رفتی تو فكر

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
بچۀ گوشه گیر و اهل خلوت و تأملی بود. شاید هیچ وقت آن قدر كه فكر می كرد حرف نمی زد. در میان جمع بود و دلش جای دیگر. گاهی به نقطه ای خیره می شد یا كِی تا كِی در خودش فرو می رفت. بچه ها هم معمولاً مراعات احوالش را می كردند و […]
بچۀ گوشه گیر و اهل خلوت و تأملی بود. شاید هیچ وقت آن قدر كه فكر می كرد حرف نمی زد. در میان جمع بود و دلش جای دیگر. گاهی به نقطه ای خیره می شد یا كِی تا كِی در خودش فرو می رفت. بچه ها هم معمولاً مراعات احوالش را می كردند و تنهایی و سكوتش را بر هم نمی زدند؛ مگر یكی، دو تا از آنها كه كسی حریفشان نمی شد. به محض این كه می دیدند او در حال خودش است به اسم صدایش می كردند كه :«دوباره رفتی؟» و او كه در آن لحظه حواسش به خودش بود، خیلی ساده و از همه جا بی خبر می پرسید:«كجا؟» بعد می گفتند:«هیچی دیگه ... تو فكر!».