نام محمد
نام خانوادگی حيدري
نام پدر علي
تاریخ تولد 1338/04/03
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/07/07
محل شهادت سردشت
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن سنا
زندیگنامه شهید
شهيد محمد حيدري فرزند علي در سال 1338 در روستاي سنا از توابع شهرستان دشتي در خانوادهاي متديّن و مسلمان پا به عرصة گيتي نهاد و از همان دوران كودكي در آغوش پرمهر و محبت پدر و مادري متّقي و پرهيزگار رشد نمود و با اخلاق حسنه و شايسته مصفّا گرديد تا اينكه به سن 6 سالگي رسيد . پدر و مادرش او را روانة مدرسه نمودند تا الفباي زندگي را بياموزد و با اخلاق حسنه نيكو گردد . تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و در آغوش گرم خانواده و در كنار مهر و محبت پدر و مادرش به اتمام رساند . از آنجا كه پدر و مادرش به او و برادرانش علاقة زيادي داشتند، او را براي ادامة تحصيل به شهر خورموج فرستاند و در مدرسه ادب خورموج او را ثبتنام نمودند .
شهيد حيدري چون از وضعيت اقتصادي خانوادهاش خبر داشت، تابستانها براي تأمين مخارج خود و تحصيلش كار مينمود تا بتواند اندكي از بار سنگين اقتصادي را از دوش پدرش بردارد .
شهيد حيدري ازنظر اخلاقي با دوستان و همسايگانش بسيار خوش اخلاق و خوش رفتار بود . به علت فقر مادي ناچار شد تحصيل را رها كند و براي امرار معاش تلاش بيشتري نمايد . پس از فرارسيدن خدمت مقدس سربازي به نداي رهبرش لبيك گفت و عازم خدمت مقدس سربازي شد . پس از گذراندن 2 الي 3 ماه آموزش به خطّ مقدّم جبهة غرب اعزام گرديد و پس از چند ماه مبارزه و كوشش و ايثار در جبهههاي نبرد حق عليه باطل مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفت و مجروح شد . پس از انتقال دادن به بيمارستان تهران و گذراندن دوهفته بستري در بيمارستان سرانجام در تاريخ 7/7/62 به سوي معبود ديرينهاش و عاشق دلباختهاش، الله شتافت .
ادامه مطلب
شهيد محمد حيدري فرزند علي در سال 1338 در روستاي سنا از توابع شهرستان دشتي در خانوادهاي متديّن و مسلمان پا به عرصة گيتي نهاد و از همان دوران كودكي در آغوش پرمهر و محبت پدر و مادري متّقي و پرهيزگار رشد نمود و با اخلاق حسنه و شايسته مصفّا گرديد تا اينكه به سن 6 سالگي رسيد . پدر و مادرش او را روانة مدرسه نمودند تا الفباي زندگي را بياموزد و با اخلاق حسنه نيكو گردد . تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و در آغوش گرم خانواده و در كنار مهر و محبت پدر و مادرش به اتمام رساند . از آنجا كه پدر و مادرش به او و برادرانش علاقة زيادي داشتند، او را براي ادامة تحصيل به شهر خورموج فرستاند و در مدرسه ادب خورموج او را ثبتنام نمودند .
شهيد حيدري چون از وضعيت اقتصادي خانوادهاش خبر داشت، تابستانها براي تأمين مخارج خود و تحصيلش كار مينمود تا بتواند اندكي از بار سنگين اقتصادي را از دوش پدرش بردارد .
شهيد حيدري ازنظر اخلاقي با دوستان و همسايگانش بسيار خوش اخلاق و خوش رفتار بود . به علت فقر مادي ناچار شد تحصيل را رها كند و براي امرار معاش تلاش بيشتري نمايد . پس از فرارسيدن خدمت مقدس سربازي به نداي رهبرش لبيك گفت و عازم خدمت مقدس سربازي شد . پس از گذراندن 2 الي 3 ماه آموزش به خطّ مقدّم جبهة غرب اعزام گرديد و پس از چند ماه مبارزه و كوشش و ايثار در جبهههاي نبرد حق عليه باطل مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفت و مجروح شد . پس از انتقال دادن به بيمارستان تهران و گذراندن دوهفته بستري در بيمارستان سرانجام در تاريخ 7/7/62 به سوي معبود ديرينهاش و عاشق دلباختهاش، الله شتافت .
بسم الله الرحمن الرحيم
جمعآوري كنيد آنچه كه سلاح و تجهيزات داريد و برعليه دشمنان خود به كار بريد هرچند آنان زياد باشند .
بنام خداوند يكتايي كه ما را آفريد . ما را به وادي ايمان و هدايت توسط پيامبرانش سوق داد . درود خدا بر مهدي موعود(عج) و نايب برحقش امام خميني .
اينجانب محمد حيدري به عنوان سرباز گمنام كه موقعيت خطير مملكت خود را احساس كرده، به نداي رهبرم لبيك گفته، راهي جبهههاي حق عليه باطل شدم . انگيزهام اين بود كه در صراط مستقيم، و تا آنجا كه توان دارم در راه به ثمررسيدن انقلاب اسلاميمان كوشا باشم، و در اين راه جانم را در طبق اخلاص نهادم . وصيت ميكنم كه همواره پيرو خط امام و شهيدان به حق اسلام از سيدالشهداء گرفته تا كربلاها (ي) جنوب و غرب ايران اسلامي باشيد. نگذاريد خون پاكشان، خداي ناكرده پايمال شود .
پدر و مادر عزيزم، كه در راه تكامل و رشد من رنج فراوان و تلاش شبانهروزي را، چه در جنبة معنوي و چه در جنبة روحي بكار برديد، بايد صميمانه از زحمات شما قدرداني كنم .
برادران و خواهران عزيز، به شما ميگويم كه همواره به عالم اخروي و سعادت خود بيانديشيد و دنياي مادي و گذراي فاني را فراموش كنيد كه اين عين صواب است . اينجانب سعادت و خوشبختي شما را از خداي بزرگ مسئلت دارم .
پدربزرگوارم ! اكنون كه وصيتنامهام را ميخواني، فكر نكن ديگر پيش شما نيستم، بلكه هر لحظه و هر ساعت با شمايم . پدرجان! از تو خواهش ميكنم، ممكن است كه جنازة من دست شما نرسد . آنگاه به ياد شهيدان كربلا باشيد . هروقت ناراحت شديد به گلزار شهيدان برويد .
مادرجان! از شما خواهش ميكنم، براي من گريه نكنيد اگر گريه ميكنيد براي اصحاب حسين(ع) گريه كنيد .
مادر عزيزم! هرجا نگاه بكنيد و به هركجا بنگريد، شهيد است . مادرم! بعد از شهادتم بعثيون را رسوا كن . البته بايد ببخشيد، سخن زياد است، ولي وقت كم . خودت ميداني دنبال معشوقم كه لقاءالله است، ميشتابم .در پايان از تو ميخواهم كه حلالم كني. جنازة بنده را ببريد «سنا» دفن كنيد .
خدا را شاهد ميگيرم بر اساس وظيفة ديني و زنده نگهداشتن اسلام به جبهة نبرد حق عليه باطل آمدم .
من يك سرباز جزء اسلام هستم، و اگر خداوند تأييد نمايد خود را وابسته به حزبالله ميدانم . تا آخرين قطرة خون سعي ميكنم، تا همدوش ساير رزمندگان دين خود را نسبت به اسلام و انقلاب و ولايت فقيه اداء نمايم . هوشيار و آگاه باشيد، راه پاك شهيدان را دنبال كنيد .
در خاتمه همگي شما را به خداي بزرگ ميسپارم، و از خدا طلب آمرزش ميكنم .
خداحافظ همگي با آرزوي شهادت
خدايا خدايا ، تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
ادامه مطلب
و اعدّوا لهم ماستطعتم من قوه و من رباط الخيل
جمعآوري كنيد آنچه كه سلاح و تجهيزات داريد و برعليه دشمنان خود به كار بريد هرچند آنان زياد باشند .
بنام خداوند يكتايي كه ما را آفريد . ما را به وادي ايمان و هدايت توسط پيامبرانش سوق داد . درود خدا بر مهدي موعود(عج) و نايب برحقش امام خميني .
اينجانب محمد حيدري به عنوان سرباز گمنام كه موقعيت خطير مملكت خود را احساس كرده، به نداي رهبرم لبيك گفته، راهي جبهههاي حق عليه باطل شدم . انگيزهام اين بود كه در صراط مستقيم، و تا آنجا كه توان دارم در راه به ثمررسيدن انقلاب اسلاميمان كوشا باشم، و در اين راه جانم را در طبق اخلاص نهادم . وصيت ميكنم كه همواره پيرو خط امام و شهيدان به حق اسلام از سيدالشهداء گرفته تا كربلاها (ي) جنوب و غرب ايران اسلامي باشيد. نگذاريد خون پاكشان، خداي ناكرده پايمال شود .
پدر و مادر عزيزم، كه در راه تكامل و رشد من رنج فراوان و تلاش شبانهروزي را، چه در جنبة معنوي و چه در جنبة روحي بكار برديد، بايد صميمانه از زحمات شما قدرداني كنم .
برادران و خواهران عزيز، به شما ميگويم كه همواره به عالم اخروي و سعادت خود بيانديشيد و دنياي مادي و گذراي فاني را فراموش كنيد كه اين عين صواب است . اينجانب سعادت و خوشبختي شما را از خداي بزرگ مسئلت دارم .
پدربزرگوارم ! اكنون كه وصيتنامهام را ميخواني، فكر نكن ديگر پيش شما نيستم، بلكه هر لحظه و هر ساعت با شمايم . پدرجان! از تو خواهش ميكنم، ممكن است كه جنازة من دست شما نرسد . آنگاه به ياد شهيدان كربلا باشيد . هروقت ناراحت شديد به گلزار شهيدان برويد .
مادرجان! از شما خواهش ميكنم، براي من گريه نكنيد اگر گريه ميكنيد براي اصحاب حسين(ع) گريه كنيد .
مادر عزيزم! هرجا نگاه بكنيد و به هركجا بنگريد، شهيد است . مادرم! بعد از شهادتم بعثيون را رسوا كن . البته بايد ببخشيد، سخن زياد است، ولي وقت كم . خودت ميداني دنبال معشوقم كه لقاءالله است، ميشتابم .در پايان از تو ميخواهم كه حلالم كني. جنازة بنده را ببريد «سنا» دفن كنيد .
خدا را شاهد ميگيرم بر اساس وظيفة ديني و زنده نگهداشتن اسلام به جبهة نبرد حق عليه باطل آمدم .
من يك سرباز جزء اسلام هستم، و اگر خداوند تأييد نمايد خود را وابسته به حزبالله ميدانم . تا آخرين قطرة خون سعي ميكنم، تا همدوش ساير رزمندگان دين خود را نسبت به اسلام و انقلاب و ولايت فقيه اداء نمايم . هوشيار و آگاه باشيد، راه پاك شهيدان را دنبال كنيد .
در خاتمه همگي شما را به خداي بزرگ ميسپارم، و از خدا طلب آمرزش ميكنم .
خداحافظ همگي با آرزوي شهادت
خدايا خدايا ، تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار
در محضر برادرشهيد
« غلامرضا بازدارمنش»
ويژگيهاي اخلاقي شهيد
ايشان خيلي خوشاخلاق بودند . با همه حتي بچههاي كوچك هم دوست ميشدند و با هركسي هم كه دوست ميشد، او را دوست ميداشت و به او احترام ميگذاشت .
علاقهمندي به خانواده
به پدر و مادرش خيلي احترام ميگذاشت، اعضاي خانواده را از صميم قلب دوست ميداشت . به خانوادهاش علاقهاي عجيب داشت .
احترام گذاشتن به اقوام و دوستان
به همه احترام ميگذاشت . هرگاه از جبهه برميگشت، به احترام دوستان و اقوام تا آنجائي كه امكان داشت به همه سرميزد و از احوال آنها خبر ميگرفت .
پايبندي به اعتقادات مذهبي
در مراسمات مذهبي (عزاداري ايام عاشورا، راهپيمائيها، دعا) شركت فعّال داشت . به نماز و روزه خيلي اهميت ميداد . رابطهاش با مسجد خيلي خوب بود .
سفارش به درس خواندن در آخرين لحظات اعزام به برادرش
هميشه مرا تشويق به درسخواندن ميكرد . حتي در آخرين لحظه نيز سفارش هميشگياش را فراموش نكرد و مرا تشويق به درسخواندن نمود . حتي زماني كه به مرخصي ميآمد، موضوع را پيگيري ميكرد، كه آيا من درس ميخوانم يا نه؟
خبر از شهادت داشتن
روزي به همراه محمد و يكي از دوستانش و همسر برادرم به يكي از روستاهاي خورموج براي بازديد و احوالپرسي رفته بوديم . محمد داشت در مورد جبهه و جنگ تعريف ميكرد كه در اين ميان جملهاي بيان كرد كه هيچوقت از ياد نخواهم برد . ايشان گفتند: اينبار كه به جبهه ميروم اميد برگشت ندارم . همانطور كه گفته بود . . .
ويژگيهاي خاص
خوشاخلاق بود ـ به ديگران احترام ميگذاشت ـ رفت و آمد با خويشان و بستگان .
علاقهمندي به ورزش
شهيد حيدري به ورزش علاقهاي خاص داشت هرموقع بچههاي محل درزمين ورزش جمع ميشدند او نيز حضور داشت . و ورزشي كه از همه بيشتر دوست داشت واليبال بود .
خاطرهاي از شهيد در دوران انقلاب
اوايل انقلاب بود كه كمكم دامنة راهپيمايي مردم تا روستاها نيز كشيده شده بود . شهيد حيدري نيز به همراه جوانان روستا در صف اول راهپيمايي شركت داشت . يك روز رييس پاسگاه آن زمان به پدرم گفته بود كه نگذارد فرزندش در راهپيمايي شركت كند، زيرا اولين كسي كه تير ميخورد اوست، چون سردستة شعاردهندگان راهپيمايي اوست . پدرم موضوع را با او در ميان گذاشته بود . محمد در جوابش گفته بود: هيچ اشكال ندارد، ميخواهم اولين شهيد روستا باشم .
و كلام آخر . . .
افتخارم اينست كه به عنوان عضوي ازخانواده شهيد هستم و ميتوانم به كشورم و مردم عزيزم خدمت كنم . و اين نكته را متذكر شوم كه جوانان عزيز كشورم نگذاريد خون شهداء پايمال شود .
ادامه مطلب
اوايل انقلاب بود كه كمكم دامنة راهپيمايي مردم تا روستاها نيز كشيده شده بود . شهيد حيدري نيز به همراه جوانان روستا در صف اول راهپيمايي شركت داشت . يك روز رييس پاسگاه آن زمان به پدرم گفته بود كه نگذارد فرزندش در راهپيمايي شركت كند، زيرا اولين كسي كه تير ميخورد اوست، چون سردستة شعاردهندگان راهپيمايي اوست . پدرم موضوع را با او در ميان گذاشته بود . محمد در جوابش گفته بود: هيچ اشكال ندارد، ميخواهم اولين شهيد روستا باشم .
و كلام آخر . . .
افتخارم اينست كه به عنوان عضوي ازخانواده شهيد هستم و ميتوانم به كشورم و مردم عزيزم خدمت كنم . و اين نكته را متذكر شوم كه جوانان عزيز كشورم نگذاريد خون شهداء پايمال شود .
اطلاعات مزار
محل مزارسنا
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزار
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها