مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید محمدرضا حیدری

658
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام محمدرضا
نام خانوادگی حيدري
نام پدر قاسم
تاریخ تولد 1346/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/11/07
محل شهادت شلمچه
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دوره دبيرستان
مدفن خارگ
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    محمدرضا فرزند قاسم در روز چهاردهم شهريور ماه 1346 در خانواده اي مذهبي در جزيره خارگ ديده به جهان گشود. مادر مؤمن و مهربان وي نصرت جوكاري نام داشت .

    محمد رضا كودكي را در كوچه پس كوچه هاي خاكي خارگ با بازي هاي كودكانه ، رؤياها و آرزوهاي شيرين خود سپري كرد. دوران ابتدايي را در دبستان فعلي شهدا در خارگ آغاز كرد. با شروع جنگ تحميلي و بمباران هاي دشمن و ناامن شدن جزيره خارگ به همراه خانواده به خورموج نقل مكان نمود. و كلاس پنجم را در دبستان مصطفوي خورموج گذراند.

    محمدرضا به دليل تنگدستي و مشكلات زندگي نتوانست دوره راهنمايي را ادامه دهد به ناچار به خارگ آمد و به عنوان كارگر ساده در واحد سنگرسازي شركت نفت در كنار پدر گرامي خود مشغول به كار شد تا بدين وسيله در امرار معاش دستگير پدر باشد.

    او تمام حقوق دريافتي خود را به عنوان كمك خرج به پدر مي‌داد خدا خواسته بود محمد رضا با چشيدن طعم سختي‌ها و مشكلات، جسم و روحش پرورده و ساخته شود تا وقت امتحان الهي و گلچين نمودن بهترين بندگانش، او نيز با افتخار و سربلندي از آزمون بيرون آيد.

     محمد رضا علاقه زيادي به فعاليت‌هاي مذهبي و شركت در برگزاري ايام عزاداري و سوگواري هاي ديني داشت به ويژه در ايام محرم و صفر هميشه در صفوف عزاداران حسيني قرار داشت.از نظر اخلاقي جواني آرام و مهربان بود و با همسايه ها و اقوام رفتار خيلي خوب و شيريني داشت. با همه آنها آمد و شد داشت و در صورت لزوم به ياري آنها مي شتافت.

     

    شهيد و دفاع مقدس


    محمدرضا از ابتداي تاسيس بسيج در خارگ به عضويت بسيج درآمد و شب‌ها بصورت افتخاري به گشت‌زني و نگهباني مي‌پرداخت. و هميشه با بسيج ارتباط نزديك داشت.

    سال 1365 ملت قهرمان و سلحشور ايران برگ زرين ديگري در تاريخ جنگ تحميلي رقم زد و بر كتاب قطور افتخارات خود افزود. اعزام كاروان يكصد هزار نفري سپاهيان محمد شور و ولوله‌اي در اقصي نقاط خاك ميهن اسلامي و بويژه دلهاي جوانان انداخته بود. او هر چند خود سنگرسازي بي‌سنگر بود اما مي‌خواست روح بي‌قرار خود را در جبهه‌هاي نبرد و در رويارويي با دشمن متجاوز آرام نمايد.

    محمدرضا به هواي سركوي يار با ياران و برادران خود در آبان ماه 1365 همراه برادرش حسين به جبهه اعزام شد. در عمليات غرور آفرين كربلاي 4 به عنوان آرپي جي زن لباس رزم  پوشيد.

     

    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب

    تو بايد پيش مادر برگردي


    مادر شهيد نقل مي كند محمد رضا به برادرش حسين مي گفت كه: «تو پشت سر من بايست تا تير نخوري تا يكي از ما دو نفر نزد مادر برگردد» او پس از شركت در عمليات كربلاي 4 در عمليات كربلاي 5 نيز همراه و پا به پاي برادرش حسين بود. هنگام شهادت سرش بر روي پاي برادرش حسين بود و در آغوش برادر، معشوق دلرباي خود را در آغوش كشيد و خلعت زيباي شهادت را بر قامت چون سرو خود پوشيد و به آرزوي ديرين خود رسيد. آنگاه بود كه برادرش حسين به فرموده مولا و مقتدايش سيد الشهدا افتاد كه وقتي بالاي سر برادر رشيدش،ابالفضل العباس رسيد، دست ها را به آسمان بلند كرد و گفت: «الان اِنكَسَر ظهري»

    پدر بزرگوارش كه خود نيز از رزمندگان 8سال دفاع مقدس و يادگاران سال هاي خون و حماسه است، اذن طلبيدن فرزند رشيدش را جهت رفتن به ميدان نبرد، پس از خواندن اين دو بيتي كه خودش سروده است اينگونه شرح مي دهد:

    نه از چشمم رود نقش جمالت

    نه از دل مـي رود هرگز خيالت

    نخواهد رفت هرگز ياد قاسم

    صـفا و معرفت، فهم و كمالت

    «يك روز محمدرضا آمد پيش من گفت: پدرجان اجازه بده تا من هم مثل برادرانم به جبهه بروم. گفتم: پسرم برادرانت جبهه هستند و خودم هم تازه از جبهه برگشته ام بگذار آنها برگردند، تو بمان و به من كمك كن.

    جواب داد: پدر جان من هنوز ساخته نشده ام بگذار به جبهه بروم تا خودم را بسازم. اين حرف روي من خيلي اثر كرد. مثل اينكه قفلي بر دهان من زدند. به همين خاطر به محمدرضا اجازه دادم تا به جبهه برود.»

    او به برادرش حسين پيوست. محمدرضا با شجاعت و شهامت تمام و اراده پولادين خود چون علي اكبر حسين (ع) در كربلاي چهار مردانه نبرد كرد. پس از آن به عنوان خط شكن در عمليات كربلاي 5 هم شركت نمود. با وجود اينكه در ساعت 3 روز ششم بهمن سال 1365 قبل از آغاز عمليات بر اثر اصابت تركش خمپاره از ناحيه
    دست و پا زخمي شده بود، حاضر به برگشت به عقب جهت مداوا نشد. او ماند تا ساعاتي بعد به آرزوي خود نايل آيد. سرانجام در ساعت 10 شب عمليات مورخ 7/11/65 بر اثر اصابت تركش به پيشانيش، سر و جان را تقديم آستان ربوبي نمود.سه روز بعد از شهادتش پيكر مطهرش را به جزيره خارگ انتقال دادند و در تاريخ 10/11/1365 در قطعه شهداي امامزاده مير محمد خارگ به ساير گل‌هاي معطر بوستان حسيني پيوست .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارخارگ
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x