استعماگر و ترس از شورش
تاریخ انتشار : آوریل 20, 2021
یوشیدا ماساهارو هنگام عبور از بوشهر به بین النهرین نیز بار دیگر شاهد چنین رفتارهای خشن و غیر انسانی متمدنان اروپایی با هندیها بود. جالب آن که انگلیسیها برای این رفتار خود فلسفه نیز بافته بودند. یک کاپیتان انگلیسی در پاسخ به سوال یوشیدا که چرا او با هندیها رفتار خشنی دارد اما تا اندازهی […]
یوشیدا ماساهارو هنگام عبور از بوشهر به بین النهرین نیز بار دیگر شاهد چنین رفتارهای خشن و غیر انسانی متمدنان اروپایی با هندیها بود. جالب آن که انگلیسیها برای این رفتار خود فلسفه نیز بافته بودند.
یک کاپیتان انگلیسی در پاسخ به سوال یوشیدا که چرا او با هندیها رفتار خشنی دارد اما تا اندازهی زیادی مراعات اعراب را میکند، پاسخی داده است که بسیار قابل تامل و از لحاظ روانشناسی استعمار قابل اعتنا است: عملهی کشتی داشتند بار خالی میکردند و بار میگرفتند اما بیشتر از آن که بار را جا به جا کنند، چرت میزدند. کارگران عرب تنآسا و تنبل بودند و هیچ فرصتی را هرچند کوتاه برای آسودن و چرت زدن از دست نمیدادند. ناخدای این کشتی یک کاپیتان انگلیسی و مردی بدخلق و کم حوصله بود. کاپیتان، عملهی هندی کشتی را به ضرب شلاق به کار وا میداشت، اما در برابر کارگران عرب پروای چنین کاری را نداشت و با آنها با زبان خوش حرف میزد. در بارهی این رفتار دوگانه اش پرسیدم.
کاپیتان چنین پاسخ داد: عرب ها طبع خشن دارند و جسور قویاند. اگر خشمشان را برانگیزم، کینه ام را در دل نگاه میدارند و همین که دستشان برسد، تلافی میکنند و در این راه از سر جانشان هم آسان میگذرند. هندیها ملایم و آرام و مطیع و بردبارند، اما اگر عرب ها را شلاق بزنم، به خونم تشنه خواهند شد و باید مرگ را پیش چشمم ببینم.
شنیدن این پاسخ ناخدای انگلیسی دلم را به درد آورد، چون دیدم که رفتار او با هندیها و با عربها همان حکایت یک بام و دو هوا است. تاب دیدن بدرفتاری او را دیگر نداشتم.
📚 سفرنامه یوشیدا ماساهارو؛ نخستین فرستادهی ژاپن به ایران دورهی قاجاریه صـ ۶۶
یک کاپیتان انگلیسی در پاسخ به سوال یوشیدا که چرا او با هندیها رفتار خشنی دارد اما تا اندازهی زیادی مراعات اعراب را میکند، پاسخی داده است که بسیار قابل تامل و از لحاظ روانشناسی استعمار قابل اعتنا است: عملهی کشتی داشتند بار خالی میکردند و بار میگرفتند اما بیشتر از آن که بار را جا به جا کنند، چرت میزدند. کارگران عرب تنآسا و تنبل بودند و هیچ فرصتی را هرچند کوتاه برای آسودن و چرت زدن از دست نمیدادند. ناخدای این کشتی یک کاپیتان انگلیسی و مردی بدخلق و کم حوصله بود. کاپیتان، عملهی هندی کشتی را به ضرب شلاق به کار وا میداشت، اما در برابر کارگران عرب پروای چنین کاری را نداشت و با آنها با زبان خوش حرف میزد. در بارهی این رفتار دوگانه اش پرسیدم.
کاپیتان چنین پاسخ داد: عرب ها طبع خشن دارند و جسور قویاند. اگر خشمشان را برانگیزم، کینه ام را در دل نگاه میدارند و همین که دستشان برسد، تلافی میکنند و در این راه از سر جانشان هم آسان میگذرند. هندیها ملایم و آرام و مطیع و بردبارند، اما اگر عرب ها را شلاق بزنم، به خونم تشنه خواهند شد و باید مرگ را پیش چشمم ببینم.
شنیدن این پاسخ ناخدای انگلیسی دلم را به درد آورد، چون دیدم که رفتار او با هندیها و با عربها همان حکایت یک بام و دو هوا است. تاب دیدن بدرفتاری او را دیگر نداشتم.
📚 سفرنامه یوشیدا ماساهارو؛ نخستین فرستادهی ژاپن به ایران دورهی قاجاریه صـ ۶۶