مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید ابراهیم بحرینی

702
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام ابراهیم
نام خانوادگی بحرینی
نام پدر حسین
تاریخ تولد 15/10/1345
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 6/6/1362
محل شهادت مهران
مسئولیت بسیجی
نوع عضویت بسیجی
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • آنچه براي خداد تقديم ميشود باقي است واين شهدا زنده اند.امام خميني .

    بنام ا.. پاسدار حرمت خون شهيدان وبا سلام ودرود فراوان برامام امت اين معلم جهاد وشهدات ودرود وسلام بر سنگر نشينام جبهه حق عليه باطل ونور عليه ظلمت ودرود  بي حز وحصر شهيدان هميشه شاهد تاريخ كه بانثار خوي پاك خود تداوم انقلاب را تضمين كردند هرگاه صحبت از شهيد به ميان مي آيد وهرگاه كه نام شهيد بچشم ميخورد بي اختيار اذهان مردم به زندگي او متوجه مي شود انسان اين آرزو دارد كه بداند راز رستگاري شهيدان چيست وزندگي افتخار آفرين آنها از لحظه تولد كه براي همه مادرس زندگيست تا لحظه رفتن كه چگونه رفتن را به ما مي آموزند وبا آشنايي با اين آيتهاي ايثار وفداكاري كه انسان مي تواند بسوي مقصد وهدف شهيد گام بردارد  شهادت يك شهيد اين اثر را دارد كه مردم را متوجه رسالتي كه در قبال خون او دارد بنمايد وهمين جلوه از يك تدوام است كه در جامعه بنام راه شهيدان ميشناسم اميد است با ارزشي كه اين شهيدان در پيشگاه خداوند دارند آن اجري كه زند پروردگار دارند مشعل هدايت ما شوند ودست منارا هم بگيرند واز اين كوره را جهان ماده با راه سرخ وجاويدي كه خودشان رفتند ماراه راهنما باشند.يكي از چهره هاي تابناك شهيد عزيز ابراهيم بحريني است كه در سال 1346 در بندر گناوه در دامن مادري پاك وخانواده اي مومن ديده بجهان گشود ودر سال 1353 بر اثر فقر مادي همراه با خانواده به برازجان آمدند ودر حسين آباد برازجان (محله شهيد دستغيب ) سكونت گزيدند. از ابتداي تشكيل بسيج مالك اشتر در حسين آباد مشتاقانه جهت ثبت نام شتافت ولي با صغر سني كه داشت مانع ميشد كه بتواند عضو بسيج شود اما او با علاقه شديدي كه داشت كه به بسيج داشت شب همراه با شهيد محمد نوري به خانه نمي رفتند وكنار برادران بسيج پاس مي دادند  تا اينكه عضو بسيج شد آنگاه چه شبهايكه  به نگهباني وانجام ماموريت در بسيج مشغول بيود وشايد تمام اوقات فراغت خود را در آنجا مي گذارند.به حق مي توان گفت بسيج مالك اشتر مرهون زحمات وفداكاريهاي اوست .هرگاه سخن مي گفت سخن از جبهه بود هرگاه سخن از جبهه بميان ميآمد اشك شوق در چشمش حلقه ميزد.شهيد بحريني سه مرتبه توفيق رفتن به جبهه وحضور در ميدان جهاد راپيدا كرده بود اولين دفعه در سال 61 در حمله پيروز مندانه بيت المقدس بود همراه با ديگر رزمندگان هميشه پيروز اسلام واتكا به پروردگار متعال موفق شدند خرمشهر را از دست متجاوزين آزاد سازند ومرحله دوم در اوايل سال 62 بود كه به جبهه زبيدات عراق رفت حدود سه ماه در جبهه بود وبا متجاوزين دليرانه جنگيد تا اينكه مجروح شد پس از چند روز در بيمارستان به خانه مراجعت كرد اما روح بزرگ او نمي گذاشت جسمش آرام بگيرد وعشق  به جبهه وجهاد چنان او را مجذوب كرده بود كه هنوز يكماه نشده بود كه از جبهه بر گشته بود دوباره در آخر ماه مبارك رمضان همراه با گروه ديگر از سربازان اسلام عازم جهاد شدند وبسوي جبهه اين سرزمين موعود جايگاه انوار الهي شتافت چون او معشوق خود را در جبهه جستجو ميكرد ومكرر صحبت از شهادت ميكرد وميگفت من هم بايد شهيد شوم در اين سفرآخر خودش گفته بود كه ديگر برنميگردم يا شهيد شوم يا ميمانم تا نابودي كامل كفر .

    پس از سه بار حضور در جبهه معنويت جبهه اورا ساخت وآمادگي پيدا كرد تا مخاطب وبه خطاب ارجعي الي ربك شود در نتيجه صبح روز ششم شهريور ماه 1362 در جبهه زبيدات اين ندا را لبيك گفت واثر اصابت تركش خمپاره مزدوران استعمار وجنود شيطان به آرزوي ديرينه وهميشگي خود رسيد وشهادت اين معراج انسانهاي عاشق را خريدار گرديد وبه خيل عظيم حسينيان پيوست لباس زيباي شهادت براندامش مباركباد ومبارك باد اين شهادت بر مادري كه تنها پسرش را درراه ا… داد وهمچنين بر پدر وخواهران وفاميل وملت ايران .اما اي ابراهيم عزيز امروز اگر تو در ميان مانيستي ولي ياد تو در كانون سينه ما يادگار تست و گلهاي سرخ بهاري جواني تو را بياد مي آورد چه شبها كه به سحر رسيد وماهتاب  نظاره كنان ترا ميديد تفنگ بدوش كه به نگهباني جواني تو رابياد مياوردچه شبهها كه به سحر رسيد وماهتاب نظاره كنان ترا ميديد تفنگ بدوش كه بدوش كه به نگهباني مشغول بودي وچه سحرها به رسيد كه چشم بيدار وتيز بين تو در سنگر حركات دشمنان دين را كنترل ميكرد .

    كي رفته اي زدل كه تمنا كنم ترا

    كي بوده اي نهفته كه پيدا كنم ترا

    غيبت نكرده اي كه شوم طالب حضور،

    تنها نگشته اي كه هويدا كنم ترا.

     
    ادامه مطلب

    سم رب الشهداء


    وصيت نامه شهيد ابراهيم بحريني :


    با درود وسلام به رهبر كبير انقلاب وبا سلام بر رزمندگان اسلام وبا سلام بر شهيدان اينجانب ابراهيم بحريني وصت نامه خود را مي نويسم خدايا تو راشكر مي كنم كه توفيق پيدا كردم وبه جبهه بيايم ودرراه حق كوشش كنم .مردم حزب الله اكنون كه جبهه ها نياز به نيرو دارد ما بايد بشتابيم وخود را بهئ جبهه برسانيم .اي مردم حزب الله امام را تنها نگذاريد وهميشه امام را دعا كنيد ومردم مسئله اصلي را فراموش نكنيد من فرمان امام را لبيك گفتم و مي روم تا دين خود را به اسلام وميهن ادا كنم خدايا تو خود مي داني كه من براي مقام اسلحه نگرفته ام فقط هدفم خداست . فقط مي رويم تا صدام را سرنگون كينم وبه قدس برويم .




                                                      والسلام ابراهيم بحريني


                                                             17/4/62

    ادامه مطلب
    ادامه مطلب

     برادر شهيد ابراهيم بحريني:


    با عرض سلام وتشكر:

    بزرگترين وشيرين ترين خاطراتي كه از برادر شهيدم دارم خدمت شما عرض ميكنم. برادرم از شهرستان برازجان اعزام به جبهه هاي نبرد شد وبعد از گذشت سه ماه از انجام خدمت ولبيك به فرمان امام راحل اوايل ماه مبارك رمضان به شهر شهيد پرور برازجان برگشت. با وجود اينكه از شدت انجفارات و شيميايي دشمن از ناحيه چشم نيز ناراحت وحتي يكي از چشمها بي نهايت قرمز شده بود. وقتي كه سه الي چهار روز در منزل به سر برد به پدرم گفت كه نياز به لباس نظامي دارم.پدرم از فروشگاه ارتش بوشهر لباس نظامي برايش تهيه نمودو مجددا ميخواست به جبهه برود. خودم به محل اعزام بسيجيان رفتم ئاز رفتن به جبهه او را منع كردم.و او به خانه برگشت وراهي شهر نازنين حضرت شاه چراغ شيراز شد. به صورت مكالمه تلفني با يكي آشنايان كه او نيز سرباز امام زمان و طلبه شهيد محراب آيت الله دستغيب بود صحبت كردم و به او گفتم برو وبرادرم را از جبهه رفتن منع كند . او نيز گفت كه موقعي كه به شيراز رفتم با دوستانم به شاه چراغ رفتم و ديدم كهايشان در حرم مطهر شاه چراغ ايستاده است . هر كاري كه او كرده بود كه او را منع كند او راضي نشده بود. البته اين رابگويم كه ممانعت پدرمبه خاطر موج هاي انفجاري بود نه چيز ديگر. خلاصه او از شيراز عازم جبهه هاي حق عليه باطل شد. بعد از گذشت 80 روز نامه اي از برادرم به دست ما رسيد كه در آن نوشته شده بود هفت روز ديگر به مرخصي مي آيم و وبه خانه برميگردم و درست و دقيقا هفت روز بعد خبر شهادت ايشان به خانه ما رسيد. روحش شاد ويادش  گرامي باد.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x