از تبار رئیس علی » شهید ابراهیم شادمان

دانلود تصویر با کیفیت اصلی

نام ابراهيم

نام خانوادگی شادمان

نام پدر رضا

تاریخ تولد 1348/01/01

محل تولد بوشهر - بوشهر

تاریخ شهادت 1365/04/11

محل شهادت اروند

مسئولیت رزمنده

نوع عضویت بسيج

شغل -

تحصیلات دوره راهنمايي

مدفن بويري

دانلود تمام اطلاعات و تصاویر شهید در قالب فایل زیپ

زندگینامه

وصیت نامه

مصاحبه

خاطرات

زندیگنامه شهید

گل گشته خجل ز عطر خوشبوي شهيد

شهيد ابراهيم شادمان فرزند رضا در اول فروردين ماه سال 1348 در خانواده اي پاك و مذهبي و مستضعف ديده به جهان گشود . تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان روستاي بويري به پايان رسانيد و سپس وارد مدرسه راهنمايي همين روستا شد و تحصيلات خود را تا دوم راهنمايي ادامه داد . اما به علت دفاع ا ز ا رزشهاي اسلامي و شوقي كه به امام بزرگوا ر داشتند دست ا ز تحصيل كشيد . ابراهيم عزيز فردي گشاده رو بود . با همه مردم روستا ا ز كوچك و بزرگ به نرمي و مهرباني برخورد مي نمود و قلبي مملو ا ز عشق به خدا و همچنان خالي ا ز كينه و حسد داشت . اين شهيد بزرگوا ر بدون هيچ چشم داشتي با بسيج محل و انجمن همكاري مي نمود و عليرغم مشكلاتي كه در جزيره خارگ بر اثر جنگ تحميلي عراق وجود داشت مدتي دوشادوش پدرش به كار و تلاش مشغول بود . همچنين ايشان چندين بار به بسيج مركزي جهت اعزام به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل مراجعه نمود ولي بر اثر سن كم او را نمي پذيرفتند . سر انجام موفق شد كه اسم خود را در ليست اعزام به جبهه به ثبت برساند . در تاريخ 20/1/1365 در پادگان شهيد صدوقي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بوشهر دوره آموزشي آبي و خاكي ويژه جبهه را به پايان رسانيد و به مناطق عملياتي جنوب رفت . سر انجام پس ا ز مدتي نبرد دلاورانه در تاريخ 11/ 4/ 1365 در جبهه اروند كنار به درجه رفيع شهادت نائل آمد و مهمان و همنشين سرور خود امام حسين (ع) گرديد .

ادامه مطلب

نامه شهيد به خانواده اش

با عرض سلام خدمت پدر بزرگوا رم و مادر مهربانم ، ا ز خداوند بزرگ و متعال خواستار سلامتي و شادماني شما هستم . اميدوارم كه حالتان خوب باشد و در امور زندگي موفق و پيروز باشيد . اميدوا رم ا ز اين كه من به جبهه رفته ام ناراحت نباشيد و هيچ وقت خودتان را ناراحت نكنيد . پدر جان اگر جوياي حال پسرت ابراهيم هستي الحمد الله حالم خوب است و به جز دوري شما ناراحتي ندارم و اميد است كه هر چه زودتر ديدا رها تازه گردد . آمين يا رب العالمين . پدر جان من و دوستانم محمد الله ياري و حسين اميري در يك سنگر كنار هم هستيم و در جايي كه به سر مي بريم جاي خوبي است . يك پيرمرد هم در كنار سنگر است كه بسيار شوخ طبع بوده و ديگر احساس ناراحتي نمي كنم . در ضمن پدر ، من خمپاره اندا ز هستم كه دو روزي 6 تا 7 خمپاره مي اندازم . راستي پدر ! برايم بنويس كه نامه هايي كه برايتان نوشتم مگر به دستتان نرسيده ؟ بنويس كه مادرم و خواهرانم و برادرم غلامرضا حالشان خوب است و سلامت مي باشند. همچنين برايم بنويس كه در روستا چه خبر است . پدر ا ز اينكه مزاحمتان شدم عذر خواهي مي كنم و به مادر ، خواهرانم سكينه و خديجه و برادرم غلامرضا بسيار سلام مي رسانم و ا ز راه دور صورت آنها را مي بوسم و در ضمن به خاله ام گوهر و همه پسر هايش ماندني و يدالله حسيني ، سليمان زيارتي ، دائي ام شهباز و اهل خانواده اش و سردار و اهل خانواده اش و همچنين عمويم ناصر و محمد رضا احمدي و همه پسرهايش و حسن نگهبان و اهل منزل و غلامحسين علايي با اهل منزل و شنبه و همسرش و تمام خانواده ظرافتها را و محمود زيارتي و محمد علي الهياري و مهدي و علي قائدي و خدا كرم احمدي ، علي مباركي و صفر فريدوني و تمام خانــواده هاي شادماني را و همچنين نافردم و دانيال صداقت و محمد حسن نگهبان و منوچهر و مادرش را همگي سلام ميرسانم .

والسلام

قربان شما ابراهيم صداقت

ادامه مطلب

مصاحبه با خانواده شهيد

قبل ا ز شهادت فرزند عزيزتان آيا فكر مي كرديد شما هم پدر يا مادر شهيد باشيد ؟ يعني تا چه حد اين موضوع به شما الهام شده بود ؟ ج ـ بله ! مادر ايشان در خواب ديده بود كه فرزند بزرگوا رشان به درجه رفيع شهادت خواهد رسيد .

شهيد بزرگوار چه ويژگيهايي متفاوت با ديگر فرزندان شما داشتند ؟ ج ـ احترام زياد نسبت به پدر و مادر ، در بجا آوردن عبادت با معبود خود لحظه اي درنگ نمي كردند . خوش رفتاري با تمامي مردم ا ز خصوصيات ايشان بود .

پس ا ز شهادت تا چه اندازه اي با ايشان ا رتباط دا ريد ؟ آيا او را در خواب مي بينيد ؟ آيا تا كنون چيزي ا ز او خواسته ايد يعني به روح او متوسل شده ايد ؟   ج ـ اندكي ، تا حدودي بله

چه كسي ا ز همرزمان بازمانده يا شهيد شده ايشان را مي شناسيد ؟ لطفا نام برده و آدرس ايشان را بنويسيد ؟ ج ـ محمد الهياري

    

شعـر

حضرت سيد علي فرمانده است

                         خرمن تزوير را سوزانده است

خوش به حال آن كه رهبر را شناخت

                          خاكريز و رمل و سنگر را شناخت

اي بسيجي ها همه آماده باش

                          در هجوم موجهاي اغتشاش

موج كين هر دم شبيخون مي زند

                          تير بر دلهاي گلگون مي زند

اين شبيخون تيشه دارد بهر ما

                           كفر مي خواهد بكارد در فضا

تيشه گر بر ريشه ما مي زند

                          گور خود را بي محابا مي كند

تيشه بر اين ريشه تاثيري نداشت

                          هيچ زخمي بر دل گلها نكاشت

پس به فرمان ولايت اي يلان

                          سر بلند آريد در اين امتحان

زير توفان شبيخون بشكفيد

                          هاي ليلي هاي محنون بشكفيد

بشكفيد و عشق را باور كنيد

                          جامه سبز جنون در بر كنيد

يك بغل پر كرده ايم ا ز ياس ها

                          ما به ياد اكبر و عباس ها

امر اينك امر مولا و ولي است

                      حافظ دين نبي ، سيد علي است

پيرو سيد علي تيغت كجاست ؟

                      سوره فرياد و تبليغت كجاست ؟

تيغ بردار و به دنيا پشت كن

                     رو به دشمن دست خود را مشت كن

سالها اهل ولايت بوده اي

                    اهل صبر و استقامت بوده اي

باز هم اهل ولا باقي بمان

                    باز هم يك آيه از عرفان بخوان

اين ( اطيعوالله ) ما را گوش كن

                    ا ز شراب سرخ فرقان نوش كن

دست بيعت دست مردان خداست

                    دست بيعت ا ز خيانتها جداست

ادامه مطلب

خاطراتي ا ز شهيد:

خصوصيات شهيد ا ز زبان همرزمش محمد الله ياري :

شهيد ابراهيم شادمان انساني با تقوا و با اخلاق و مردم دوست بود . خاطره اي ا ز ايشان دارم كه هرگز فراموش نمي كنم . بعــد ا ز طي كردن دوره آموزش نظامي در پادگان شهيد صدوقي بوشهر ، به لشكر المهدي مستقر در منطقه جنگي جنوب

اعزام شديم . بعد ا ز 48 ساعت استراحت در پادگان امام خميني اهوا ز ، ما را به خط اول كه اروند كنار بود اعزام كردند . شهيد ابراهيم شادمان با اخلاق خوبي كه داشت هميشه و همه جا به بچه هاي گروهان روحيه و نشاط مي داد . مدت يك ماه مي شد كه در اروند كنار بوديم و بخاطر كمبود آب و موقعيت نظامي دسترسي به حمام نداشتيم . تا اينكه شهيد ابراهيم شادمان عصر 10/ 4/65 آمد در سنگر ما و گفت : بچه ها من غسل شهادت كرده ام و خودم را آماده شهادت نموده ام . شب همان روز به ما دستور آماده باش دادند و همه نيروها طبق دستور پشت خاكريزها سنگر گرفتند و با رمز يا فاطمه الزهرا آسمان ا روند كنار پــر ا ز گلوله و آتش شد . تا اينكه در سحر گاه 11/4/1365 بر اثر تركش خمپاره به درجه رفيع شهادت نائل آمد .

ادامه مطلب

اطلاعات مزار