مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید حسین كللی خورموجی

1058
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام حسين
نام خانوادگی كللي خورموجي
نام پدر عبدالحسين
تاریخ تولد 1337/04/05
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1361/01/11
محل شهادت شوش
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت كادرهوايي ارتش
شغل كادرهوايي ارتش
تحصیلات دوره دبيرستان
مدفن خورموج
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    سال 1337 در كلبة ساده عبدالحسين كللي كه نهر آبي از كنار آن مي‌گذشت. كودكي متولد شد كه به علت عشق و علاقه خانواده به حضرت امام حسين(ع) نام او را حسين گذاشتند. مادري با عصمت و پاكدامن بنام سكينه فرزند با عشق به اهل بيت و علاقمند به فرايض ديني پرورش داد. حسين دوره دبستان و دبيرستان را در آموزشگاه ادب گذراند و به علت شرايط سخت زندگي و عدم توانائي تحصيل در شهر ديگر پس از اتمام دوره سه ساله اول دبيرستان با مشورت باعلماء محل و افراد متدين و عشق و علاقه خود سال 1352 وارد ارتش شد و در نيروي هوائي به فعاليت‌هاي خويش ادامه داد. شهيد پس از طي دوره لازم و اخذ درجه گروهباني به بوشهر منتقل شد . در سال 57 همراه با ساير دوستانش به ارشاد و هدايت و تبليغ آرمانهاي امام راحل پرداخت كه بارها مورد اذيت و آزار و پرس وجوئي مسئولين پايگاه قرار گرفت. همزمان با شروع انقلاب در پايگاه هوائي گروه مقاومت تشكيل داد و همزمان در مسجد ولي عصر خورموج هم گروه مقاومت ايجاد كرد شهيد اوائل   انقلاب به عنوان بسيجي فعال در كميته بوشهر- گروه مقاومت پايگاه هوائي – و گروه مقاومت مسجد ولي عصر خدمات شاياني انجام داد.

    شهيد – مبارزه – تا شهادت

    مي‌توان به صراحت گفت زندگي شهيد حسين كللي از همان كودكي تا شهادت همه‌اش مبارزه بود- به علت وضع ضعيف اقتصادي و استضعاف خانواده شهيد از همان نوجواني مجبور شد به كار و تلاش شبانه‌روزي روي آورد تا در امر معاش خانواده مساعدت نمايد. در سال 57  و در جريان انقلاب در سال 57  در تمام تظاهرات ضد رژيم سابق شركت فعال داشت و در سازماندهي گروهاي تظاهر كننده و پخش اعلاميه‌ها نقش اساسي داشت. با پيروزي انقلاب اسلامي شهيد از فعالان بسيج و كميته پايگاه هوائي و شهر بوشهر – پايگاه مقاومت مسجد جامع بود و با آغاز جنگ تحميلي، شهيد در تمام جريانات نبرد حماسي حضوري فعال داشت. شهيد قبل از شهادت در سه عمليات مهم شركت داشت.

    1- آزاد سازي سوسنگرد. 2- شكست حصرآبادان. 3 – حمله بزرگ فتح المبين در منطقه عملياتي شوش كه  منجر به شهادت شهيد شد، شهيد بطور مستمر 16 ماه در جبهه حضور فعال داشت. اولين اعزام شهيد به جبهه حضور در جنگهاي چريكي بود، تحت عنوان جنگهاي چريكي چمران در آزاد سازي سوسنگرد. كه همرزم او يك چشم خود را از دست داد. بالاخره در تاريخ 3/1/61 درعمليات فتح المبين با تير مستقيم آر پي جي دشمن در جبهه شوش به شهادت رسيد.

    پدر و مادر شهيد:

    پدر شهيد:  پدر شهيد عبدالحسين كللي خورموجي مردي پر تلاش و زحمتكش در عمر 70 ساله خود بود، ايشان در طول زندگي پر زحمت ومشقت خود از راه كشاورزي وكشت گندم – ذرت و پياز و تنباكو و باغداري در تابستان مخارج زندگي را تأمين مي‌كرد و در كنار همسر زحمتكش و صبور خود زمينه تربيت فرزندان خود را با همان زندگي ساده كارگري فراهم مي‌ساخت. هر چند اين مرد پر تلاش حدود بيست و پنج سال آخر زندگي بر اثر سختي زندگي نابينا شد و لي با اين وجود از كار و تلاش دست نكشيد، با همكاري مادر شهيد تلاش در امر كشاورزي را ادامه مي‌داد. پدر شهيد هر چند چشم نداشت تا جريانات تلخ شهيد شدن فرزندش را ببيند اما حادثه شهادت او را لمس كرد و بگوش جان شنيد و يك سال بعد از شهادت حسين با غم و غصه و درد زندگي را بدرود گفت: هر دو طول يكسال پس از شهادت شهيد كه زنده بود پيوسته خدا را شكر مي‌كرد و طلب مغفرت و عاقبت بخيري مي‌كرد

     

    مادر شهيد:

    سكينه معصومي مادر وارسته و بزرگواري بود كه سالها در كنار پدر شهيد با تلاش وكار زحمت در امر روزي حلال زندگي فعاليت كرد بخصوص بيست و پنچ سال آخر رندگي كه شوهرش بينائي خود را از دست داد، در كنار پدر شهيد كار و تلاشي دو چندان داشت، ولي يكسال قبل از شهادت حسين دار فاني را وداع گفت.
    ادامه مطلب
    وصيت‌نامه شهيد:

    وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ وَلا تَفَرَّقُوا

    وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

    بلي اين گفته‌هاي قرآن است كه گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته مي‌شوند مرده‌اند خير آنان زنده‌اند ونزد پروردگارشان متنعمند وروزي مي‌خورند. اين بنده گنهكار هم اكنون بخواست خداوند در هم كوبنده ظالمان و ستمگران به جبهه‌هاي حق عليه باطل مي‌روم تا شايد نظر لطف حق باشد مقداري از دين خود به اسلام اداء كرده و قبول درگاهش گردد، و به مهماني بسيار عظيم وبا شكوه پروردگار با لطف وكرمش راه يابم اگر لياقت آنرا داشتم. و درخواستم از مؤمنين و صالحين عابد اين است كه به فكر دين خدا باشد تا هم در اين دنيا و وهم در آخرت رستگار شوند و از صراط مستقيم منحرف نگشته و به گروههاي چپ و راست روي خوش نشان ندهيد و بدانيد كه «اَلدُّنْيا مَزْرَعَةُ اْلاخِرَةُ» است اين دنيا وسيله‌اي براي رسيدن به آخرت و دل از تجملات دنيا ؟؟؟برگشتي و به فكر آخرت باشيد و به فرمان خدا گردن نهيد باشد كه رستگار شويد.

    «خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار»

    حسين كللي
    ادامه مطلب
     شهيد در بيان همسر صبور شهيد:

    * ليلا (صغري) كللي خورموجي هستم. همسر شهيد حسين كللي خورموجي كه 45 سال از عمرم مي‌گذرد كه موقع شهادت همسرم 22 سال سن داشتم و قبل از آن 4 سال در كنار هم بوديم و حاصل پيوند ما سه پسر به نامهاي مصطفي – مرتضي و مجتبي است.

    * نسبت من و شهيد دختر عمو وپسر عمو است. او يكسال و نيم بطور مستمر در جبهه‌ها حضور داشت وقتي مي‌گفتم حسين چند ماهي هم كنار ما بمان زيرا بچه‌ها به محبت تو نياز دارند مي‌گفت: زن! چطور مي‌توانم در خانه راحت بنشينم و شاهد شهادتدوستان عزيزم باشم.

    * وقتي مي‌خواست به جبهه برود با تمام مشكلات، تنهائي كه بود بمن گفت صغري محمود مظفري كه همسايه ماست مي‌خواهد عروسي كند، هر كمكي كه از دستت برمي‌آيد از فرش- غذا پختن و ... از آنها دريغ مكن بيش از خودمان به فكر مردم بود.

    * يك روز سرد زمستان گفتم مرد يك ذره نفت نداريم، مي‌تواني با همين دوچرخه‌اي كه سواري مقداري نفت برايمان بياوري. گفت اين دوچرخه بيت المال است و مربوط به خودم نيست، اگرمشكل پيدا كرد وخراب شد و شكست مسئوليتش به عهده من است.

    * به سفارش مكرر شهيد گاهي نشد كه به بچه‌ها شير بدهم ولي بي ‌وضو باشم و بحمد الله هر سه تاي آنها با بركت خون شهيد و لطف خداوند و رعايت مسائل توسط خودم خوب و پاك تربيت يافته‌اند.

    * در طول چهار سالي كه در كنار هم بوديم نشد يك مرتبه تندي يا پرخاش بكند يا حركت ناشايستي از او ببينم. يا نسبت به امور شرعي و زندگي، سستي كند. رعايت همه ما و همه را مي‌كرد.

    * سال 56 ازدواج كرديم و باتوافق دوتايمان و بدون مخالفت كسي مهريه غايب را سه هزار تومان نوشتند كه در آن زمان بسييار كم بود.
    ادامه مطلب
    يادگارهاي شهيد


















    1- مصطفي كللي خورموجي 26 ساله كارمند بانك كشاورزي
    2- مرتضي كللي خورموجي 26 ساله كارمند اداره كل تعزيرات حقوقي استان بوشهر (مسئول اجرائي)
    3- مجتبي كللي خورموجي 22ساله پرسنل نيروي هوائي

     

     

    خاطرات مدرسه  با شهيد:

    شهيد در مدرسه ادب تحصيل را شروع كرد با معلمان پيشكسوت و قديمي مثل مرحوم ميرزا همايون خواجگاني، مرحوم سيد عبدالهادي بهزادي – مرحوم نامدار منصوري – مرحوم بحرالعين- مرحوم ميرزا علي ميرمحمد حسيني – آقاي ناصر عليخواه و مرحوم ميرزا محمد حسن حامدي كه خداوند روحشان را غريق رحمت كند. در دوره اول دبيرستان با ملاقات با روحانيون اعزامي از قم و اشتراك نشريات مذهبي، انديشه و تفكرات خود را بالا برد و به درك خويش مي‌افزود- در سطح دبيرستان سيكل اول به مديريت آقاي مهيمنيان كه در تربيت دانش‌آموزان تلاش فراواني انجام دادند. و مخصوصاً در زنگ انشا محتواي نوشته‌هاي ايشان با توجه به مشكلات زندگي و نوع فعاليت او كار و كشاورزي بود. در دوره دبيرستان (سه سال اول) مي‌توان از دبيران شهيد، آقايان روانبد،رضواني، منصوري و مرحوم محمد شيركاني نام برد و شهيد از آنها به نيكي نام مي‌برد. در مسجد ولي عصر كه به امامت شيخ حسين ابراهيمي برگزار مي‌شد كسب فيض مي‌كرد. و به خصوص روضه خوان مسجد ولي عصر در آن سالها آقاي سيد محمد مهدي جعفري كه سخنراني‌هاي مسجد خود بر عليه بهايئت مطالبي مي‌گفت شهيد طريقه مبارزه با گروه فوق پيدا كرد. با اينكه بسيار با استعداد بود ولي سرنوشت و امرار معاش خانواده و نياز به رسيدگي و كمك باعث شد تحصيل را نيمه كاره رها كند و به ارتش بپيوندند و زندگي كاري را در آنجا ادامه دهد. موقعي كه در تهران آموزش مي‌ديد ماهي سيصد تومان به خورموج ارسال مي‌كرد. تا خانواده گرفتارش پدر و مادر و خانواده را در چنين وضعيتي كمك و مساعدت نمايد. حتي شهيد قبل از انقلاب بحدي نسبت به مسائل شرعي حساسيت داشت كه براي خودش سال تعيين كرد و خمس پرداخت مي‌كرد. در حقيقت حسين بنيانگذار حركت‌هاي مردمي در خورموج و مسجد ولي عصر بود.

    همسفر با خاطرات شهيد كللي

    روز حمله هوايي( نقل خاطره احمد كللي همرزم شهيد)

    آنروز آخر شهريور 1359 بود و من در پايگاه منزل پسر عمويم رضا كللي بودم. كه ناگهان صداي چند انفجار عضيم بلند شد. ما  همگي بيرون دويديم و شهيد حسين كللي را كه يك اسلحه ژس دستش بود ديدم كه فرياد مي‌زد كه نااهلها و نامردها پايگاه و باند فرودگاه را زدند. هر چه شليك كردم نتوانستم يكي از هواپيماهايشان را ساقط كنم. زياد پائين گرفته بود در حاليكه مي‌دويد و با خشم فرياد مي‌زد مي‌گفت به خدا به حسابشان مي‌رسم. نكته مهم در آن لحظه حساس آرامشي بود كه شهيد سعي مي‌ كرد به مردم بدهد.

    بناي مسجد: (نقل از احمدكللي)

    از خاطرات شيرين مورد به شهيد ساختن بناي مسجد ولي عصر بود به حدي شهيد عشق و علاقه داشت كه مي‌خواست به سرعت مسجد تمام شود. روزهاي تعطيل همه بچه‌ها را جمع مي‌كرد و كارهاي مانده و ناتمام را تمام مي‌كرديم. در ساختن محراب مسجد چقدر اصرار داشت اين قدر شب و روز كار كرد و همه را فعال كرد تا مسجد تمام شد. شهيد هم خودش در مسجد پايگاه مقاومت به وجود آورد – بچه‌ها را براي نگهباني شهر مي‌فرستاد و هم موقع جنگ تعداد زيادي از بسيجي‌ها را خودش به جبهه اعزام كرد.

     

     

     خاطرات شهيد كللي از زبان آزاده و همرزم شهيد، حاج جعفر مظفرنژاد:

    شهيد كللي از كودكي تا موقع شهادت در كنار من بود و صميمي‌ترين دوست من بود زيرا علاوه بر دوستي قديم ما با هم نسبت داشتيم چقدر در ساختن مسجد ولي عصر، خون دل خورد و بچه‌هاي محل را به كار وا داشت، علاقه عجيبي به روحانيت داشت. در جو اختناق رژيم، شهيد كللي با اينكه جزء پرسنل هوائي بود ولي به قضاوت تمام دوستانش فعاليت سياسي بر عليه رژيم داشت و حتي تصميم بر فرار و بر كناري از نيروي هوائي را داشت كه با همكاري با بزرگترها و روحانيون محل تصميم گرفت بماند و ديگران را ارشاد و راهنمائي كند. شهيد بنيانگذار پايگاه مقاومت مسجد محل و حتي نيروي هوائي و كميته بود. در عمليات فتح المبين به درجه شهادت رسيد. خودم كه از روز اول با شهيد در تمام مسائل عقيدتي هم عهد و پيمان بودم او را در قبر گذاشتم – از خاطرات جالب اينكه با وجود لباس خوني و چهره سوخته شهيد، نورانيت خاصي در چهره او مشاهده مي‌شد و تبسم شيريني بر لبش بود. بعد از تدفين شهيد به او عهد بستم كه حسين جان به خونت قسم مي‌روم و انتقامت را از بعثيون كافر مي‌گيرم. بعد از اينكه هفته شهيد كللي به اتمام رسيد به جبهه‌ها رفتم و مطابق قولي كه به شهيد وهمرزمم داده بودم تا پاي جان مبارزه كردم و تعدادي از بعثيون كافر را به هلاكت رساندم، گرچه با آرزوي شهادت و رسيدن به حسين رفته بودم و بهر صورت وظيفه خود را انجام دادم و اسير شدم.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارخورموج
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
    your comments
    guest
    0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دلنوشته ها
    0
    ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x