مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید محمود ثنایی

764
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام محمود
نام خانوادگی ثنايي
نام پدر محمدرضا
تاریخ تولد 1337/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1363/04/17
محل شهادت دارخوين
مسئولیت جهادگر
نوع عضویت جهادگر
شغل جهادگر
تحصیلات ديپلم
مدفن برازجان
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید:

    بسم رب الشهداء

    شهيد محمود ثنايي برازجاني در سال 1337 در يكي از محله هاي فقير نشين برازجان به نام علي آباد ديده به جهان گشود ، دوران طفوليت و كودكي را در دامن پدر ومادر زجر كشيده اش سپري كرد تا به سن شش سالگي رسيد در آن سال پدر ومادرش كه علاقه زيادي  به اسلام محمدي (ص)داشتند محمود را جهت آموختن قرائت قرآن به مكتب فرستادند تا فرزند عزيز خود را با آيات انسان ساز قرآن آشنا نمايند وي در اين سال با استعداد خارق العاده اي كه داشت توانست در طول 8ماه قرآن را بياموزد سال بعد كه هفت ساله بود پا به محيط مدرسه نهاد وكلاسهاي دوران ابتدايي را با بهترين معدل يكي پس از ديگري بپايان رسانيد وبا استعداد شكوفايي كه داشت تحصيلات خود را در دبيرستان ادامه وتا نيمه سال اول دبيرستان رفته بود كه بعلت كمك به خانواده وپدر ومادرش ترك تحصيل نمود و مدت يك سال را در نانوايي كار كرد تا شايد بتواند كمكي به امرار معاش خانواده كند وكمك هزينه تحصيلي خود را نيز جمع كند. ايشان در سال بعد تحصيل را از سر گرفت در سال 58 موفق به اخذ ديپلم گرديد ،شهيد پس از اخذ ديپلم در مزرعه پدرش كار مي كرد ايشان در دوره انقلاب نيز در برپايي تظاهرات بر عليه نظام طاغوت كوششي فعال داشت و بعد از پيروزي انقلاب وباشروع جنگ تحميلي عراق بر عليه ايران با اعزام مشمولين سال 1337 به خدمت سربازي اعزام گرديد وبا اينكه خدمت سربازي ايشان يكسال بيشتر نبود تمام اين مدت را در جبهه به سر برد ودر بيش از 5 عمليات از جمله عملياتهاي طريق القدس وفتح المبين شركت نمود ،شهيد ثنايي بعد از اتمام دوره سربازي نيز مجدداً عازم جبهه هاي حق عليه باطل گرديد تا با قايق كوچك خود ناوهاي بزرگ ابر قدرتها را به قعر دريا بفرستد و فرعونيان را در كام دريا فرو برد شهيد در يك جمله راه خود را خلاصه كرده است :من از وقتي كه خود را شناخته ام ابتدا راهم را از پيامهاي بت شكن زمان گرفتم از تظاهرات شروع كرده ام وبا شهادت فتح كرده ام.

    شهيد بزرگوار سرانجام در حين انجام ماموريت در تاريخ 12/4/63 به فيض عظيم شهادت نائل آمد ورود خونين كارون را با خون خويش رنگين تر نمود. روحش شاد وراهش پر رهرو باد .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    بسم رب الشهداء

    مصاحبه با برادر شهيد محمود ثنايي :

    احمد ثنايي :

    به جهت پسر بزرگ خانواده بودن واينكه پدرش كشاورز بوده و در خانواده حضور كمتري داشت شهيد بيشتر نقش يك پدر مهربان داشت و در هديه دادن به خواهران وبرداران و واگذاري سهم خوراكي خود به ما اظهار محبت مي كرد .با اينكه پسر بزرگ خانواده بود و تحصيل كرده بيشتر در مقابل خواسته ها و تصميمات پدر تسليم و خاضع بود بسيار احترام مي گذاشت ودر همه امور ياري دهنده بود.با مادرم ارتباط به خصوصي داشت . ايشان نسبت به حق كشي ها وبي عدالتيها حساس بود ونسبت به اخلاق و رفتارهاي غير انساني مانند تكبر و بدزباني و چشم چراني ودروغگويي وچاپلوسي بدحجابي بسيار رنج مي برد بسيار به ديگران احترام مي گذاشت و حتي وقتي حق كودكي رعايت نمي شد ناراحت مي شد و به دفاع بر مي خواست و به علت حق طلبي و عدالت خواهي از حقوق ضعفا ودرماندگان به سختي دفاع مي كرد و خود نيز حقوق آنها را رعايت مي كرد وديگران را نيز به اينكار توصيه مي كرد. واجبات را در حد توان رعايت مي كرد و محتاط بود.و به عزاداري هاي علاقه فرواني داشت ودر راهپيمايي ها شركت مي كرد وديگران را نسبت به جنايات و غارتگريهاي طاغوتيان آگاه مي كرد. آرزو داشت بعنوان يك نيرودر خدمت پيشرفت انقلاب باشد و بتواند زحمات پدر ومادرش را جبران كند. ديگران را نسبت به اهداف مستكبران و طاغوت يان و بدخواهان انقلاب آگاه مي كرد و به بحث سياسي علاقه وافر داشت .در مورد شهادت مي گفت هر انساني روزي مي ميرد چه بهتر كه شهيد شود .دو روز قبل از رسيدن بر شهادت يكي از خواهران در دو شب متوالي خواب ديد تا شهيد ابراهيمي از درب منزل وارد شده ويك پارچه به دست شهيد ثنايي داد پارچه  سبز رنگ بلافاصله از دست شهيد ثنايي بيرون آمده و باد آنرا به آسمان برد .و علاقه خاصي به اطلاعات عمومي داشت .و هر وقت فرصتي بدست مي آورد به حل كردن جداول مي پرداخت كتابهايي داستاني و كتابهايي از شهيد مطهري و دكتر شريعتي مطالعه مي كرد. جنگ را ساخته و پرداخته دست آمريكا واروپا مي دانست ورفتن به جنگ را دفاع از حيثيت ملي مذهبي و انقلابي و دفاع از حق ومبارزه با استكبار مي دانست .دوران سربازي را به انتخاب خودش در جبهه به پايان رساند در سال 1363 بعنوان ملوان به جبهه اعزام شد كه به درجه رفيع شهادت نائل آمد .در اولين اعزام كه به جبهه مي رفت ودر نقش ملوان به جبهه مي رفت و احساس مي كرد و مي تواند در حد يك فرمانده خدمت كند و ديگران را آموزش دهد. چون ايام سربازي را در جبهه سپري كرد پس از اتمام خدمت دوباره مقتضاي اعزام به جبهه شد زيرا آن محيط با روحيه اش سازگارتر بود . از فداكاري رزمندگان تعريف مي كرد وسعي در حفظ اسرار نظامي داشت و بعضي چيزها را نمي گفت .توسط بنياد شهيد و جهاد سازندگي از خبر شهادت وي با خبر شديم . تاثير شهادت وي در ما دنيايي از حزن واندوه و افتادن در آتش فراق كسي كه بيش از پدر ومادردر خانواده نقش داشت وتاثيرات معنوي ناشي از شهادت ايشان وراهي كه انتخاب كرده بود .افتخار مي كنم كه در اداي دين وانجام وظيفه نسبت به اسلام و كشور اسلاميمان تاكنون كوتاهي نكرده ايم  و جز خانواده شهدا هستيم .
    ادامه مطلب
    بسم رب الشهداء

    خاطره مادرشهيد محمد ثنايي :

    فرزندم محمود در سال 1338 در برازجان متولد شد ايشان بسيار متواضع و فروتن بودند اوقات فراغت خود را با خواندن كتابهاي مذهبي سپري مي كرد و اكثر اوقات در مسجد بود مي توانم بگويم كه خانه فرزندم محمود در حقيقت مسجد بود با شروع جنگ تحميلي ايشان با نيت پاك و خالصانه راهي جبهه شدند. ايشان در جبهه مجروع شد و او را به برازجان آوردند و بعد از بهبودي مجدداً راهي جبهه شد ايشان بعد از بهبودي بدون اطلاع ما به جبهه رفت چرا كه مي دانست ممكن است ما تا بهبودي كامل اجازه رفتن به او را ندهيم ايشان روزي به بهانه خريد از منزل بيرون رفت و بعد از آن يكي از دوستانش به ما خبر داد كه محمود به جبهه رفته است .محمود دلش جاي ديگر بود و طاقت ماندن در خانه را نداشت به همين دليل بعد از مجروع شدن هم  مجددا به جبهه رفت بيست روز بعد از رفتن ايشان خبر شهدت فرزندم را به ما اطلاع دادند. شهيد محمود ثنايي آرپي جي زن ماهري بود و خيلي خوب هدف مي گرفتند . نحوه شهادت ايشان به اين صورت بوده است كه ايشان يكي از تانكهاي دشمن را هدف مي گيرد و خوشبختانه تانك را مي زند ولي با اصابت تركش در  هنگام زدن تانك به شهادت رسيد.

    بعد از شهادت فرزندم بسيار ناراحت بودم و گريه مي كردم آنقدر ناراحت بودم كه بر اثر شدت ناراحتي لباسهايم تنم را پاره مي كردم و تحمل دوري از فرزندم را نداشتم 2 شب تمام  ايشان را تنها نگذاشتم ودر قطعه شهدا بالاي مزار ايشان نشسته بودم تا اينكه يك شب به خوابم آمد در خواب به من گفت مادرجان خواهش مي كنم ناراحت نباش وقتي شما ناراحت باشيد دشمن شاد مي شود بعد از آن سعي كردم واقعيت را بپذيرم و ناراحتي نكنم .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربرازجان
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x