مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید حیدر رئیسی نژاد

998
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام حيدر
نام خانوادگی رئيسي نژاد
نام پدر ايرج
تاریخ تولد 1348/11/02
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/10/04
محل شهادت جزيره مجنون
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات ديپلم
مدفن دهكهنه
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • زندیگنامه شهید

    زنده شد با يادتان ايران زمين

    شهيد حيدر رئيسي نژاد در سال 1348 در خانواده اي مذهبي در شهر شبانكاره چشم به دنيا گشود . دوران كودكي را در آغوش پدر و مادري مؤمن و متعهد به احكام اسلامي ، سپري نمود . پس ا ز دوران كودكي در دبستان مشغول به تحصيل گرديد . در زمان تحصيلات ابتدايي همزمان با اوج گيري انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام (ره) در مراسمات مذهبي حضوري فعال داشت . پس ا ز دوران ابتدايي و راهنمايي در دبيرستان آزادي شبانكاره به تحصيل اشتغال داشت كه با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران به جبهه هاي حق عليه باطل به صورت داوطلب بسيجي حضور پيدا كرد و در طول خدمت دلاورانه اش در جبهه الگوي صداقت و دلاوري و شجاعت بود . به طوري كه پس ا ز شهادتش ورد زبان تمام دوستان و همرزمانش بود و جاي خالي وي در وجب به وجب جبهه ها احساس مي گرديد . سپس در آخرين بار اعزام در منطقه عملياتي كربلاي 4 در سال 1365 مفقودالاثر گرديد كه پس ا ز سالها پيكر مطهر و پاك نامبرده پيدا شد . وي در مدت مفقود بودن  در اسارت بسر مي برده كه در زندانهاي بغداد به درجه شهادت نايل گرديد
    ادامه مطلب
    وصيت نامه شهيد:

    به نام الله پرورش دهنده روح الله ، پاسدار حرمت خون شهيدان و با درود بر روح الله فرمانده جندالله و با سلام بر رزمندگان كفر ستيز اسلام و با سلام بر تمامي خدمتگزاران و مسئولين جمهوري اسلامي ايران . ابتدا ا ز خداوند بزرگ طلب مغفرت و عفو گناهان كوچك و بزرگي كه در طول عمر ، آشكارا و پنهان كرده ام ، مي نمايم و ا ز او مي خواهم تا مرا مورد آمرزش قرار نداده ا ز دنيا نبرد . دوم ا ز پدر و مادرم حلاليت مي طلبم و تمنا دارم كه خطاهاي مرا ببخشند ، پوزش مرا قبول كنند . نزد خودم و خداي خودم شرمنده زحمات هر دوي آنها هستم . برادرانم ! اسلام را بشناسيد و هميشه حامي ولايت فقيه و روحانيت مبارز باشيد و آنها را تنها نگذا ريد و به جبهه ها جوانمردانه هجوم آوريد زيرا امروز رفتن به جبهه ها يك تكليف است . براي اين بنده حقير دعا كنيد و هر وقت بر سر مزا رم مي آييد فاتحه بخوانيد . آيه الكرسي بخوانيد زيرا خيلي محتاجم . خواهرانم حجاب بزرگترين سنگر زن است . پس حجاب را حفظ كنيد و توصيه ام به شما برادران و خواهران به عنوان يك برادر كوچك اين است كه در دل شب بلند شويد و ا ز خداوند طلب مغفرت و عفو نماييد . مادرم ! به تو نمي گويم كه گريه نكن زيرا كه امام فرموده گريه بر شهيد زنده نگه داشتن نهضت است . گريه كن اما نه بر من ، بر امام  حسين (ع) و مصائب او و بر زينب و بر شهداء كربلا گريه كن  . در شهادتم لباس سياه به تن نكنيد و مجالس پر خرج نگيريد . در ضمن مادرم اگر جسدم به دست شما نرسيد ياد شهداء كربلا كنيد . مادر جان مي خواهم بروم . مادر جان دلم براي فرشتگان تنگ شده . مادر جان مي خواهم بروم تا به همرهان برسم . مي خواهم بروم تا ا ز اين تنهايي نجات پيدا كنم . سلام بر رهبر بزرگ اسلام . سلام بر خدا جويان ايران كه اكنون اسلام را زنده كرده اند و با پروازهاي ملكوتي خود خورشيد را بر بال خود نشانده اند و جهان را روشن كرده اند . سلام و درود بر رسول الله (ص) ، بر حسين (ع) و پيروان او كه به حق ، نامشان و حماسه ايشان بايد در تاريخ بماند تا آيندگان ا ز آن درس بگيرند . مادرم و خواهرم من امانتي بودم كه هر چند وظيفه خود را در قبال مسئوليتم در اين دنيا انجام ندادم ولي اميدوارم با كشته شدنم باعث خدمتي به اسلام عزيز باشد و هم اكنون به سوي كسي كه ا ز سوي او آمده ام بازمي گردم . پس در موقع ناراحتي شكر خدا را هميشه بجا آوريد . به جاي گريه براي امام حسين (ع) و شهداي مظلوم كربلا گريه كنيد . اي كساني كه اكنون جنازه مرا به دوش دا ريد به دستانم نگاه كنيد و ببينيد كه من هيچ چيزي را با خود نمي برم . به خون ريخته شده ام نگاه كنيد و بدانيد كه من اين را داشتم كه در راه خدا اهداء نمودم . ا ز پدر و مادرم كه زحمات زيادي براي من متحمل شده اند خيلي ممنونم و اميدوا رم كه خدا اجر و پاداش خير به آنها بدهد و من توانسته باشم دين خود را نسبت به آنان اداء كرده باشم . مادرم ا ز شوق دارم پرواز مي كنم گويا شهادت نصيبم مي شود و قرار است اين مرگ الهي مرا در بر گيرد و قرباني دين خدا شوم .  والسلام علي من اتبع الهدي

    فرزند حقير شما حيدر رئيسي نژاد

    لطفا پدر جان ! كسي اين وصيت نامه را نخواند و آن را جايي بگذا ريد تا وقتي كه به آرزوي خود رسيدم آن را بر روي مزارم بخوانيد .
    ادامه مطلب
    مصاحبه با خانواده شهيد :

    مادر شهيد : اينجانب مادر شهيد حيدر رئيسي نژاد بوده  و قبل ا ز اعزام به جبهه قبول اينكه فرزندم را ديگر هيچگاه نخواهم ديد برايم مشكل بود و اصلا برايم غير قابل تحمل بود ولي با توجه به روحيه ايشان و رفتاري كه در خانه داشتند و سخناني را در مورد شهادت و جهاد مي گفتند ديگر برايم تا حدود زيادي الهام شده بود كه يك روز فرزندم را براي هميشه نخواهم ديد . ايشان چون در وهله اول فرزند بزرگتر من بودند ، نسبت به ديگر برادران و خواهران خود و پدر و مادر خويش احساس مسئوليت مي كرد و در حين اينكه درس مي خواند در بيرون خانه به پدر خود كمك مي كرد . راستش چون نامبرده به مدت 10 سال مفقود الاثر بود و ما ا ز ايشان هيچ گونه اطلاعي نداشتيم در دعاها و نمازهايم ا ز خدا مي خواستم كه خبري ا ز ايشان به ما برساند . در اين مدت چندين بار در خواب ايشان را ديدم كه قصد داشت به جبهه برود و عليرغم اصرار من به ماندن ايشان باز مي رفتند و در حين رفتن مي گفتند كه امام ضامن من شده اند . ولي بعد ا ز اطلاع ا ز شهادت ، ايشان بغير ا ز يك بار كه به خواب پدرشان آمد ، ديگر ايشان را نديده ام . در سفر آخر فرزندم به جبهه ، من ا ز ايشان خواستم با توجه به اينكه چندين بار به جبهه رفته   و در اين مدت درس هم مي خواند ، ا ز رفتن به جبهه خودداري كند و درسش را ادامه بدهد . ولي ايشان گفتند : مادر شما نمي خواهيد در آن دنيا شرمنده فاطمه زهرا (س) بشويد چرا كه ايشان بهترين فرزندش را در راه اعتلاي اسلام داد و خون من كه ا ز امام حسين (ع) رنگين تر   نيست . بعد ا ز اين حرفها من اجازه دادم كه برود و همين آخرين سفر ايشان بود . ا ز همرزمان ايشان شهيد غلامرضا خان عزيزي بودند كه در كربلاي 4 با هم بودند . همان طور كه قبلاً گفتم : ايشان در حين اينكه به جبهه مي رفتند به تحصيل هم مشغول بودند . ايشان علاقه خاصي به رهبر انقلاب داشتند و در دوران دفاع مقدس مبني بر حس وظيفه شناسي ريال خود اهتمام زيادي داشتند كه به جبهه كمك كنند . به همين منظور به خانه هاي مردم مراجعه كرده  و آنها را در ا رسال كمك به جبهه ها  تشويق مي نمودند و در همين حال در كار كشاورزي به پدر خود كمك مي كردند .

     

    نام تو را بر قلب پاك تيپ ديدم

                                گل ا ز وصيت نامه پاك تو چيدم

    سر در بيابان مي نهم ا ز درد هجران

                                  من ا ز ا زل دنبال جانان مي دويدم

    در جبهه هاي پر ز خون آشنايان

                                 من طعم درد عشق را هر شب چشيدم

    اي آنكه جان قربان نام جاودانت

                                هر لحظه ا ز انفاس او دادي نويدم

    درخط شكستن هاي شام تير و تركش

                                با عاشقان گل حماسه آفريدم  
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاردهكهنه
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x