مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید عبدالعلی زارعی

762
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام عبدالعلي
نام خانوادگی زارعي
نام پدر عبدالله
تاریخ تولد 1342/05/06
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/05/06
محل شهادت حاج عمران
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن مفقودالاثر
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • زندیگنامه شهید

    تولد

    شهيد در اولين روز مرداد سال 1342 در روستاي گنخک کورا 10 کيلومتري جنوب شرقي کاکي ديده به جهان گشود، خانواده به عشق مولا علي(ع) نام اين کودک را عبدالعلي گذاشت شهيد دومين فرزند خانواده بود دوران کودکي را در همان دامان پر مهر خانواده در همين روستا و تحت و پرورش مادري زحمتکش و پارسا سپري کرد.

    تحصيلات

    شهيد چون به سن هفت سالگي رسيد پا به دبستان کوچکي در همين روستا گذاشت تحصيلات خود را تا پايان کلاس پنجم ابتدائي در همانجا گذراند، با وجود فقر و تهيدستي مجبور بود جهت ادامه ي تحصيل مسير چند کيلومتري را با پاي پياده طي نمايد از نظر هوش و استعداد تحصيلي بسيار بالا بود، هميشه مورد تشويق معلمان قرار مي گرفت پس از اتمام دوره ابتدايي جهت ادامه تحصيل به مدرسه راهنمايي کاکي آمد، با وجوديکه علاقه وافري به علم و تحصيل داشت به علت فقر و تهيدستي خانواده و بعد مسافت خانه تا مدرسه نتوانست بيشتر از سال اول راهنمايي ادامه دهد و از تحصيل باز ماند ولي از آنجائيکه علاقه ي زيادي به قرآن و ادعيه داشت همزمان در مکتب خانه روستاي گنخک شيخها نزد مرحوم مشهدي حسن زاير ابراهيم که از قاريان و مشهور بود و معلم قرآن فرا گرفت.

    ياري خانواده

    وي از همان سنين ده الي يازده سالگي به همراه پدر به باغ و مزرعه مي رفت و در کارهاي مربوط به باغداري و آبياري پدر را کمک مي کرد ولي از آنجائيکه پدر علاقه زيادي به وي داشت با وجودي که نيازمند بود او را از کار کردن باز مي داشت ولي شهيد خود بسيار علاقه به کار و تلاش داشت.

    فعاليت هاي انقلابي و مذهبي

    شهيد روحي بزرگ داشت هميشه ديگران را به رعايت شعائــــر اسلامي دعوت مي کرد، از نشست و برخاست با علما و روحانيون خيلي چيزها ياد گرفته بود اکثر اوقات در محضر جناب آيت الله حاج ميرزا احمد دشتي خيلي چيزها را ياد گرفت، اکثر ايام وليالي قدر به همراه پدر به منزل مرحوم سيد حسين حسيني در کاکي مي آمدند و مراسم احياء شب قدر را در آنجا مي گذراندند که اين موارد تأثير عجيبي بر اخلاق و رفتار ايشان گذاشته بود. با شروع انقلاب در سال 57 شهيد دوشادوش ديگر مردم روستا به کاکي مي آمد و در اکثر راهپيمايي ها و تظاهرات ها شرکت مي کرد.

    پس از پيروزي انقلاب

    بعد از پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي شهيد زارعي علاقه زيادي به اين نهضت پيدا کرده بود در اکثر مراسمات حاضر بود، در سازندگي روستا نيز پا به پاي جهادگران کمک مي کرد، با تأسيس بسيج روستا ايشان به همراه ديگر برادران خود در اين نهاد مقدس فعاليت مي کرد و عضو گروه مقاومت روستا بود و افتخار مي کرد که يک بسيجي است با فرا رسيدن دوران خدمت سربازي شهيد خود را جهت اعزام معرفي نمود و با گذراندن دوره آموزشي وارد نيروي زميني ارتش گرديد و از آنجا راهي جبهه حاجي عمران در نزديکي مرز عراق شد مدت چند ماه از مرزهاي کشور اسلامي ايران در برابر دشمن متجاوز دفاع نمود، عاقبت اين شهيد عزيز در بيست و يکمين بهار زندگي در سالروز تولدش ششم مرداد 62 در منطقه عملياتي حاجي عمران به وسيله گلوله و متجاوزان بعثي به شهادت رسيد، پيکر پاک اين شهيد پس از حدود 13 سال در شهريور 1375 توسط گروه تفحص شناسايي و به زادگاهش منتقل و با شکوه خاصي تشييع گرديد و در گلزار روستاي گنخک به خاک سپرده شد.

    آري اين يوسف خانواده سيزده سال پدر را يعقوب وار منتظر گذاشت خانواده شهيد زارعي سيزده سال چشمان خود را بر استان در دوخته هر لحظه منتظرآمدن ايشان بودند که شهيد را در حاليکه پلاکي و تکه استخوان هايي از وي بر جا مانده بود به روستا آوردند و انتظار چندين ساله پدر و مادر تمام شد و چشم غبار گرفته پدر و مادر را به ديدار آخرين شهيد به آرزوي وصال پايان داد.

    به آن کس راه حسين را انتخاب کرد و به سوي آسمان پر گشود، شکوه رفتنش همراه با رشادت هاي پرعظمتش را هميشه ياد آوري خواهيم کرد.

    مشخصات پدر شهيد عبدالعلي زارعي

    نام: عبدالله

    نام خانوادگي: زارعي

    نام پدر: محمد

    سال تولد: 1309

    محل تولد: روستاي گنخک کورا

    زندگينامه

    مشهدي عبدالله زارعي فرزند محمد حاجي ساکن روستاي گنخک، کودکي را در همين روستا گذرانيد به کار باغباني( پرورش نخل) زراعت گندم و جو، ذرت، تنباکو به روش سنتي و قديمي مشغول بود با توجه به نبود امکانات در روستا روزگار سختي را سپري کرده، ايشان از دوستداران اهل بيت  عصمت و طهارت مي باشد به طوريکه اکثر اوقات در مراسم عزاداري امام حسين(ع) شرکت فعال دارد بر اثر معاشرت با علما و سادات و روحانيون منطقه از بينش ديني عميقي برخوردار است در ايام جواني با دختري نجيب و پارسا از اقوام، بنام کنيز زارع از همان روستا ازدواج مي کند که حاصل زندگي مشترک اين دو3 فرزند به نامهاي: رسول، عبدالعلي و حميد و 3 فرزند دختر به نامهاي: زينب، زهرا و ملکي مي باشد که فرزند دوم آنها عبدالعلي زارعي در سال 62 در جبهه حاج عمران به درجه شهادت رسيد. ايشان فردي خوش اخلاق داراي چهره اي خندان با وجود کهولت سن داراي روحيه اي بالاست، اکنون به همراه خانواده در همان روستا زندگي مي کند.

     

     

     

    مشخصات مادر شهيد زارعي

    نام: کنيز

    نام خانوادگي: زارع زاده

    نام پدر: حسين

    تاريخ تولد:1310

    محل تولد: گنخک

    زندگينامه

    زيره کنيز زارع زاده فرزند مرحوم حسين غلامحسين جمشيد اهل روستاي گنخک تقريباً تمام عمر خود را در اين روستا گذرانيده است، زني بسيار پاکدامن و پارسا در ايام جواني با پدر شهيد زارعي ازدواج مي کند که شرح حال فرزندان درتوضيح مربوط به پدر ايشان بيان گرديد. اين زن وجودش مالامال از عشق و محبت بي بي فاطمه زهرا(س) است، دوشادوش و همراه مشهدي عبدالله در کارهاي کشاورزي، باغداري و دامداري تلاش مي کند، هرجا مجلس عزاي امام حسين برپا گردد ايشان با نيت خالص حاضــر مي گردد، فرزند دوم ايشان عبدالعلي زارعي در جبهه هاي جنگ و در راه دفاع از ميهن و دين به شهادت رسيد و اين مادر به مدت سيزده سال منتظر آمدن ايشان بود ولي عاقبت در سال 75 خبر شهادت به او رسيد.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
     

    مصاحبه با پدر شهيد عبدالعلي زارعي

    4  با عرض سلام، خودتان را معرفي نماييد و درمورد شهيد مخصوصاً رفتار وي توضيح دهيد.

    ?به نام خدا با درود به روان امام راحل و روح شهدا، اينجانب عبدالله زارعي ساکن گنخک پدر شهيد عبدالعلي زارعي هستم شهيد در سنين کودکي پا به مدرسه ابتدايي روستاي گنخک شيخها گذاشت و از نظر درس و تحصيل بسيار تلاش مي کرد استعداد خيلي خوبي داشت مرتب مورد تشويق معلمان قرار مي گرفت از نظر اخلاقي بسيار خوب و خوش اخلاق بود همه مردم او را دوست مي داشتند هيچگاه يادم نمي آيد چه در زمان کودکي و چه در زمان جواني کاري کرده باشد که کسي از او رنجيده خاطر شده باشد.

    4 رابطه شهيد با قرآن و نماز چگونه بود؟

    ?شهيد را من از کودکي به همراه خودم به مجلس علماء مي بردم، خصوصاً محضر مرحوم آقاي سيد حسين در کاکي و همچنين در محضر آيت الله حاج ميرزا در گنخک و هر گاه در آن مجلس صحبت از مسائل ديني و شرعي مي شد ايشان خيلي خوب ياد مي گرفت و فضايل زيادي را نزد اين بزرگواران کسب کرده بود قرآن را هم در مکتب خانه نزد مرحوم مشهدي حسن زاير ابراهيم گنخکي که يکي از معلمان و خادمان قرآن در منطقه بود ياد گرفت و بسيار قرآن تلاوت مي کرد، نماز را سر موقع مي خواند، به مسايل شرعي خيلي اهميت مي داد.

    4  ايشان چگونه به جبهه اعزام شد؟

    ?با شروع جنگ تحميلي مرتب اخبار و گزارشات جنگ را دنبال مي کرد و بسيار علاقمند به حضور در جبهه ها بود با تشکيل بسيج شهيد به صورت افتخاري عضو بسيج شد و يکي از کساني بود که بسيج را اول بار در روستا تاسيس کردند با فرا رسيدن خدمت مقدس سربازي خودش را معرفي کرد و به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد که از آنجا به جبهه رفت.

    4  چگونه از شهادت فرزندتان اطلاع پيدا کرديد؟

    ?فرزندم در سال 1362 در حاج عمران مفقود گرديد و ما سيزده سال هيچ خبري از او نداشتيم، هنگامي که آزادگان سرافراز به ميهن باز گشتند ما نيز خودمان را براي پذيرايي از ايشان آماده کرديم ولي ايشان نيامد، ما چند سال انتظار آمدنش را مي کشيديم که يک روز براي اينکه شايد خبري از او کسب کنم به بنياد شهيد خورموج رفتم ولي آنها گفتند که هيچ اطلاعي نداريم، من به خانه آمدم، تا به خانه رسيدم، که پشت سر من برادران بنياد شهيد آمدند و گفتند که بعد از اين که شما از آنجا برگشتيد پيکر شهيد را به خورموج آوردند و ما اکنون آمديم تا اين خبر را به شما بدهيم.

     

     

     

    مصاحبه با مادر شهيد زارعي

    4 با عرض سلام ضمن معرفي مختصري از خود در خصوص رفتار شهيد با والدين(پدر و مادر) بفرمائيد؟

    ?به نام خدا، سلام عرض مي کنم، اينجانب کنيز زارع زاده مادر شهيد عبدالعلي زارعي ساکن روستاي گنخک مي باشم، شهيد بسيار فرد مؤدب و سالمي بود هميشه به پدر و مادر احترام مي گذاشت، هيچگاه کاري نکرد که ما ناراحت شويم.

    4  ايشان چندمين فرزند خانواده بود؟

    ?شهيد دومين فرزند خانواده بود.

    4  رابطه ي شهيد با ولايت و رهبري چگونه بود؟

    ?ايشان همواره دوستدار ولايت و پيرو خط حضرت امام بود، انسان بسيار وارسته به نحوي که براي مال دنيا هيچ ارزشي قايل نبود، هنگامي که امام دستور داد جبهه نياز به جوانان دارد خودش پيش قدم شد و به خدمت مقدس سربازي اعزام گرديد، و هنگامي که اعلام مي شد جبهه ها نياز به کمک دارند ايشان با چند نفر از دوستانش در روستا مي گشتند و آنچه را که جبهه نياز داشت جمع آوري مي کردند و به ستاد کمک رساني به جبهه ها تحويل مي دادند.

    4  چگونه از شهادت فرزندتان اطلاع پيدا کرديد؟

    ?فرزندم به مدت سيزده سال مفقود بود به نحوي که ما هيچ اطلاعي از او نداشتيم، از آنجايي که بنده مادر بودم در اين مدت همه انتظار آمدنش را مي کشيدم سيزده سال انتظار کشيدم، به جاهاي مختلفي سر زديم، به نزد خيلي ها رفتيم تا شايد خبري از ايشان حاصل کنيم، ولي از ايشان هيچ اطلاعي پيدا نکرديم، يک روز پدرش براي اينکه شايد اطلاعي حاصل کند به بنياد شهيد خورموج مي رود، آنجا سؤال مي کند آنها مي گويند که فعلاً خبري نيست، ايشان بر مي گردد ساعتي بعد از برگشتن ايشان از بنياد شهيد آمدند و گفتند به تازگي خبر پيدا شدن جنازه ي فرزند شما را آورده اند.

    4  در مورد مراسم تشييع جنازه شهيد خاطره اي بيان نماييد.

    ?شهيد را با شکوه خاصي در حاليکه جمعيت زيادي آمده بود از خورموج به کاکي آوردند و در آنجا تشييع با شکوهي شد سپس به روستاي گنخک منتقل شد و در کنار امامزاده به خاک سپرده شد.

    4  از اينکه مادر شهيد هستيد چه احساسي داريد؟

    ?خدا را شکر مي کنم از خداوند مي خواهم که به همه خانواده شهدا صبر عنايت فرمايد.

    4  به عنوان مادر شهيد چه سخني با مسؤولين و مردم داريد؟

    ?از مردم مي خواهم که شهدا را فرموش نکنند همچنين از مسؤولين مي خواهم که خانواده شهدا را فراموش نکنند.

     

    به خود مي پيچم از درد جدايي                                نمي بينم صداي آشنايي شنيدم زير لب ها عشـــق مــــــــي گفت:                              کـجـا رفتنـــد مـــــردان خدايـــــي

    « عبدالرحيم سعيدي راد»
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارمفقودالاثر
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x