مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید حسین زارعی

219
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام حسين
نام خانوادگی زارعي
نام پدر محمد
تاریخ تولد 1342/02/02
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/05/10
محل شهادت خاك عراق
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات پنجم ابتدايي
مدفن كاكي
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • شعر
  • داستان
  • در سرزمين تفتيده جنوب و جائيكه مردان تاريخ ساز پا به عرصه وجود نهاده­اند كه صداي صفير گلوله­اشان شكم زمان را مي شكافت ، مردي از نسل  هابيل در سال ١٣٤٣ پا به عرصه وجود نهاد او را بنا به سنت محبت اهل بيت (ع) حسين ناميدند . پدرش او را در تمام مراسمات مذهبي و روضه خواني در همان كودكي به همراه خود مي برد . در همان اوان كودكي مهر و محبت امام حسين (ع) در دل او جوانه زد تا جائيكه درمراسمات روضه و مصائب اهل بيت (ع) بعنوان ذاكر و مداح معصوم (ع) بود . علاوه بر تعصب مذهبي علاقه وافر به كار و تلاش و فعاليت درآمد زا داشت . سختي و مشقات زندگي همواره از او مردي پرتوان و پركار ساخت تا آنجائيكه فرد فعال نان­آورخانواده شد . قاطعيت در عشق به پدر و مادر او را به اين وا مي داشت كه رنج­ها و مشقات  آنها را بدوش بكشد و در امورات خانه داري ، كشاورزي ، دامداري فردي مؤثر باشد و اجازه حضور والدين را در كارهاي سخت نمي داد . حسين زارعي بنا به مشيت الهي در سن ١٦ سالگي تسليم قضا و قدر الهي گرديد و پدرش را از دست داد . و ازآن پس بعنوان پدر خانواده از مادر پيرش دستگيري نمود . تا جائيكه امورات زندگي عمويش كه پير بود نيز بر عهده گرفت ، بنا به همين تلاش و خدمت به همنوع بود كه در دل مردم جاي بس عجيب يافت و مورد عطوفت  و محبت مردم قرار مي گرفت و همه ايشان را بعنوان فردي فقير نواز و مردم دوست مي شناختند وبواسطه همين عشق و علاقه به مردم و جامه­اش بود كه ايشان در تمامي تشييع جنازه شهيدان حضور مي يافت و بر فيض آنها غبطه مي خورد و در جمع دوستان هميشه اين سخن بر لب داشت كه دعا كنيد تا من نيز شهيد شوم . تأثير همين صحنه تشييع جنازه شهيدان چنان وجودش را فرا گرفته بود كه حرفه جبهه و جنگ فضاي خانه محقرشان را  در بر گرفته و اصرار و پافشاري ايشان همواره بر اين بود كه مادر و عموي پيرش را راضي كند كه به جبهه برود .

    لذا با توجه به اين عشق و علاقه وافري كه به جبهه و جنگ داشت سن ايشان اقتضاي خدمت مقدس سربازي مي نمود ، دفترچه آماده به خدمت مي گيرد و از طريق ارتش جمهوري اسلامي ايران بعنوان سرباز وارد عرصه نظام ميگردد . اينجا بود كه وقتي از طريق ارتش وارد ميادين جبهه و جنگ شد و به خانواده و آن كسانيكه قبل از خدمت ، از رفتن او به جبهه بخاطر نداشتن دستگير و ياوري ممانعت مي نمودند اظهار داشت  كه حالا احساس مي كنم در كنار ديگر برادران شهيدم در جوار رحمت الهي در حال كسب فيض هستم و به  مصداق آيه  ولا تحسبن الذين قتلوا .... قرار گرفته­ام و مادرم حالا احساس مي كنم كه از قفس تنگ و زندان ننگين دنيا رها شده­ام و در عين آزادي در فضاي بيكران نعم الهي متنعم و بهره مندم و مادرم حالا يافته­ام آنهائيكه در شب تاريك و ظلماني دعاي كميل را زمزمه مي كنند چگونه از انوار بيكران الهي بهره مندند ، چگونه چراغ­هاي روشن وجود شهيدان دل آنها را نوراني نموده كه از آن نور وجودي در ظلمت شب با خداي خود راز و نياز مي كنند . و حال مي بينم كه فرشتگاه الهي آن قاصدان ملکوتي پروردگار نداي هل من ناصر ينصرني امام حسين (ع) را زمزمه و زير لب ورد مي کنند . لذا پاسخ من به آنها لبيک يا خميني است و مي روم تا عصاي پيري تو تبديل به چشمه فيض الهي در دنياي هميشه جاويد آخرت باشم و مادرم مي روم تا به ديگر عزيزاني بپيوندم که غبطه فيض آنها مي خورم ، لذا مادر عرصه ، عرصه شهادت و زمان ، زمان مردانگي و پايبندي به اسلام است . لذا با اين حال که در تاريخ ١٠/٥/٦٢در منطقه تنگه دربند  به شهد شيرين شهادت نائل مي شوم و در درياي شهادت الهي غوطه ور مي شود تا دين خود را در حق اسلام و امام ادا نموده باشد .

     

    مختصري درباره پدر و مادر شهيد

     پدر شهيد در سال ١٣١٠ بدنيا آمد در زمان حيات خود کار کشاورزي مي کرد و زندگي را مي گذراند و مادر شهيد خانه دار بود و بعضاً در کار کشاورزي به همسر خود کمک مي کرد و اين دو با کمک و همياري خود زندگي را مي گذراندند اما در سال ١٣٥٦ پدر شهيد به رحمت ايزدي پيوست و اين مادر شهيد هم پدر بود و هم مادر و طوري زندگي آبرومندانه­اي  داشت و از راه حلال کسب روزي مي کرد تا فرزند خود را بزرگ کند و آن هم در راه خدا و اسلام و و­طن عزيز اسلامي به شهادت برسد . راستي اين افراد کساني هستند که پدر و مادر ساده و پاک وبا ايمان و متدين دارند که تنها فرزند خود را دراه خدا قربانيي مي کنند آنها خدايي هستند و همه چيز را خدا مي دانند . اينان دوستان خداوند هستند و بعد از شهادت حسين مادر سبکبال به سوي فرزندش در بهشت رضوان عروج کرد .

    ياد و خاطره آنها گرامي باد .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    سجاياي اخلاقي شهيد

    شهيد حسين  زارعي فردي صبور و با متانت بود او بي ادعا و بدون هيچ منتي کا را فقط براي جلب رضاي حضرت حق انجام مي داد و از اين رو بود که هرگز خستگي حس نمي کرد . او براستي از سربازان گمنام امام زمان (عج ) بود . نسبت به ائمه اطهار (ع) عشق و ارادت خاصي داشت .

    حسين يتيم بود اما احترام زيادي بر مادر قائل بود زيرا مادر در حق او هم پدری کرد و هم مادر بود . او فردي متدين ، با تقوا آگاه به زمان وارسته از دنيا و وابسته به حق بود . با مردم زادگاهش رابطه مهر آميز و با عطوفت داشت .

    او با تمام وجود به امام عشق مي ورزيد. حسين دستگير مستمندان و محرمان بود گرچه خود از طبقه مستضعف بود ، ولي هر آنچه داشت در رفع مشکلات محرومان صرف مي کرد . خدايا کدامين قلم است که وصف عشق تواند گفت ؟  کدامين درياست که براي هر قلم ، جوهری شود تا راه و روش عشق بنگارد  ؟ کدامين چشم است که نور عشق تواند ديد ؟ و کدامين قلب است که مأواي عشق تواند بود ؟

    عشق عابد به معبود ، مريد به مراد ، عشق بلبل به گل و عشق پروانه به شمع از نوع عشقی جاودانه است که عالمي را در خود جذب مي کند . براستي که او چه عاشقانه زيست و چه بشکوه اوج گرفت و چه زيبا در(( عند مالک مقتدر )) جاي گرفت .

    استواري ايمانش در سنگر همرزمانش هميشه سرافراز باد .

       
    ادامه مطلب
    لاله ي ديگر حسين زارعي است        همچو ياران پاکبازي واقعي است

    او يتيمي بوده در باب منير                سالها مرغ دلش آنجا اسير

    تا شهادت بود مظلوم و غريب            او يتيمي بود محبوب حبيب

    يادگار خانوارش خواهري است       خواهري رنجور با چشم تري است

    او شهيدي بي وصيت نامه است        قطعه عکس ز او جا مانده است

    چون زمادر رفت فرزندي يتيم         شد زهجرانش دل مارا اليم

    من نخواهم ماند تنها بي حسين         اي خدا من را ببرپيش  حسين

    روز تار و شام هجرانش گذشت      رفت در پيش خدا محبوب گشت

    من يقين دارم حسين کربلا است      او   گداي   بينواي  نينواست

    سال شصت ودو دهِ مرداد ماه             رفت  در بند  او  پيش   خدا

    روز و شب نالم زجان و ستم بگير      ماه  شب­هاي  سياه  بابمنير

    مرقد تو محفل پروانه­هاست                بابمنير دروازه کرب و بلاست

    اي همچو مظلومي که ديد                  روز چون روز تو آيا بر دميد

    گرد شمع تو جهان پروانه است          عاشقت هم دوست و هم بيگانه است

    روح شاداب و راهش مستدام              روضه­ي روح پرورش بادا به کام
    ادامه مطلب
    و هوا  روشن و زيبا اما غم انگيز و آکنده از ظلم ستم و تمام خانه­ها از غم بغض کرده بودند . سقف اين جامعه از باد غم و غصه خم شده بود . اما در ميان اين خانه­ها خانه اي بود که در آن روزها پر جنب و جوش و شادي از آن مي باريد . نه اين خانه بلکه تمام خانه هاي اين روستا سرشار از صفا و دينداري بود . روستا پر از صداي بلبل شده بود ، گويي از آمدن کسي خبر مي دادند . تا اينکه در يک لحظه صدايي بلند شادي از خانه محمد زارعي بالا آمد . ناگهان بوي عطر خانه را فرا گرفت . گويي بهار تازه در آن خانه سر زده بود . در آن خانه پسري زيبا و خوب بدنيا آمد که در همان لحظه اول خنده را سرآغاز زندگي خود کرد . مادر از دنيا آمدن پسري که سراپايش چنان غرق در مهر و عطوفت بود چنان خوشحال بود که گل هم چنان شاداب نبود . پدر و مادر نام او را از بر پا کننده عاشورا از فرزند شيرخدا و از فرزند نور چشم پيامبر گرفتند نام او را حسين مظهر خون و شهادت نهادند .

    براي اينکه پيرو و دوستدار حسين( ع ) باشد حسين دنيا آمد از سينه پر مهر مادر شير خورد تا اينکه بزرگ شد و بهار در دستان کوچکش حس کرد . حسين ديگر چنان شيفته و دلباخته دين و اهل بيت شده بود که هيچ چيز و هيچ اورا از عشق به اين دو معشوقش باز دارد . تا اينکه باز اين روزگار فريبکاري و بي وفايي خود را ثابت کرد و اين حسين که تازه مفهوم شادي را درک کرده بود غمناک کرد حسين درسال ١٣٥٦ پدر خود را که سايه سر و تنها پناه او بعد از خدا بود از دست داد حسين چنان در اين غم گمشده بود که تنها نوري مي توانست او را از اين سياهي غم نجات دهد .حسين که درآن خانه که تنها مدد خانه بود وديگر بعد از پدر چشم ها به او خيره بود.حسين بغير از پدر ومادر يک خواهر هم داشت که بايد از او مواظبت مي کرد.حسين از همان کودکي فقر را چشيد وبا فقر دست وپنجه نر م مي کرد  . او آن چنان متواضع بود که خاک از تواضع او شرمنده مي شد .او ديگر چنان هم فقير وهم يتيم شده بود .حسين براي ماههاي محرم وصفر پر پر مي زد. و وقتي محرم وصفر مي آمد .ديگر حسين زارعي نبود.روز هايش ديگر ديگر شاد نبود. از همان اول سياهپوش مي شد حسين ، حسين (ع) را خيلي دوست مي­داشت.چنان در اين دو ماه فعال بود که همه به او رشک مي ورزيدند . او براي رمضان مي­ مُرد . چون علي (ع) را برايش به ارمغان مي آورد روزهاي حسين يکي پش از ديگري مي گذشت و چنان مانند نخل استوار شد که هيچ بادي نمي توانست او را خم کند تا اينکه نداي جهاد حق عليه باطل از طرف رهبر ، کسي که حسين تصوير او را در قلب خود با تمام زيبايي­هايش حک کرده بود ، داده شد حسين ديگر رنگارنگ و زيبا و سراپا شوق شده بود پاييز را بهار، تلخ را شيرين ، خار را گل مي ديد . در چشم او دنيا فقط رنگ شهادت و اميد داشت . حسين با اينکه تنها سرپرست خانه بود ولي تصميم داشت که مانند ديگر هم سن و سالان خود در اين راه قدم گذارد .

    حسين فکر خانواده بود و هم مي خواست راه مولاي خود حسين را ادامه دهد . حسين چنان که تصميم گرفته بود به ميدان جهاد رفت ، به ميدان توسل و کميل و ندبه و زيارت عاشورا عشق و جاودانگي.

    اوچنان در مقابل دشمن ايستاد که ديگر هيچ خاکريز و سنگري مانع او نبود او در روزهاي جبهه به هيچ چيز و هيچ کس به جز شهادت فکر نمي کرد . مي خواست که او هم يکي از عاشوراييان باشد . شب ها را با توسل و زيارت عاشورا و

     

    با گريه سپري مي کرد و سحر در نماز شب چشم هايش چنان خيس مي شد که باران از آن اشک ها شرمنده مي شد و ديگر نمي باريد و با اين بهانه که تا اشک هاي حسين هست ديگر جايي براي باران نيست . حسين هميشه قرآن و عکس امام را در روي سينه داشت و در جيب خود جا داده بود و در هنگام فراغت قرآن مي خواند و به عکس امام خيره مي شد .

    حسين با تفننگي که با اعتقاد آميخته بود مي جنگيد . حسين همانطور که آرزو کرده بود و از خدا خواسته بود در تاريخ ١٠/٥/١٣٦٢ و در عمليات تنگه دربند به مقام عالي و نوراني شهادت نائل شد و خود از اين دنيا رها نمود و با شهادت خود درياي بيکران را کوچک و ماه را تاريک کرد . بعد از او ديگر تمام نخل­ها نتوانستند به ايستادگي خود افتخار کنند . حسين خندان و شاد مان رفت چنان که خندان و شادمان آمده بود . بعد از شهادت او ديگر مادر هم نماند تا شايد حسين را به اين عاشقان معرفي کند .

    حسين مظلوم بود و بعد از شهادت هم چنانکه بايد و شايد شناخته نشد و اکنون از او خواهري است که چاره­اي جز صبر ندارد تا شايد روزي برسد که حسين او را شفاعت کند و بديدار برادر خود برسد .

    حسين زارعي شهيد ، مظلوم ، يتيم و تک فرزند بود که تنها بهارش شهادت بود و در آخر ، از اين باغ عاشقان و شيفتگان کسي ديگر نيز از ميان ما رفت و براي اسلام و اعتقادش جان خود را فدا کرد .

     

     
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاركاكي
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x