از تبار رئیس علی » شهید علیرضا شیخی

نام عليرضا

نام خانوادگی شيخي

نام پدر احمد

تاریخ تولد 1346/01/03

محل تولد بوشهر - بوشهر

تاریخ شهادت 1367/04/04

محل شهادت جزيره مجنون

مسئولیت تك تيرانداز

نوع عضویت پاسداروظيفه

شغل -

تحصیلات پنجم ابتدايي

مدفن چاهدول

دانلود تمام اطلاعات و تصاویر شهید در قالب فایل زیپ

زندگینامه

خاطرات

زندیگنامه شهید

بي شما از دل محبت مي رود

شهيد عليرضا شيخي در اسفند ماه 1346 در روستاي چاهدول ا ز توابع بخش شبانكاره و در خانواده اي كشاورز و روستايي ديده به جهان گشود . اين شهيد بزرگوار كه كلاس اول راهنمايي رادر زادگاه خود گذراند . شرايط مالي سخت خانواده و نياز پدر به كمك هاي فرزندان براي تأمين معاش خانواده امري بود كه عليرضا را كه عاشق درس و مطالعه بود مجبور به ترك تحصيل و كمك به پدر خانواده نمود . در سن 18 سالگي اين شهيد گرانقدر خود را براي انجام خدمت نظام وظيفه معرفي و به عضويت سپاه در آمد . ايشان دوران آموزشي را در شهرستان دير به انجام رساند . يك ماه پس ا ز پايان دوران آموزشي به پادگان جراحي ماهشهر منتقل شد . بيست روز ا ز حضور وي در اين پادگان مي گذشت كه بعنوان نيروي عملياتي كمكي به فاو اعزام شد و در طي عملياتي در اين شهر مورد اصابت امواج خمپاره قرار گرفت ، به نحوي كه موجب اختلال حواس ايشان گرديد . پس ا ز مدتي استراحت در منزل دوباره به جبهه اعزام و اين بار راهي جزيره مجنون گرديد و در همين جزيره در تاريخ 4/4/ 1367 بود كه روح بلند اين شهيد لقاي دوست را بر زندگي در اين دنياي فاني ترجيح داد . جسد مطهر ايشان تا 12 سال بعد يافت نشد و بعد ا ز اين مدت طولاني به خانواده ايشان خبر رسيد كه كبوتر خونين بالشان به خانه بازگشته است . پيكر ايشان در زادگاهش چاهدول به خاك سپرده شد .

ادامه مطلب

خاطره پدر شهيد :

ايشان كه اكنون گرد پيري بر صورت مهربانش نشسته است مهمترين خاطره ا ز ايشان را چگونگي شنيدن خبر شهادت اين عزيز بزرگوار مي داند . ايشان مي فرمايد : در روز 4 تير ماه 1367 هنگامي در كنار مزرعه و جاليز خود در چاهدول در حال شنيدن خبرهاي راديو بودم . ا ز اخبار شنيدم كه جزيره مجنون سقوط كرده است و من چون مي دانستم كه پسرم به جزيره مجنون اعزام شده نگران به خانه برگشتم . موضوع را با پسر عموي خود در ميان گذاشتم و تصميم گرفتم به پادگان ايشان در ماهشهر مراجعه كنيم . پس ا ز طي مسافتي طولاني به ماهشهر رسيديم و در آنجا بود كه تلخ ترين خبر دوران عمر خود را شنيدم . ا ز افراد آن پادگان هيچ كس زنده ا ز جزيره مجنون بر نگشته بود و همه آنها به شهادت رسيده بودند . يكي ا ز آن مفقود شده ها نيز پسرم عليرضا بود كه 12 سال بعد پيكر ايشان را يافتند و ما در اين مدت در انتظار و نگراني و اضطراب بسر مي برديم .

   

خصوصيات شهيد

ايشان پسري زحمت كش و زجر كشيده بود . در همه كارها بخصوص كار كشاورزي دوش به دوش پدر براي كمك خرج خانواده فعاليت مي كرد . به نحوي كه پدر و مادر و ساير اعضاء خانواده ا ز او رضايت كامل داشتند . او هميشه پولهاي خود را جمع مي كرد و بدون اينكه كسي بداند به مادر مي داد تا كمكي به پدر كرده باشد . پدر ايشان ا ز بزرگواري و مناعت طبع وي سخن بسيار مي گويد به نحوي كه هيچگاه به خود اجازه نمي داد روي حرف پدر خود حرفي بزند و يا اعتراضي كند . اين عزيز مناسك ديني خود را نيز هميشه و مرتب به انجام مي رسانيد و حتي همسالان خود را ارشاد و راهنمايي مي كرد .

    

باز اين دل آسماني گشته است                                                   سراينده : فريدون حداد ساماني

                         باز نوري آن جهاني گشته است

باز اين دل كربلايي ميشود

                        غرق در عشق خدايي ميشود

باز در ياد شهيدان مانده ام

                       چون وصيتهاي آنان خوانده ام

باز مثل ابر باران مي دهم

                      مي نشينم بي صدا جان مي دهم

اي شفا بخش دل و جان همه

                       عفو كن ما را به جان فاطمه

ادامه مطلب

اطلاعات مزار