خرج بازی
تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
در جبهه دو، سه نوع بازی با خرج معمول بود و بسته به یگان ها و شرایط مكانی مختلف بازی ها با هم تفاوت داشتند. بازی با خرج اصولاً در یگان هایی صورت می گرفت كه خرج به آسانی دردسترس بچه ها بود؛ جایی مثل توپ خانه. درتوپ خانه دو، سه نوع خرج وجود داشت؛ […]
در جبهه دو، سه نوع بازی با خرج معمول بود و بسته به یگان ها و شرایط مكانی مختلف بازی ها با هم تفاوت داشتند. بازی با خرج اصولاً در یگان هایی صورت می گرفت كه خرج به آسانی دردسترس بچه ها بود؛ جایی مثل توپ خانه. درتوپ خانه دو، سه نوع خرج وجود داشت؛ یكی خرج ماكارونی شكل كه برای توپ ١٣٠ میلی متری استفاده می شد. این خرج ها را بچه ها روشن می كردند و پایشان را روی آن ها می گذاشتند تا شعله ی خرج خاموش می شد. ولی از درون می سوخت و بعد از مدت كوتاهی منفجر می شد و صدا می كرد. خرج دیگری بود به رنگ قهوه ای، لوله ای شكل شبیه ماكارونی منتها قطورتر. این خرج ها را نیز به همان شكل روشن می كردند. ته آن را زیرخاك می گذاشتند و ظاهراً خاموش می شد اما چیزی نمی گذشت كه سوتی می كشید و به جلو حركت می كرد. دود زیادی از آن متصاعد می شد كه تماشایی بود.
خرج سوم خرجی بود مثل دانه های تسبیح؛ كمی بزرگ تر. این نوع خرج را داخل قوطی های خالی آب میوه می ریختند. یك فتیله از نوع خرج قبل برایش می گذاشتند وخودشان كنار می رفتند . ظرف چند ثانیه خرج ها آتش می گرفتند و با صدای سوت مانندی شعله ور می شدند و ناگهان از داخل قوطی به هوا می پریدند وصحنه ای جالب و دیدنی را بوجود می آوردند.
این قوطی ها را بچه ها از این طرف و آن طرف جمع می كردند و در گوشه ای از آن سوراخی به اندازۀ رد شدن فتیله بوجود می آوردند و بعد از قراردادن خرج داخل آن، درش را محكم می بستند و با چنین ترتیبی بود كه قوطی مثل موشك به هوا پرتاب می شد.
روش دیگر آتش زدن و بازی با خرج به این نحو بود كه موقع بی كاری بچه ها زمین را گود می كردند، یك پوكخ گلولۀ را داخل حفره می دادند، سپس خرج ها را كه با فرغون از گوشه و كنار آورده بودند داخل آن قرار می دادند و بعد رویش را می پوشاندند و با آتش زدن برگ نخل وسرایت آتش به محل خرج ها آتش بازی راه می انداختند.
بازی با خرج ها گاهی چندان بی منظور هم نبود. بعضی ها اسامی خود و دوستانشان را روی یك قطعه چوب خوش نویسی می كردند و با سوزاندن باروت آن را روی چوب ثابت و از معرض فراموشی دور نگه می داشتند.
چنان كه روی زمین وسنگ های صاف و صیقلی شعارهای مرگ بر امریكا، مرگ بر صدام را با خرج خمپاره آتش می زدند وجای آن روی سنگ حك می شد.
از خرج ها استفاده های دیگری هم می شد مثل به كاربردن آن ها برای جاری ساختن چشمه و آب های ذخیره در دل كوهستان و تخریب موانع و امثال آن.
یك روایت:
روزی خرج هایی را كه به تدریج جمع كرده بودم و خیلی هم زیاد بود داخل دو شیشۀ آب لیمو ریختم. فتیلۀ دست سازی هم درست كردم. بعد از ظهر بود. بچه ها در چادر خوابیده بودند ونسیم خنكی از دو طرف چادر كه باز بود می وزید. شیشه ها را به كمك یكی ازدوستان به صورت اریب نزدیك چادر قرار دادیم. فتیله ها را روشن كردم و خودمان پشت سنگر پنهان شدیم. شیشۀ اول فوری شكست، دومی منفجر نشد اما آتش كه به خرج ها رسید شروع كرد به سوختن و از دهانۀ شیشۀ خارج شدن. منظرۀ جالبی بود. همه سراسیمه از چادر ریختند بیرون و البته بعد حال ما را هم گرفتند!
خرج سوم خرجی بود مثل دانه های تسبیح؛ كمی بزرگ تر. این نوع خرج را داخل قوطی های خالی آب میوه می ریختند. یك فتیله از نوع خرج قبل برایش می گذاشتند وخودشان كنار می رفتند . ظرف چند ثانیه خرج ها آتش می گرفتند و با صدای سوت مانندی شعله ور می شدند و ناگهان از داخل قوطی به هوا می پریدند وصحنه ای جالب و دیدنی را بوجود می آوردند.
این قوطی ها را بچه ها از این طرف و آن طرف جمع می كردند و در گوشه ای از آن سوراخی به اندازۀ رد شدن فتیله بوجود می آوردند و بعد از قراردادن خرج داخل آن، درش را محكم می بستند و با چنین ترتیبی بود كه قوطی مثل موشك به هوا پرتاب می شد.
روش دیگر آتش زدن و بازی با خرج به این نحو بود كه موقع بی كاری بچه ها زمین را گود می كردند، یك پوكخ گلولۀ را داخل حفره می دادند، سپس خرج ها را كه با فرغون از گوشه و كنار آورده بودند داخل آن قرار می دادند و بعد رویش را می پوشاندند و با آتش زدن برگ نخل وسرایت آتش به محل خرج ها آتش بازی راه می انداختند.
بازی با خرج ها گاهی چندان بی منظور هم نبود. بعضی ها اسامی خود و دوستانشان را روی یك قطعه چوب خوش نویسی می كردند و با سوزاندن باروت آن را روی چوب ثابت و از معرض فراموشی دور نگه می داشتند.
چنان كه روی زمین وسنگ های صاف و صیقلی شعارهای مرگ بر امریكا، مرگ بر صدام را با خرج خمپاره آتش می زدند وجای آن روی سنگ حك می شد.
از خرج ها استفاده های دیگری هم می شد مثل به كاربردن آن ها برای جاری ساختن چشمه و آب های ذخیره در دل كوهستان و تخریب موانع و امثال آن.
یك روایت:
روزی خرج هایی را كه به تدریج جمع كرده بودم و خیلی هم زیاد بود داخل دو شیشۀ آب لیمو ریختم. فتیلۀ دست سازی هم درست كردم. بعد از ظهر بود. بچه ها در چادر خوابیده بودند ونسیم خنكی از دو طرف چادر كه باز بود می وزید. شیشه ها را به كمك یكی ازدوستان به صورت اریب نزدیك چادر قرار دادیم. فتیله ها را روشن كردم و خودمان پشت سنگر پنهان شدیم. شیشۀ اول فوری شكست، دومی منفجر نشد اما آتش كه به خرج ها رسید شروع كرد به سوختن و از دهانۀ شیشۀ خارج شدن. منظرۀ جالبی بود. همه سراسیمه از چادر ریختند بیرون و البته بعد حال ما را هم گرفتند!