محراب جعبه ای

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
سال ٦٥ در عملیات كربلای ٥ شركت داشتم. زمستان بود و هوا سرد. باران و گل و شل هم مزید برعلت بود. خطر انفجار خمپاره و توپ هم جدی بود . فرمانده دستور داده بود همه درسنگرها نماز بخوانند. سنگر با جعبه های مهمات ساخته شده بود و ارتفاع آن به قدری كم بود كه […]
سال ٦٥ در عملیات كربلای ٥ شركت داشتم. زمستان بود و هوا سرد. باران و گل و شل هم مزید برعلت بود. خطر انفجار خمپاره و توپ هم جدی بود . فرمانده دستور داده بود همه درسنگرها نماز بخوانند. سنگر با جعبه های مهمات ساخته شده بود و ارتفاع آن به قدری كم بود كه در آن فقط امكان نشستن و خوابیدن وجود داشت و من دلم نمی خواست نشسته نماز بخوانم. بنابراین، جعبۀ بسیار شیك و تمیز و زیبایی را آوردم و آن را از طول رو به روی قبله قراردادم. كف سنگر را كندم و جعبه را در آن كارگذاشتم. به این ترتیب، وقتی داخل جعبه می ایستادم هنوز چند سانتی متر سرم تا سقف سنگر فاصله داشت. آن قدر از این موضوع خوشحال بودم كه گویی نوعی سلاح جدید اختراع كرده ام. در این جعبه یك سجاده آماده وگسترده بود. وقتی نمازم تمام می شد در جعبه را می بستم و پتو را كه فرش سنگر بود روی آن می كشیدم. یك نمازخانۀ سری كه بچه ها ازآن خیلی خوششان می آمد و جان می داد برای نماز شب خوان ها، چون شبیه قبرهای پیش ساخته بود.