مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید عبدالرضا امانی

731
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام عبدالرضا
نام خانوادگی اماني
نام پدر منصور
تاریخ تولد 1343/06/12
محل تولد بوشهر - دشتستان
تاریخ شهادت 1360/09/08
محل شهادت بستان
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات ديپلم
مدفن خارگ
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    عبدالرضا در تاريخ دوازدهم شهريور ماه1343 در يك خانواده متوسط و مذهبي در دامان پرمهر و محبت پدرش منصور و مادرش شرف محمد پور نام داشت.در جزيره خارگ ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي و متوسطه را تا سال چهارم در خارگ ادامه داد. او در دوران تحصيل خيلي پرجنب و جوش بود. به درس و مطالعه علاقه زيادي نشان مي داد و به لحاظ هوش سرشار خود هميشه توجه و رضايت معلمان را جلب مي كرد. بطوري كه هر سال شاگرد ممتاز مدرسه بود و در درس به ديگر بچه ها كمك مي كرد.

    عبدالرضا فردي بسيار آرام و متين بود و با ديگران برخوردي بسيار دوستانه داشت.او فردي منظم و بسيار مؤدب بود و در بين دوستان خود سرآمد بود.

    با شكل گيري انقلاب اسلامي او نيز به صفوف انقلابيون پيوست با وجود اينكه در سنين نوجواني قرار داشت ولي نسبت به فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي حضوري فعال و چشمگير داشت. در جلسات و مراسم مذهبي در مساجد و حسينيه ها شركت مي نمود و در پخش اعلاميه و نوشتن شعار بر روي ديوار در كنار ساير دوستان خود تلاش داشت.

    پس از پيروزي انقلاب اسلامي حضور عبدالرضا در مسجد و فعاليت‌هاي مذهبي پر رنگ تر گرديد. او علاقه بسياري به امام و روحانيت داشت. با شروع جنگ تحميلي عاشقانه در بسيج خارگ ثبت نام نمود و آماده جان فشاني در راه اسلام و دستاوردهاي نظام مقدس اسلامي گرديد.اكثر شبها تا صبح با موتورسيكلت خودش به گشت زني در شهر مي پرداخت و تا صبح بيدار مي ماند.

    او همراه با بردران بسيجي و ساير مردم براي خاموش كردن  آتش سوزي هاي ناشي از بمباران هوايي شركت فعاليّت مي نمود و در پركردن و حمل كيسه هاي ماسه براي استتار لوله هاي نفتي به ديگران كمك مي نمود.

     


    شهيد و دفاع مقدس


    عبدالرضا سرانجام مرغ جانش هواي پرواز در حريم دوست و آستان جبهه را نمود و سنگر مدرسه را به سوي جبهه هاي نبرد ترك نمود آن روزها عمليات آزادسازي بستان در پيش بود و شديداً به نيروهاي رزمنده احتياج بود اواسط مهرماه بود كه جهت گذراندن آموزش نظامي به اهواز اعزام گرديد. روزها آموزش نظامي مي ديد و شبها در دعاي توسل و كميل با علاقه و شور خاصي شركت مي كرد .

    دوستان شهيد نقل مي كنند: در دعاها آنقدر گريه مي كرد كه در بعضي مواقع،حالت ضعف به ايشان دست مي داد. نمازهايش طولاني بود و پس از اتمام نماز مدت زيادي با خدا راز و نياز مي‌كرد. در قنوت هميشه اين دعا را بر زبان داشت «اللهم ارزقني توفيق شهاده في سبيلك»

    در ساعات اوليه بامداد مورخ 8/9/60 در حال پيشروي به طرف خاك ريزها و نيروهاي دشمن در تنگ چزابه مورد هدف سه گلوله قرار گرفت كه يكي از آنها به قلب نازنينش اصابت نمود و او خلعت زيباي شهادت را بر تن پوشيد و به ديدار معبودش شتافت. پيكر مطهر شهيد پس از 14 روز در تاريخ 23/9/60 در گلزار شهداي امامزاده مير محمد خارگ در ميان حزن و اندوه فراوان تشييع كنندگان به خاك سپرده شد.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب

    مادر و خاطرات وداع فرزند


    مادر شهيد آخرين لحظات وداع را با فرزند شهيد خود قبل از خاكسپاري اينگونه بيان مي كند«موقعي كه مرا بالاي سر تابوت شهيد بردند و به پيكر جوان رشيدم نگاه كردم از عمق جان سوختم ديدم دست راستش را بر بدن ندارد. دندان هاي سفيد او كه روزي 4مرتبه مسواك مي زد همه سوخته يا ريخته بود. گفتم: مگر بچه ام حضرت عباس بود كه دست او را قطع كردند. فرزندم علي اكبر وار به جبهه رفت خدايا دستش را در دست علي اكبر امام حسين (ع) قرار بده و اين هديه ناقابل را از ما قبول كن.خدايا تو را شكر مي‌گويم كه «كلاس درسي» باز كردي و ما را هم قابل دانستي كه در امتحان آن شركت كنيم و نتيجه خوبي از آن بگيريم. تو را سپاس مي‌گوييم و روحش شاد باشد»

     

    مي روي، تنها نشانت، ردپايي سوخته (فرازي از وصيت‌نامه شهيد)


    «اي جواناني كه آرزوي شهادت در ركاب حسين(ع) را داشتيد اكنون حسين در حسينيه جماران است. به پاخيزيد و ياريش نماييد.»
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارخارگ
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x