مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید حسین منصوری نژاد

1012
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام حسين
نام خانوادگی منصوري نژاد
نام پدر جعفر
تاریخ تولد 1310/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1360/11/21
محل شهادت چزابه
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل كشاورز
تحصیلات بي سواد
مدفن چاه پير
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

                                              زندگينامه شهيد حسين منصوري نژاد


    شهيد حسين منصوري نژاد فرزند محمد جعفر در سال 1310 هجري شمسي دريكي از خانواده هاي مذهبي و محروم روستاي  چاه پير ديده به جهان گشود . دوران تحصيل خود را در آن هنگام كه مدرسه به صورت چند پايه در يكي از منازل بود، گذراند . همان سالها حسين خواندن قرآن را فرا گرفت . امكانات تحصيلي در حد خواندن و نوشتن بود  و ادامه تحصيل در آن زمان براي ساكنان روستاي چاه پير آسان نبود . بنابراين شهيد نيز پس از تكميل دوره ابتدائي سابق (پايه شش) ناگزير درس و مشق را رها كرد و به امر كار و فعاليت براي كسب و امرار معاش همراه پدر شد . عشق و محبت اهل بيت عصمت و طهارت و بخصوص آقا امام حسين در قلب او ريشه دوانده بود و از دوران جواني مداحي و روضه خواني را دوست  مي داشت . در مجالس عزاداري ماه محرم شركت فعال داشت و از بانيان و متصديان امور روضه و ... به شمار مي رفت . در ماه مبارك رمضان نيز مجالس قرآن و روضه خواني برگزار مي نمود و در تعليم قرآن به اقارب و آشنايان كوشا بود .

    در سن 22 سالگي در روستاي زادگاهش ازدواج نمود كه حاصل آن 3 فرزند پسر و 3 دختر است كه بعضاً ساكن چاه پير هستند .  مدتي از عمر پربركت خود را قبل از آغاز جنگ ، براي امرار معاش به صورت ملواني به كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس سفر كرد . شهيد در هنگام اقامت در كويت و قطر نيز مجالس قرآن و عزاداري برگزار مي نمود و كمتر كسي بود كه پاي منبر ايشان حضور نيابد .

    در آداب و معاشرت الگو بود و پس از فوت پدر شان كه بزرگ روستا بود . اثر بخشي و مردم داري شهيد بيشتر نمايان بود . به عنوان عضو انجمن اسلامي روستا به حل و فصل امورات مردم مشغول بود و مردم را  به حضور در جبهه و كمك به جبهه تشويق و ترغيب مي نمود .چندين بار در جبهه هاي حق عليه باطل شركت نمود. ضمن اينكه با تشويق و ترغيب ديگران عده ي

     

     

     

     

    زيادي از جمله فرزندان خود را نيز  براي دفـاع مقدس از ارزشها و سرزمين ايران اسلامي به همراه مي برد . تا اينكه پس از سالها

    شهامت و پايمردي در منطقه عملياتي چذابه گلوله اي به گردن ايشان اصابت كرد وپس از اين كه جهت مداوا بوسيله آمبولانس در حال انتقال بود ، آمبولانس هدف خمپاره دشمن قرار گرفت و مشهدي حسين  به همان كه مي خواست رسيد . از قافله شهدا عقب نماند و بسوي معشوق پرواز كرد . و جسم مطهرش در ميان انبوه عزاداران ماتم زده روستا تشييع و در گلزار شهداي چاه پير در كنار همرزم شهيدش و جوار امام زاده مير خدر به خاك سپرده شد .

     
    ادامه مطلب

                                          وصيتنا مه شهيدحسين منصوري نژاد


    شهداء شمع محفل بشريتند

    به نام خداوند بخشنده مهربان و درهم كوبنده منافقان . اينجا نب حسين منصوري نژاد خواستم به ميدان جنگ روانه شوم  و به فرمان  امام خميني اين حسين زمان لبيك گويم .براي حفظ اسلام وخدمت به اسلام ومسلمين آن چه در توان دارم يعني جان خود را در راه اسلام و في سبيل الله فدا كنم. از فرزند محترم وخويشان مي خواهم كه زير بار ظلم و زور نرويد و به كسي آزار و اذيت نرسانيد  . هيچ وقت به فكر ماديات دنيا نباشيد  . اينجاست كه قران مي فرمايد : «انالله و انا اليه  راجعون »همه ازخداييم وبه سوي  خدا بازمي گرديم  . از فرزند بزرگم خواهش دارم كه برادرانش را فراموش نكند ودر برابر زورگويان هميشه بايستد  و  نگذارد به فرد مظلومي زورگويي شود  ، زيرا نبايد در اين موارد بي تفاوت بود .

     
    ادامه مطلب
    مصاحبه با همسر شهيد حسين منصوري نژاد

    من  زهرا آتشكده همسر شهيد حسين منصوري نژاد هستم . در دوران زندگي  ميان زن و مرد يك خانه فراز ونشيب بسيار است . شهيد حسين  منصوري نژاد . مردي بود كه در تمام قبيله و در ميان جمع غريب و آشنا  صاحب رأي و صاحب نظر بود . بخصوص سعي و تلاشش اين بود كه مسائل و مشكلات ديگران را حل كند . گاهي هم كه مسئله اي طولاني مي شد . كمي با قدرت و تحكيو ، وارد حل مسئله مي شد . كه اين تحكيم خيلي از موارد را حل    مي كرد . مثلاً براي بعضي از ازدواج هائي كه به دلايلي صلاح نمي دانست . مقتدرانه عمل ميكرد و نمي گذاشت كسي حرفي روي حرفش بزند .

    براي چندمين بار بود كه به جبهه مي رفت و انتظار هر گونه خبر و اتفاقي مي رفت تا اينكه  برادراني از طرف بسيج آمدند . فرزند بزرگم را با خود بردند . گفتند كه پدرتان زخمي شده است . اما بعد از اينكه پسر بزرگم آمد . گفت كه بابايم شهيد شده است . البته  من بسيار ناراحت شدم . به هر حال حسين همسر من بود . با او هم نفس و همراه و هم پرواز بودم . اين جدائي از يك طرف و بار تحمل و سرپرستي يتيمان از طرف ديگر كار را بر من سخت مي كرد . اما از طرفي وقتي انسان از شهيد سخن مي گويد . خيالش راحت مي شود كه او بيهوده نمرده است . نه تنها كه مايه‌ي افتخار است بلكه او شفاعت كننده ما در روز قيامت خواهد بود . و اين مژده كمي نيست
    ادامه مطلب

                                 بيان نكاتي از سجاياي اخلاقي شهيد حسين منصوري نژاد


    عشق و علاقه او به اهل بيت عصمت و طهارت و امام حسين (ع) غير قابل توصيف بود . براي مرثيه سرائي و روضه خواني و ذكر مصيبت اهل بيت زحمت بسيار مي كشيد و براي اينكه بتواند حق مطلب را ادا كند ويا به نحو احسن مداحي و رو ضه خواني كند تمرين و تكرار بسيار مي كرد . صداي خوب و باسوز و پر اثري داشت . او در نزد اقوام و اقارب فردي صاحب نظر بود . و نه تنها  اقوام و اقارب بلكه تمام مردم روي او حساب مي كردند. او از بزرگان روستا قلمداد مي شد و منتخب مردم در انجمن روستا بود. تشويق و تبليغ او براي كمك به جبهه باعث شد در آن سال مردم روستاي چاه پير كمكهاي جنسي و نقدي بسيار زيادي  به جبهه هديه نمايند . در اين راستا از طرف مسؤلين شهرستان تنگستان ، روستاي چاپير به عنوان روستاي نمونه در كمك به جبهه معرفي شد. علاوه بر كمك به جبهه براي حضور در جبهه نيز مردم را بسيار تشويق و ترغيب مي كرد. و هر بار خود به جبهه اعزام       مي شد ، چندين نفر را به همراه خود به جبهه ها مي برد.

    حسين در حل مشكلات مردم نقش فعالي داشت، كمتر ازدواجي در ميان اقوام و اقارب صورت مي گرفت كه حسين در آن نقشي نداشته باشد. مردم داري ، حسين نه تنها محدود به روستاي چاپير بود بلكه با ارتباط  قوي اي  با روستاهاي بخش ساحلي داشت ، در همكاري وهمياري با مردمان آن روستا ها هم مي كوشيد. شهيد حسين منصوري نژاد مردي صبور و خوش بر خورد و نترس و شجاع و مصمم در تصميمات بود. نترس و شجاع بودن او در واپسين لحظات زندگي هم مشهود بود، زيرا نقل شده است كه شهيد تيري به گردنش مي خورد ودرآن مي نشيند، شهيد بلافاصله قبل از اينكه بي‌هوش شود تير را از گردن خود بيرون           مي آورد و پس از آنكه با آمبولانس در حال انتقال به بيمارستان است هنوز روحيه شاد و  سرزنده اي دا شته است كه آمبولانس هدف خمپاره دشمن قرار مي گيرد. و شهيد حسين منصور نژاد به لقاءالله مي پيوندد. حسين شيفته آقا امام حسين بوده و هنگام ذكر مصيبت آقا امام حسين (ع)اشك مي ريخت و گريه مي كرد. در عين حال در حلقه دوستان مردي خوشرو وشوخ طبع بود. به آشنا و غريبه احترام قائل بود . لذا در ميان نزديك و دور و آشنا و غريبه از منزلت خاصي برخوردار بود. به عموم مردم توجه داشت و در نامه هائي كه مي نوشت به اكثر اهالي روستا سلام رساني مي كرد . صله رحم بسيار مي كرد  و در منزلش هم به روي آمد و شد مردم باز بود. و فردي مهمان نواز و مهمان دوست بود. در آخرين اعزام با روحيه ايي سرشار ،خوشحال تراز دفعات قبل به جبهه اعزام شد و روحيه اي بسيار  شاداب داشت .

     

     

     

                                     نقل دو خاطره ازشهيدحسين منصورنژاد


    سه روز از شهادت حاجي يزدان پناه گذشته بود و مردم براي عرض تسليت و فاتحه فوج فوج از دور و نزديك از اطراف واكناف به سوي مسجد روستاي حيدري روان بودند. شهيد حسين منصور نژاد به همراه چند نفر  از مردم چاه پير وارد مسجد شدند. آن لحظه من پشت ميكروفن مسجد در حال خواندن قرآن بودم ، حسين آهسته در كنارم نشست تا بعد از من  براي مرحوم شهيد يزدان پناه قرائت قرآن كند  . قرآن خواندن من كه تمام شد مي خواستم بلند شوم . در حال تعويض جا بوديم كه حسين دستي به پشتم زد وگفت فلاني پس ازقرآن خواندن نوبت  استجابت دعاست ، الآن براي شما بهترين موقعيت  دعاست. چند روز ديگر قرار است به جبهه بروم. خواهش مي كنم دعا كن كه من هم شهيد شوم. دوست دارم چنين مراسمي براي من بگيريد ومن در خيل قافله شهدا باشم.

    ((1))مشهدي محمد زارحاجي

    چند روزي  بود  كه حسين از جبهه  به مرخصي آمده بود و قرار بود  فردا با تمام شدن مرخصي، دوباره عازم ميادين جبهه حق عليه باطل شود. من پس از نشست نيم ساعت در منزل ايشان ،  بلند شدم كه به  خانه بر گردم . گفتم شايد فردا فرصت نشود به بدرقه شما بيايم و بهتر است از همين جا با شما خداحافظي كرده باشم. با هم روبوسي كرديم و من همراه خداحافظي گفتم ان شاءالله كه سلامت برگرديد. همين را كه گفتم شهيد روبه من كرد وگفت: عمو كرم ! اين ديگر نشد. دوستان خيرخواه يكديگرند و براي هم دعاي خير وخوب مي كنند. و شما در حق من دعاي خوبي نكرديد. خواهش مي كنم شما دعا كنيدكه من شهيد شوم ، البته من شرمنده شدم . اما خداوند خير خواه ترين دوستان و مصلحت انديش ترين به خيرو صلاح مؤمنان است و خود  ، آنان را كه لياقت عروج و لقاءاش هستندمي شناسد و انتخاب مي كند و مي پذيرد.

    « من عرفتني عشقتني و من عشقتني عشقته و من عشقته قتلته »

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارچاه پير
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x