بسمه تعالی

 

" قسمتی از وصیت نامه درجه دار شهید محمد حسن واجی "

 

سخن با خانواده ام ، نخست مادرم این زن پولادین ، مادرم را یک زن نمونه میدانم تو زحمات کمی نکشیدی . من به وظایف خودم در قبال تو عمل نکردم و تو برعکس محکم باش ، صبور باش، تو فاطمه ای ، قسم میخورم تو میتوانی یک استاد پرورش فکری کودکان و نوجوانان باشی ، تو منبع ایثاری ، سنگ خارائی ، به عظمت دماوند به سویت تعظیم میکنم ، بر بدن پر از مهرت بوسه میگذارم ، در اولین فرصت با پدرم به دیار امام عزیزمان برو ، سری هم اگر توانستی بطرف فقیه عالیقدر آیت الله العظمی منتظری بزن ، یادت باشد که این دو فرزندان خود را همانند تو در راه انقلاب داده اند .  پدر تو هم جز یک پدر واقعی برایم نبودی تو به ما سمت دادی که دروغ نگوئیم ، مقاوم باشیم با مردم باشیم و بالاخره انسانی باشیم و غیر از یک پدر یک استاد برای ما  تبودی ، زیر و بم زندگی آشنائی کامل داشتی ، با زجر و سختی بزرگ شدی در واقع تو به ما زیستن آموختی ، اطمینان دارم که صبور و مقاوم خواهد بود، پدرم با افتخار بگو فرزندم در راه انقلاب جان باخت ، راه جز ادامه راه حسین بن علی و علی ابن ابیطالب نیست ، این اشخاص بزرگ مخالف ظلم بودند و ماهم در این راه گام بر میداریم، همان طور که به مادرم هم پیام دادم سری به امام امت و آیت الله منتظری بزنید بجای من هم سری به مرقد امام رضا (ع) بزنید ، برروی سنگ قبرم بنویسید : او عاشق امام بود./

 

 

والسلام