دانشنامه
دایره المعارف شهدا
عملیات ها
چندرسانه ای
دو قرن مقاومت
پژوهش ها
مناطق راهیان نور 
فروشگاه
حمایت مالی
اخبارشهید غلامعلی خدادادی
385
نام غلامعلي
نام خانوادگی خدادادي
نام پدر محمد
تاریخ تولد 1327/01/02
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1363/11/24
محل شهادت اروندرود
مسئولیت فرمانده دسته
نوع عضویت پاسدار
شغل پاسدار
تحصیلات پنجم ابتدايي
مدفن برازجان
زندگینامه
وصیت نامه
مصاحبه
خاطرات
زندیگنامه شهید
بسم رب الشهدا ء
با درود و سلام به انبيا از حضرت آدم تا حضرت خاتم حضرت محمد (ص) وبا درود و سلام به ائمه از حضرت علي (ع) تا مهدي امام زمان (عج) گسترش دهنده عدل وداد وبا درود و سلام به امام امت رهبر مسليمن و مستضعفان جهان با درود سلام فراوان به شهدا شهدايي كه هستي خود را بخاطر برقراري جمهوري اسلامي فدا نمودند افرادي كه براي اجراي عدالت ونابودي ظلم وستم وظالمين جان خودرا در اين راه يعني راه خدا را انبيا راه امامان وراه امام حسين (ع) جان به جان آفرين تسليم نمودند با درود وسلام فراوان به خانواده شهدا خانواده هايي كه چنين فرزنداني را تربيت وتحويل جامعه دادند فرزنداني كه اسلام را نه تنها در ايران بلكه در سرتاسر جهان زنده نمودند ونداي حق وحقيقت به گوش همه مردم جهان رساندند ودلير مرداني كه همانند كوه بلكه مقاومتر تر از كوه در برابر دشمنان اسلام وقرآن ايستاده اند چنان مقاومت وايستادگي كردند كه جهان تاكنون آنرا از ابتداي خلقت نديده وابر جنايتكاران چنين نمي اندشيدند كه مرداني در مقابل آنان بايستادند وآنان را از پاي در اوردند درود بي كران بر شما اي شهداي عزيز كه با نثار خون خود پوزه استكبار را بخاك ماليدند وسلام وصد سلام برروح شما شهدا كه استقامت را به تمام انسانها در عمل نشان داديد.يكي از اين شهدا عزيز غلامعلي خدادادي فرزند محمد است .او در سال 1327 در روستاي تل اشكي از توابع دشتي در خانواده اي متدين ومستضعف ديده بجهان گشود ودر سن 7 سالگي راهي مدرسه شد ولي بعلت فقر وبيچارگي مدرسه را رها وبه كشاورزي ودامپروري به كمك پدر خود شتافت در سال 1346 ازدواج نمود ولي بعلت درگيري با عده اي از طرفداران خوانين تل اشكي در سال 1350 ناچار به هجرت از آن روستا به شهر برازجان گرديد وبراي امرا معاش به كار در شركت انرژي اتمي پرداخت .ودر سال 1355 پدر خودرا از دست داد با آغاز راهپيمايي وتظاهرات عليه رژيم پهلوي فعالانه در اين برنامه ها شركت مي نمود.تا اينكه انقلاب اسلامي پيروز شد ولي جهت امرار معاش در مكانيكي در دكاني كه مال خودش بود بكار پرداخت شهيد غلامعلي خدادادي با تشكيل اولين پايگاه مقاومت بسيج در محله شهيد دستغيب برارجان يك از اعضاي فعال آن پايگاه گرديدوفعالانه و شبانه روز به انجام ماموريتها محوله پرداخت با شروع جنگ تحميلي دكان مكانيكي خود را فروخت وراهي جبهه شد ودر حصر آبادان واحدخمپاره به فعاليت خود ادامه داد پس از اتمام ماموريت بخانه برگشت ومجددا عازم جبهه گيلانغرب شد ودر آنجا در عمليات كه در كوههاي گيلانغرب انجام شد زخمي شد ومدتي در بيمارستان همدان در اسلام آباد بستري وپس از بهبودي دوباره به خط مقدم رفت ودر كنار برادران رزمنده رزميد تا اينكه ماموريتش تمام وبار ديگر با برادران به خانه مراجعت كرد.مجددا عازم جبهه عين خوش دهلران بعلت نياز لشكر به مكانيك در آن واحد فعاليت خود را ادامه داد پس از چند ماه خدمت در سال به عضويت رسمي سپاه پاسداران در آمد از موقع به عضويت در آمدن در سپاه مدتي در قسمت مكانيكي واخيرا در يكي از قسمتهاي مهندسي لشكر فعاليت مي نمود ومدتي فرمانده پايگاه مقاومت مالك اشتر بود.تا اينكه در تاريخ 24/11/63 ساعت 9 صبح در جبهه اروندرود در طرح كميل بر اثر اصابت تركش خمپاره زخمي وپس از چند لحظه به لقاا… پيوست .
روحش شاد ويادش گرامي باد.
ادامه مطلب
بسم رب الشهدا ء
با درود و سلام به انبيا از حضرت آدم تا حضرت خاتم حضرت محمد (ص) وبا درود و سلام به ائمه از حضرت علي (ع) تا مهدي امام زمان (عج) گسترش دهنده عدل وداد وبا درود و سلام به امام امت رهبر مسليمن و مستضعفان جهان با درود سلام فراوان به شهدا شهدايي كه هستي خود را بخاطر برقراري جمهوري اسلامي فدا نمودند افرادي كه براي اجراي عدالت ونابودي ظلم وستم وظالمين جان خودرا در اين راه يعني راه خدا را انبيا راه امامان وراه امام حسين (ع) جان به جان آفرين تسليم نمودند با درود وسلام فراوان به خانواده شهدا خانواده هايي كه چنين فرزنداني را تربيت وتحويل جامعه دادند فرزنداني كه اسلام را نه تنها در ايران بلكه در سرتاسر جهان زنده نمودند ونداي حق وحقيقت به گوش همه مردم جهان رساندند ودلير مرداني كه همانند كوه بلكه مقاومتر تر از كوه در برابر دشمنان اسلام وقرآن ايستاده اند چنان مقاومت وايستادگي كردند كه جهان تاكنون آنرا از ابتداي خلقت نديده وابر جنايتكاران چنين نمي اندشيدند كه مرداني در مقابل آنان بايستادند وآنان را از پاي در اوردند درود بي كران بر شما اي شهداي عزيز كه با نثار خون خود پوزه استكبار را بخاك ماليدند وسلام وصد سلام برروح شما شهدا كه استقامت را به تمام انسانها در عمل نشان داديد.يكي از اين شهدا عزيز غلامعلي خدادادي فرزند محمد است .او در سال 1327 در روستاي تل اشكي از توابع دشتي در خانواده اي متدين ومستضعف ديده بجهان گشود ودر سن 7 سالگي راهي مدرسه شد ولي بعلت فقر وبيچارگي مدرسه را رها وبه كشاورزي ودامپروري به كمك پدر خود شتافت در سال 1346 ازدواج نمود ولي بعلت درگيري با عده اي از طرفداران خوانين تل اشكي در سال 1350 ناچار به هجرت از آن روستا به شهر برازجان گرديد وبراي امرا معاش به كار در شركت انرژي اتمي پرداخت .ودر سال 1355 پدر خودرا از دست داد با آغاز راهپيمايي وتظاهرات عليه رژيم پهلوي فعالانه در اين برنامه ها شركت مي نمود.تا اينكه انقلاب اسلامي پيروز شد ولي جهت امرار معاش در مكانيكي در دكاني كه مال خودش بود بكار پرداخت شهيد غلامعلي خدادادي با تشكيل اولين پايگاه مقاومت بسيج در محله شهيد دستغيب برارجان يك از اعضاي فعال آن پايگاه گرديدوفعالانه و شبانه روز به انجام ماموريتها محوله پرداخت با شروع جنگ تحميلي دكان مكانيكي خود را فروخت وراهي جبهه شد ودر حصر آبادان واحدخمپاره به فعاليت خود ادامه داد پس از اتمام ماموريت بخانه برگشت ومجددا عازم جبهه گيلانغرب شد ودر آنجا در عمليات كه در كوههاي گيلانغرب انجام شد زخمي شد ومدتي در بيمارستان همدان در اسلام آباد بستري وپس از بهبودي دوباره به خط مقدم رفت ودر كنار برادران رزمنده رزميد تا اينكه ماموريتش تمام وبار ديگر با برادران به خانه مراجعت كرد.مجددا عازم جبهه عين خوش دهلران بعلت نياز لشكر به مكانيك در آن واحد فعاليت خود را ادامه داد پس از چند ماه خدمت در سال به عضويت رسمي سپاه پاسداران در آمد از موقع به عضويت در آمدن در سپاه مدتي در قسمت مكانيكي واخيرا در يكي از قسمتهاي مهندسي لشكر فعاليت مي نمود ومدتي فرمانده پايگاه مقاومت مالك اشتر بود.تا اينكه در تاريخ 24/11/63 ساعت 9 صبح در جبهه اروندرود در طرح كميل بر اثر اصابت تركش خمپاره زخمي وپس از چند لحظه به لقاا… پيوست .
روحش شاد ويادش گرامي باد.
بسم رب الشهدا ء
ولا تحسبن الذين قتلو سبيل ا… امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون .
گمان مبريد كسانيكه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اندونزد پروردگارشان روزي مي برند. با دورد وسلام فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران امام روح ا… وبا سلام به تمامي شهيدان وبا درود فراوان به امت حزب ا… وشهيد پرور وهميشه در صحنه اينجانب علي خدادادي فرزند محمد ساكن محله شهيد دستغيب كه در تاريخ 10/8/61 اعزام به جبهه حق عليه باطل گرديده ام براي پيروزي اسلام ونابودي كفار سركردگي آمريكاي جهانخوار وفتح كربلا وبراي آزادي قدس عزيز وهمچنين براي حفظ آبروي اين جمهوري اسلامي ومسلمين ودفاع از ناموس مسلمين روانه جبهه هاي حق عليه باطل مي شويم .تا اين مزدوران صهيونيست آمريكايي را تا سر حد جان نابود كنيم وبياري خدواند بزرگ جمهوري اسلامي را در سراسر كشورمان همه اسلامي ورهبر نيز فقط يكي كه همان روح ا… مي باشد.همچنين به فرموده امام عزيزان اگر اين جنگ بيست سال هم طول بكشد در مقابل آن ايستاده ايم ومقاومت مي كنيم واز جنگ نيز هراسي وترسي نداريم وهمچنين از مرگ نيز ترس وهراسي ندارم ومن از امت شهيد پرور وهميشه در صحنه مي خواهم كه پشت جبهه را داشته باشند همان طور كه ما در خارج كفار ومنافقين را مي كوبيم شما نيز در داخل اين منافقين وكوردلان امريكايي را نيست ونابود كنيد تا آسيبي به مملكت ما نرسد وآيا آنهايي كه از مرگ مي ترسند فكر مي كنند مرگ بسراغ آنها نخواهد آمد بهتر است عمرمان را با شهادت درراه الله تمام كنيم .واز مادر خود مي خواهم كه در مرگ من گريه وزاري نكنيد وبجاي گريه ديگران رادلداري نمايد واگر گريه كنيد دشمنان انقلاب خوشحال مي شوند وسپس مادر تو هم مانند زينب وفاطمه الزهرا (س) رو سفيد خواهي ماند.واز برادرخود مي خواهم كه مانند زين العابدين مواظب فرزندان من باشي ونگذاريد كه آسيبي به انها برسد واز همسر خود مي خواهم كه فرزندانم را سرپرستي نمايد ونگذاريد كه گريه وزاري كنند واز همه شما التماس دعا باميد ديدار در كربلا وقدس عزيز . تمام اقوام وخويشاوندان وبرادران بسيج رايك به يك سلام برسانيد .
ادامه مطلب
ولا تحسبن الذين قتلو سبيل ا… امواتا بل احيا عند ربهم يرزقون .
گمان مبريد كسانيكه در راه خدا كشته شده اند مرده اند بلكه زنده اندونزد پروردگارشان روزي مي برند. با دورد وسلام فراوان به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران امام روح ا… وبا سلام به تمامي شهيدان وبا درود فراوان به امت حزب ا… وشهيد پرور وهميشه در صحنه اينجانب علي خدادادي فرزند محمد ساكن محله شهيد دستغيب كه در تاريخ 10/8/61 اعزام به جبهه حق عليه باطل گرديده ام براي پيروزي اسلام ونابودي كفار سركردگي آمريكاي جهانخوار وفتح كربلا وبراي آزادي قدس عزيز وهمچنين براي حفظ آبروي اين جمهوري اسلامي ومسلمين ودفاع از ناموس مسلمين روانه جبهه هاي حق عليه باطل مي شويم .تا اين مزدوران صهيونيست آمريكايي را تا سر حد جان نابود كنيم وبياري خدواند بزرگ جمهوري اسلامي را در سراسر كشورمان همه اسلامي ورهبر نيز فقط يكي كه همان روح ا… مي باشد.همچنين به فرموده امام عزيزان اگر اين جنگ بيست سال هم طول بكشد در مقابل آن ايستاده ايم ومقاومت مي كنيم واز جنگ نيز هراسي وترسي نداريم وهمچنين از مرگ نيز ترس وهراسي ندارم ومن از امت شهيد پرور وهميشه در صحنه مي خواهم كه پشت جبهه را داشته باشند همان طور كه ما در خارج كفار ومنافقين را مي كوبيم شما نيز در داخل اين منافقين وكوردلان امريكايي را نيست ونابود كنيد تا آسيبي به مملكت ما نرسد وآيا آنهايي كه از مرگ مي ترسند فكر مي كنند مرگ بسراغ آنها نخواهد آمد بهتر است عمرمان را با شهادت درراه الله تمام كنيم .واز مادر خود مي خواهم كه در مرگ من گريه وزاري نكنيد وبجاي گريه ديگران رادلداري نمايد واگر گريه كنيد دشمنان انقلاب خوشحال مي شوند وسپس مادر تو هم مانند زينب وفاطمه الزهرا (س) رو سفيد خواهي ماند.واز برادرخود مي خواهم كه مانند زين العابدين مواظب فرزندان من باشي ونگذاريد كه آسيبي به انها برسد واز همسر خود مي خواهم كه فرزندانم را سرپرستي نمايد ونگذاريد كه گريه وزاري كنند واز همه شما التماس دعا باميد ديدار در كربلا وقدس عزيز . تمام اقوام وخويشاوندان وبرادران بسيج رايك به يك سلام برسانيد .
بسم رب الشهدا ء
مصاحبه با همسر شهيد غلامعلي خدادادي:
آرزو داشت كه شهيد شود با آنكه فرزند كوچك داشت وراه شهادت طلبي و از مرگ ترس وهراسي نداشت .با نماز وبا ايمان ونماز شب مي خواند وشب جمعه قرآن تلاوت مي كرد با اينكه پنج كلاس نداشت ودر نماز جمعه شركت وبچه ها را جمع مي كرد وبا نماز جمعه مي برد. در نماز جماعت مسجد محله كفشهايش را برده بودند وحتي با پاي برهنه مي آمد وبه كسي چيزي نمي گفت .آنها را راهنمايي واز جبهه تعريف مي كرد يكبار در كردستان عمليات سنگين بود كه در بيشه اي محاصره شديم وخوابيديم وشب دوم عراقيها عقب نشيني كردند وايست داديم وبعد از گفتن يا صاحب الزمان وبا يك نارنجك تعدادي از عراقيها را به هلاكت رساندند وبعداز آن يك تركش به ران پايش خورد وتوانستند فرار كنند ودر بيمارستان بستري شد.خبر شهادت مربوط به همسرش در سه شب قبل از خواب مي بيند كه شهيد به رزمندگان برنج مي داد حتي در خواب برادرش آمده بود كه دندان مادرش افتاده ووقتي كه آمدند از بنياد شهيد خبر دادند كه شهيد شده است .معمولا بسيار كمر شكن و سخت بود كه همسري عزيز را از دست دادند وچون هدف خدا بود و امانتي بود كه به خدا بر مي گشت وخوشحال بوديم كه در راه خدا شهيد شده ولي از نظر همسر دلسوز وبسيار خوب ناراحت شديم وبخاطر خدا صبر واستقامت كرديم بله تشييع جنازه بسيار سنگين از تيپ مهندسي وسپاه وبسيج وفرماندهان وحاج كارگر وهمه مردم محله شركت داشتند . دوشب بعد از شهادتش 4/11/1363 بود كه در گلزار شهداي دشتستان خاك سپرده شد .يك بار خواب ديدم كه يك محيط بزرگ است كه در آن امام زاده (مانند پير ويغمبر ومقبره ) است و سر سبز و گنبد دار وزيبا بود .گفتم اينجا كجاست گفت مسئول اينجا واين قسمت آب هستم وچهره بسيار زيبايي داشت .
ادامه مطلب
مصاحبه با همسر شهيد غلامعلي خدادادي:
آرزو داشت كه شهيد شود با آنكه فرزند كوچك داشت وراه شهادت طلبي و از مرگ ترس وهراسي نداشت .با نماز وبا ايمان ونماز شب مي خواند وشب جمعه قرآن تلاوت مي كرد با اينكه پنج كلاس نداشت ودر نماز جمعه شركت وبچه ها را جمع مي كرد وبا نماز جمعه مي برد. در نماز جماعت مسجد محله كفشهايش را برده بودند وحتي با پاي برهنه مي آمد وبه كسي چيزي نمي گفت .آنها را راهنمايي واز جبهه تعريف مي كرد يكبار در كردستان عمليات سنگين بود كه در بيشه اي محاصره شديم وخوابيديم وشب دوم عراقيها عقب نشيني كردند وايست داديم وبعد از گفتن يا صاحب الزمان وبا يك نارنجك تعدادي از عراقيها را به هلاكت رساندند وبعداز آن يك تركش به ران پايش خورد وتوانستند فرار كنند ودر بيمارستان بستري شد.خبر شهادت مربوط به همسرش در سه شب قبل از خواب مي بيند كه شهيد به رزمندگان برنج مي داد حتي در خواب برادرش آمده بود كه دندان مادرش افتاده ووقتي كه آمدند از بنياد شهيد خبر دادند كه شهيد شده است .معمولا بسيار كمر شكن و سخت بود كه همسري عزيز را از دست دادند وچون هدف خدا بود و امانتي بود كه به خدا بر مي گشت وخوشحال بوديم كه در راه خدا شهيد شده ولي از نظر همسر دلسوز وبسيار خوب ناراحت شديم وبخاطر خدا صبر واستقامت كرديم بله تشييع جنازه بسيار سنگين از تيپ مهندسي وسپاه وبسيج وفرماندهان وحاج كارگر وهمه مردم محله شركت داشتند . دوشب بعد از شهادتش 4/11/1363 بود كه در گلزار شهداي دشتستان خاك سپرده شد .يك بار خواب ديدم كه يك محيط بزرگ است كه در آن امام زاده (مانند پير ويغمبر ومقبره ) است و سر سبز و گنبد دار وزيبا بود .گفتم اينجا كجاست گفت مسئول اينجا واين قسمت آب هستم وچهره بسيار زيبايي داشت .
بسم رب الشهداء
خاطره ای از روحاني مبارز حاج حسن عليزاده همرزم شهيد غلامعلي خدادادي:
غلامعلي خدادادي در مقري كه در كنار رود كارون واقع بود مستقر گرديده و براي عملياتهاي بازسازي دستگاههاي سنگين مرتباً به خط اعزام و شروع به فعاليت مي نمود و در عمليات موسيان دهلران پس از پايان يافتن عمليات و آزادسازي منطقه با اينكه مدت زيادي بود كه در جبهه حضور داشت و از خانواده اش دور بود هر چه من از وي خواهش مي كردم با من به مرخصي بيايد و سري به خانواده اش بنزد قبول نكرد و گفت اينجا بيشتر به من نياز دارند مگر من چقدر زنده ام كه بايد براي خودم زندگي كنم. چرا قسمتي از عمري كه خدا به من عطا فرموده در راه خداوند بزرگ خدمت نكنم؟ من مي دانستم در جبهه به انتظار شهادت لحظه شماري مي كند پس ديگر اصرار نورزيده و خودم به مرخصي آمدم در آخرين ديدارمان من كه اصلاً انتظار ديدار وي را نداشتم با تعجب ديدم به ديدارم آمده من همان لحظه به نظرم رسيد نسبت به روزهاي گذشته تغيير فاحشي نموده يك حالت عجيبي داشت شايد بتوان گفت دلزدگي از اين دنياي فاني بود گفتم حالا چه عجله آي هست ؟ گفت نه من فردا صبح عازم جبهه هستم انشاالله كه خدا مرا قابل شهادت بداند پس ديگر نبايد بدهي داشته باشم |آن شب پس از پرداخت وجه مورد نظر رفت و صبح هعازم جبهه گرديد مدتي بعد به ما خبر دادند وقتي كه غلام علي خدادادي در كنار رود اروند جزيره مينو همراه با گروهي براي تعمير يك دستگاه لودر به آنجا عزيمت مي كردند ساعت 5 بعد از ظهر سال 1363 بر اثر خمپاره 120 دشمن بعثي كه در كنار آن گروه منفجر گرديد و تركش به غلامعلي خدادادي اصابت نموده و به آرزويش رسيد .
ادامه مطلب
خاطره ای از روحاني مبارز حاج حسن عليزاده همرزم شهيد غلامعلي خدادادي:
غلامعلي خدادادي در مقري كه در كنار رود كارون واقع بود مستقر گرديده و براي عملياتهاي بازسازي دستگاههاي سنگين مرتباً به خط اعزام و شروع به فعاليت مي نمود و در عمليات موسيان دهلران پس از پايان يافتن عمليات و آزادسازي منطقه با اينكه مدت زيادي بود كه در جبهه حضور داشت و از خانواده اش دور بود هر چه من از وي خواهش مي كردم با من به مرخصي بيايد و سري به خانواده اش بنزد قبول نكرد و گفت اينجا بيشتر به من نياز دارند مگر من چقدر زنده ام كه بايد براي خودم زندگي كنم. چرا قسمتي از عمري كه خدا به من عطا فرموده در راه خداوند بزرگ خدمت نكنم؟ من مي دانستم در جبهه به انتظار شهادت لحظه شماري مي كند پس ديگر اصرار نورزيده و خودم به مرخصي آمدم در آخرين ديدارمان من كه اصلاً انتظار ديدار وي را نداشتم با تعجب ديدم به ديدارم آمده من همان لحظه به نظرم رسيد نسبت به روزهاي گذشته تغيير فاحشي نموده يك حالت عجيبي داشت شايد بتوان گفت دلزدگي از اين دنياي فاني بود گفتم حالا چه عجله آي هست ؟ گفت نه من فردا صبح عازم جبهه هستم انشاالله كه خدا مرا قابل شهادت بداند پس ديگر نبايد بدهي داشته باشم |آن شب پس از پرداخت وجه مورد نظر رفت و صبح هعازم جبهه گرديد مدتي بعد به ما خبر دادند وقتي كه غلام علي خدادادي در كنار رود اروند جزيره مينو همراه با گروهي براي تعمير يك دستگاه لودر به آنجا عزيمت مي كردند ساعت 5 بعد از ظهر سال 1363 بر اثر خمپاره 120 دشمن بعثي كه در كنار آن گروه منفجر گرديد و تركش به غلامعلي خدادادي اصابت نموده و به آرزويش رسيد .
اطلاعات مزارمحل مزاربرازجان
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزاردر صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها