين و مستضعف در اروند كنار آبادان ديده به جهان گشود . وي اولين فرزند خانواده مي باشد . او ا ز كودكي با پدر و مادر  ، خواهر و برادران و دوستان و اقوام ، بسيار مهربان بود . در زندگي براي خانواده خود هميشه يار و ياور   بود و محيط گرم خانواده خود را گرمتر مي ساخت . در سن 7 سالگي در همان محل مشغول به تحصيل شد و دوره ابتدايي را با موفقيت به پايان رساند .   سپس وارد مدرسه فني حرفه اي شد و ا ز آنجا كه علاقه خاصي به كارهاي فني داشت در اين رشته نيز بسيار موفق بود . بعد ا ز آن به علت مشكلات مالي خانواده اش ناچار به ترك تحصيل گرديد و به پدرش در امر معاش براي ديگر اعضاء خانواده تلاش مي كرد  . در مغازه اي كه تنها راه در آمد آنها بود مشغول به كار شد و با جديت فراوان در اين راه همت گماشت . قبل ا ز پيروزي انقلاب اسلامي يكي ا ز جوانان پرشور و انقلابي بود كه بيشتر در تظاهرات و راهپيمايي هاي محل تولد شركت فعال مي نمود . با شروع جنگ تحميلي عراق عليه جمهوري اسلامي مانند ديگر مهاجرين ناچار به ترك وطنش شد و با پدر و ديگر افراد خانواده راهي اين روستا ( خليفه ) گرديد و در كنار ديگر اقوام و بستگان سكونت گزيد . براي دفاع ا ز اسلام و قر آن  به صورت داوطلب چندين بار راهي جبهه هاي نور عليه ظلمت گرديد . پس ا ز چند مرحله اعزام به جبهه اقدام به ا زدواج نمود و چند ماهي بيشتر نمي گذرد كه دوباره براي انجام وظيفه و اداي دين به خدمت مقدس سربازي مي رود و پس ا ز بيست ماه در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
    ادامه مطلب
    وصيت نامه شهيد

    كل نفس ذائقه الموت ثم الينا ترجعون ( هر نفسي طعم مرگ را مي چشد و آنگاه به سوي ما رجوع مي كند .)

    با سلام و درود فراوان به تنها منجي عالم بشريت حضرت مهدي و جانشين بر حقش امام خميني و درود بي پايان به گلگون كفنان انقلاب اسلامي . اين وصيت نامه را هنگامي مي نويسم كه آماده حمله هستيم . اي خدا مرا ا ز اين دنياي فاني نجات ده ! كه خود در قرآن ميفرمايي : دنيا جز بازيچه كودكان و هوسراني بي خردان هيچ نيست . ا ز اين دنيا سرمايه اي ندا رم كه در پيشگاه تو تقديم كنم تا ا ز من راضي باشي جز يك جان دارم . خدايا به زهراي اطهر ، تو را سوگند ميدهم كه اين جان ناقابل من را خريدار باشي ، چون مي ترسم اين دنيا مرا فريب دهد و جذب كند . پدر و مادرم ! زحمت بسيار زيادي براي من كشيده ايد . من در حق شما كوتاهي كرده ام ، كه برايم طلب آمرزش كنيد . مادرم ، اي عزيز تر ا ز جانم ! بدان كه انسان تنها در مقابل مرگ تسليم است و هيچ كاري ا ز او بر نمي آيد ، پس چه بهتر كه اين مرگ در راه حق و در راه آن كس باشد كه انسان او را مي پرستد ، شهيد شود ، چون نزد خداوند درجه والايي دارد . بعد ا ز شهادتم افتخار مي كنم كه در راه اسلام و خدا به شهادت رسيده ام و اميدوا رم كه شما امام عزيزمان را كه ا ز سلاله پاك خداست فراموش نكنيد و همراه او باشيد و به دنيا دل نبنديد و

    خود را مهياي سفر آخرت كنيد . بدانيد كه حيات دنيوي هيچ ا رزشي ندا رد . هر شب جمعه دعاي كميل و روزهاي جمعه نماز جمعه را فراموش نكنيد . نماز اول وقت را هميشه سر لوحه كارهاي خود قرا ر دهيد . برادران عزيزم هميشه تقوا پيشه كنيد . مادرمان را ا ز خود راضي نگه داريد . ا ز شما پدر و مادرم خواهش مي كنم براي من هيچ گريه و زا ري نكنيد و در مجلس ختم براي من اينقدر مصيبت نكنيد كه دشمنان خيال كنند من مرده ام ، نه  هرگز ! ... شهيدان زنده اند و پيش خدا روزي مي برند

    والسلام عليكم و رحمه الله

    خداحافظ
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    شهيد جواد عباسي در زمان كودكي نسبت به خانواده اش مهربان و خوشرفتار بود . ا ز همان كودكي پسري معقول و سر براه بودند . به حرفهاي پدر و مادرش گوش مي داد . ا ز همان دوران همراه با پدرش در مغازه اي كه داشتند مشغول به كار شد و به امرار معاش همراه پدرش مي پرداخت . در زمان انقلاب خيلي فعاليت داشت . در مراسم  و سخنرانيهاي مذهبي و راهپيمايي ها جلوتر ا ز همه جوانان زمان خود بود . بعضي اوقات   تا دو روز و دو شب به خانه نمي آمد ، چون  به دنبال پخش اعلاميه   بود . دوستان و رفيقان زيادي در زمان انقلاب داشت ، با شخصيتهاي بزرگ آن زمان رفت و آمد داشته و فعاليت زيادي براي انقلاب انجام مي داد  . در ايام جواني با دختري ا ز اقوام ا زدواج نمود  وي فرزندي ا ز ثمره ي اين ا زدواج نداشتند . با همسر خود مهربان و به ايشان عشق مي ورزيد . آنها در كنار هم با كمال سعادت و خوشبختي زندگي مي كردند تا اينكه طولي نكشيد كه ايشان به درجه شهادت نائل آمد ند . ايشان در كليه مراسم  مذهبي مثل دعاي كميل و توسل شركت  نموده و نماز اول وقت سر لوحه كارش بود . روزه اش را هم ا ز همان دوران كودكي مي گرفتند . شهيد علاقه بخصوصي به اقوام و خويشان داشتند و مرتب به آنها سر مي زدند. با همه آنها با خوش رفتاري و خوش رويي برخورد مي نمودند . در زمان جنگ نيز ا ز همان اوايل شيفته جبهه شده و داوطلبانه به جبهه اعزام شدند . بي اذن و اجازه پدر و مادر به سوي جبهه مي رفتند . تا اينكه در تاريخ 21/5/64 به درجه شهادت نائل آمدند .

     

    شعـر ا ز پدر شهيد :

    اي بتا بر دل وزيد باد خزان

                               سوخت صحراي دلم تا جسم و جان

    بوده اي در باغ دل چون نو گلي

                            شاد و خوشبو با طراوت سنبلي

    اي جوادم ميوه جان و تنم

                          خوش كلام شيرين زبان محفلي

    دلنشين بودي به كام من پدر

                         آه بر من كه غمت شد شاملم

    گر زهجرت روز و شب دل بيقرار

                           تا ابد هستي به جانم افتخار
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارخليفه اي
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x