ويژگيهاي شهيد از زبان مادر و پدرش

محمد اسماعيل اولين فرزندم بود كه بعد از ازدواج ما بدنيا آمد ، زماني كه نوزاد در شكمم بود بسيار احتياط مي كردم كه مبادا آسيبي به او برسد بيشتر استراحت مي كردم و از غذاهايي كه شوهرم فراهم مي كرد استفاده مي كردم دعا و ذكرها را بر زبان مي آوردم سعي مي كردم كه آرامش بر جو خانه حكمفرما باشد دوست داشتم كه خداوند فرزند سالمي به ما عطا كند و همينطور هم شد وقتي نوزاد به دنيا آمد بسيار سرحال و قبراق بود با توجه به اينكه همه اهل خانواده نوزاد را زياد دوست مي داشتند در مراسم نامگذاري او همه شركا كردند و مرحوم پدرم كه عاشق پيامبر اسلام بود و به اهل نبوت و ائمه اطهار علاقه خاصي داشت اسم او  را محمد اسماعيل گذاشت اما به ياد ندارم كه روز تولد او مصادف با ايام خاصي باشد اما به هر حال موقعي كه نوزاد متولد شد براي سلامتي او قرباني كرديم . دوران كودكي را در دامان پدر و مادري مهربان و با تقوي سپري كرد در اين دوران با نماز و قرآن آشنا شد و علاقه اي كه به تير اندازي داشت يك تفنگ بادي براي خريديم محمد اسماعيل با آن به شكار مي رفت شهيد در سن شش سالگي وارد مدرسه باباطاهر شد در آن زمان با دوستان و همكلاسيهايش بسيار مهربان و خوش برخورد بود به كسي آزار و اذيت نمي رساند از همان كودكي اهل نماز و دعا بود در نمازهاي جماعت و ادعيه ها شركت مي كرد در مراسمات مذهبي مانند مراسم روضه خواني حضرت ابا عبداله الحسين شركت فعال داشت ، به همه علاقه داشت به پدر و مادر و خواهران و برادران احترام مي گذاشت براي آنان مانند يك پدر بود و آنها هم به او احترام مي گذاشتند در منزل در كارهاي خانه به ما كمك مي كرد براي برادران و خواهران كوچكتر از خود يك راهنما و معلم برجسته بود و آنها هم در كارها با او مشورت مي كردند . ايشان قبل از ورود به مدرسه علاقه خاصي به درس و كتاب داشت و در هنگام ورود به مدرسه با اشتياق و شوق فراوان نام نويسي كرد و دوره دوازده ساله مدرسه را با تمام سختي ها و مشقتي كه در محل ما وجود داشت با موفقيت به پايان رسانيد . وي از نظر درسي بسيار موفق بود و دوست داشت كه ادامه تحصيل بدهد و در طول دوران ابتدايي با توجه به اين كه وضعيت اقتصادي ما خوب نبود ولي محمد اسماعيل هم در كهرها به ما كمك مي كرد و هم تحصيل مي كرد و با اين وجود حاضر به ترك تحصيل نشد رفتارش در مدرسه و در بين همشاگرديهايش بسيار خوب بود و در طول اين مدت دوازده سال حتي يك بار هم كسي از او شكايت نكرد و يا اولياء مدرسه از او اظهار نارضايتي نكردند . همچنين نحوه رفتار او در خانواده با برادر و خواهرانش بسيار خوب بود و به عنوان يك مشاور خوب در خدمت آنان بود و بعد از شهادتش متوجه ان شدند كه چه كسي را از دست داده اند . شهيد نسبت به مسائل مذهبي بسيار  حساس بود نمازش به وقت و در مسجد به جماعت بود و توصيه مي كرد كه نماز را سبك نشماريد از همان كودكي نسبت به مسائل روضه خواني ائمه اطهار بسيار علاقه مند بود و زماني كه اسم امام حسين ( ع ) و خانواده او را مي شنيد اشك در چشمانش سرازير مي شد . شهيد اوقات فراغت خودر ا بيشتر در كار و كشاورزي و مطالعه مي گذراند و در اين ايام اگر فرصتي مي يافت به خانه اقوام و خويشان و همسايگان سركشي مي نمود و صله رحم را در حد اعلي به عمل مي آورد از روزي كه خودش را شناخت شخصيت او تغيير كرد رفتارش كامل شد و مانند يك انسان بزرگسال در كارهايش رفتار مي كرد بيشتر به فكر فرو مي رفت و كمتر صحبت مي كرد او عاشق امام بود در راهپيمايي هاي قبل از پيروزي انقلاب بسيار فعال بود اعلاميه هاي حضرت امام و سخنراني هاي او را جمع آوري مي كرد و در بيمن مردم پخش مي كرد از همان قبل از پيروزي انقلاب با افكار امام آشنا شده بود و احترام خاصي براي او قائل بود ولايت را دوست داشت و آن را برگرفته از ولايت اميرالمومنين علي ( ع ) مي

دانست اسلام بدون ولايت براي او معنا و مفهومي نداشت روحانيت را در خط امام و انقلاب مي دانست و مي گفت روحانيت است كه انقلاب را بيمه كرده است به هيچ گروه و حزبي وابسته نبود تنها حزبي را كه مورد قبولش بود حزب الله مي ناميد .

از نظر شهيد هر كس بتواند بيشتر به اسلام و مردم خدمت كند در نزد خدا و خلق خدا محبوب تر است او احزاب را فقط جنبه سياسي مي دانست و آنان را نابود شدني مي پنداشت به نهادهاي انقلاب كه بعد از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي به وجود آمده بودند عشق مي ورزيد و آنان را نوزاد انقلاب صدا مي كرد به بسيج و سپاه و ديگر نهادهاي انقلابي علاقه داشت علاقه او به قرآن به حدي بود كه روزانه از روستا تا روستاي اسلام آباد سابق را با پاي پياده طي مي كردند تا پيش آخوند قرآن را بياموزند و بعد از آن كه قرآن را به اتمام رسانيد و با توجه به دستورات انسان ساز قرآن رعايت حق الناس را انجام مي داد و نسبت به بيت المال بسيار حساس بود به لحاظ همين خصوصيات و ويژگيهاي شهيد بود كه مردم در تشييع جنازه او عزادار بودند همگي با صداي بلند گريه مي كردند زماني كه دوستانش شهيد مي شدند او غبطه مي خورد كه چرا ديگران گوي سبقت را از او ربوده اند او شهادت را سعادت ابدي مي دانست و باز شدن در زندگي تازه به روي انسان بارها عنوان كرده بود  كه اي كاش در زمان امام حسين ( ع ) مي بوديم تا در ركاب او به شهادت مي ريديم و او را ياري مي كرديم . او جنگ بين ايران و عراق را همانند زمان امام حسين ( ع ) مي دانست و هميشه توصيه مي كرد كه جبهه ها را گرم نگه داريد و به نداي امام خميني ( ره ) لبيك بگوئيد ، همه كساني كع مي توانن اسلحه به دست گيرند بايد در جبهه حضور يابند و دشمن  را از سرزمين عزيزمان ايران بيرون برانند او اولين بار در سن 22 سالگي به جبهه رفت و حدود دو سال مدام در جبهه بود . سخنان امام خميني و عشق و علاقه اي كه به ايشان داشت عامل اصلي او جهت رفتن به جبهه بود و ما هم او را منع نمي كرديم زماني كه مي خواست به جبهه برود بسيار سرشوق بود مانند كسي كه مي خواست به حجله عروسي برود خوشحالي مي كرد زيرا معتقد بود كه به نداي امام زمان خود لبيك گفته است . خلوص نيت او به حدي بود كه بارها نسبت به ضد انقلابيون و مخالفين نظام دعا مي كرد كه خدايا آنان را به راه راست هدايت كند . وقتي كه ايشان در جبهه مفقود گرديد از طريق بنياد شهيد دشتستان به ما اطلاع دادند كه وي مفقود شده ما هم به كمك عمويش به منطقه اعزام شديم هر جا كه توانستيم سئوال كرديم اما اثري از او پيدا نشد تا اين كه پس از چندين سال بر اثر تفحص و جستجوي گروه تفحص جسد او را در منطقه پيدا كردند و بر روي پلاك ، او را شناسايي كرده بودند و بعد از مدتي او را به برازجان منتقل و با حضور گسترده مردم هميشه در صحنه تشييع شد و پيكر مطهرش در گلزار شهدا به خاك سپرده شد از اين كه خداوند ما را لايق دانست كه بتوانيم فرزندي بزرگ كنيم كه در راه خدا و اسلام به شهاد ت برسد افتخار مي كنيم چون محمد اسماعيل متعلق به خدا بود و به سوي او رفت اما ياد و خاطر او هميشه در دل ما زنده است و يك لحظه حضور معنوي او در خانه ما فراموش نمي شمود . مسئولين مملكت بايد با زنده نگه داشتن ياد و خاطره شهدا ، فرهنگ شهادت را در فضاي كشور زنده نگه دارند رشادتهاي جوانان را در تلوزيون هميشه پخش كنند تا آنهايي كه جنگ و جبهه را نديده اند بفهمند كه جوانان ما چه زحماتي كشيده اند تا دشمن را از خاك ايران اسلامي بيرون رانده اند .