مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید غلامحسین حیدری

875
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام غلامحسين
نام خانوادگی حيدري
نام پدر كرم
تاریخ تولد 1342/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1363/06/18
محل شهادت جزيره مجنون
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دوره ابتدايي
مدفن بنه گز
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    شهيد غلامحسين حيدري در سال 1342 در يك خانواده مذهبي و مستضعف بدنيا آمد . وي با عشق و علاقه و به منظور كسب دانش وارد مدرسه ابتدائي گرديد ولي تنگناهاي مالي او را از ادامه درس در اين دوره باز داشت و موفق نگرديد دوره ابتدائي را به پايان برساند و بناچار شغل پدرش را كه كار كشاورزي بود اختيار نمود . با شروع جنگ تحميلي و تجاوز رژيم عراق به ايران اسلامي براي پر كردن سنگر شهداي انقلاب و بخاطرعلاقه اي كه به حفظ كيان اسلام و ايران داشت براي نبرد با مزدوران بعثي راهي جبهه هاي جنگ گرديد .

    شهيد حيدري تا قبل از شهادتش 3 بار و در مراحل مختلف بطور تقريبي هر 3 ماه يكبار به جبهه اعزام گرديد . در سمت تداركات چي لشكر در اهواز خدمت مي كرد و پس از يك مرخصي كوتاه بعلت اينكه دوري دوستان هم رزمش براي او امكان پذير نمود در دفعه آخر در يك گردان عملياتي به جزيره مجنون اعزام    گرديد . 15 روز بيشتر از اعزام او نگذشته بود كه دشمن با آتشبار سنگين خمپاره هاي خود روح حيدري را از كالبد او جدا كرد تا به درجه عظماي شهادت نايل آيد .

    سجاياي اخلاقي شهيد غلامحسين حيدري

    1- احترام به والدين

    2- طلب شهادت از خداوند بعنوان عاملي براي ارتقاء انسانيت خود و دفع كاستيهاي گذشته

    3- دلش اندوهگين بود كه مبادا چنانكه بايد و شايد حق بندگي و اطاعت خداي را بجا نياورده است

    4- پشيماني و ندامت از گذشته

    5- پيروي از ولايت فقيه

    6- علاقمند بودن به ورزش فوتبال جهت تندرستي و گذراندن اوقات فراغت

    7- از كسي كه به او ستم مي نمود گذشت مي كرد

    8- همواره خويشتن را به كوتاهي و تقصير در امر خير متهم  مي كرد و از كردار خويش بيمناك بود كه مبادا مورد رضاي خداوند نباشد

    9- از گفتارهاي ناشايست مانند دشنام ، فحش ، بهتان ، غيبت و افتراء بدور بود

    10- كمك به فقرا و محرومين

    خانواده شهيد غلامحسين حيدري

    حاج كرم حيدري متولد سال 1303 و خيري خليفه متولد 1318 پدر و مادر بسيجي شهيد غلامحسين حيدري   مي باشند . پدر و مادر شهيد غلامحسين حيدري در طول زندگي مشترك خود فراز و نشيب زيادي را تحمل كرده اند ولي هرگز اين مشكلات آنان را در راه هدف استوارشان سست نكرده و همچنان به عنوان افراد صالح در تربيت فرزندان و تأمين روزي حلال خانواده خود اهتمام مي ورزيدند . پدر شهيد از حرفه كشاورزي و بعضا سفر به كشورهاي حوزه جنوبي خليج فارس شروع نمود و با كار و تلاش اين پيشه را تا آخرين زمان حياتش نيز حفظ نمود . 4 سال بعد از عروج خونين فرزندش افتخار زيارت خدا نصيب او گرديد و توانست در پشت مقام ابراهيم و سرزمين وحي شاكر الطاف الهي خداوند باشد .

    او با داشتن سواد مكتبي علاقه وافر و فراواني به قرآن و كسب علم داشت و در بيشتر مراسم هاي مذهبي حضور داشت . پدر و مادر شهيد حيدري در حال حاضر به رحمت الهي پيوسته اند . خداوند آنان را از بركات فرزند شهيدشان و ساير شهداء راه اسلام بهرمند سازد .
    ادامه مطلب
    با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني و با سلام بر تمام شهيدان گلگون كفن انقلاب به ويژه شهيدان جنگ تحميلي

    مادر جان ما از علي اكبر حسين بهتر نيستيم و ما بايد برويم و جانمان را در راه حسين زمان قرباني كنيم ، و تا خون در رگهايمان جاري است از امام و امت دفاع خواهم كرد . تا نابودي استكبار جهاني به سركردگي آمريكاي جنايتكار و عمال سرسپرده اش صدام كافر . و پيامي براي خواهرم ، اين راه را  مي روم يا به درجه شهادت نائل مي آيم يا با پيروزي نهايي برمي گردم و اگر جسدم پيدا نشد مي تواني مرا در حرم امام حسين (ع) پيدا كني به مادرم    مي گويم براي من گريه و زاري ننماييد من مانند هزاران جوان تشنه شهادت مي روم تا شايد من هم كامي بگيرم و به كام خود كه همان شهادت است برسم و برادران دعاها را فراموش نكنيد و دعاي كميل را هر هفته در روستاي بنه گز برقرار كنيد . سفارش ديگرم به برادران بسيج و امت حزب الله اين است كه شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر صدام سرسپرده شيطان بزرگ يادتان نرود . برادران ، پايگاه مقاومت محمد رسول الله (ص) را با سرافرازي و سربلندي نگاهداري كنند و جلو منافقين را بگيرند و از شما پدرم تقاضا دارم كه برايم ناراحتي نكنيد و برايم جوان ناكام نگوئيد چون من كام خود را از اسلام گرفته ام و برايم گريه نكنيد و به خانواده ام و برادراني كه در خط امامند سفارش مي كنم كه دعا براي امام فراموش نكنيد و بعد از هر نماز آرزوي پيروزي نهايي را از خداي تبارك و تعالي بنمائيد .

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي – مرگ بر آمريكا – به اميد پيروزي نهايي رزمندگان اسلام

    برادر كوچك شما غلامحسين حيدري
    ادامه مطلب
    مصاحبه با خانواده شهيد غلامحسين حيدري

    در حاليكه برادر بزرگش با شنيدن سئوال ما در زمينه برادر شهيدش لحظاتي در فكر فرو رفته ، زبان مي گشايد و  مي گويد پدر ما شغلش كشاورزي بود و با توجه به اينكه خانواده اي پرجمعيت داشتيم . لازم بود كه در امر كشاورزي به پدرمان كمك كنيم تا خرج خانواده را تأمين نمائيم از جمله افرادي كه زحمت زيادي براي هزينه خانواده مي كشيد ، غلامحسين بود كه بيشتر اوقات در كنار پدرمان به امر كشاورزي مي پرداخت و خستگي و ملال كار ، هرگز بر او چيره نمي شد . هنگامي كه از كار كشت و زرع فراغت پيدا مي كرد چون علاقه زيادي به خانواده فقرا داشت بيشتر به خانه آنان مي رفت و اگر خانواده اي مستمند بود يا به كار كارگري نياز داشت به او            كمك مي كرد .غلامحسين اگر گاهي اوقات به دلايلي در خانه مي ماند بيشتر حالت سكوت را اختيار مي كرد و از حرف زدن زياد به خصوص اگر بويي از غيبت داشت امتناع و پرهيز      مي كرد و هميشه به برادرش احترام مي گذاشت و براي او برادر كوچك و بزرگ مفهوم نداشت . در بيرون از خانه نيز فردي متواضع و فروتن بود .

    نسبت به پدر و مادرمان احترام خاصي قائل بود و وقتي از جبهه جنگ باز مي گشت ، مي گفت فقط اين بوي مادرم است كه مرا به سوي بنه گز مي كشد و در غير اين صورت هيچ علاقه اي ندارم كه يك لحظه بچه هاي رزمنده جبهه را رها كنم زيرا كه عشق و جايگاه خودم را در بين جبهه پيدا كرده ام و هرگز راضي به از دست دادن آنان نيستم .

    در مراسم مذهبي بخصوص محرم و رمضان براي ذاكرين پيش از ديگران آماده براي تدارك بود .

    در سالهاي آخر عمرش جبهه را با نيت خدايي انتخاب كرد تا اگر در گذشته خطايي بعنوان يك انسان (كه بري از خطا نيست) از او سرزده از خدا و خلق خدا براي جبران كارهايش كسب حلاليت كند .خواهرش مي گويد :  يادم مي آيد يك وقت يك مانتو كه از رنگ مناسبي برخوردار نبود برايم خريداري نموده بود . از او خواستم در صورت امكان آنرا عوض نمايد . غلامحسين خودش به من گفت : صبح روز بعد آنرا نزد صاحب مغازه بردم ولي او از گرفتن خودداري نمود . يك لحظه انگار خداوند در زبانم گذاشت كه بگويم اين لباس خواهر                    شهيد است و خودش مي گويد اين حرف تا عمق دلم نفوذ كرد و احساس كردم كه اين حرف به حقيقت      مي پيوندد . خواهرش افزود اگر ما افتخاري پيش خدا داريم ، از اعتبار غلامحسين داريم .
    ادامه مطلب
    خاطره اي از شهيد غلامحسين حيدري

    من در لشكر 19 فجر از گردان حضرت زينب (س) در جزيره مجنون خدمت مي كردم . گردان ما زمان زيادي در آن منطقه مستقر بود و وقت آن رسيد بود كه جايش را به گردان ديگري واگذار نمايد به ما اعلام شد هر كس دوست داشت باشد      مي تواند بماند . من و چند نفر داوطلبانه آنجا مانديم . يك شب ساعت 4 نيمه شب بود كه درب سنگر به كنار رفت و ديدم شهيد حيدري با چهره تبسم آميز مرا بوسيد و گفت مدتهاست به دنبالت   مي گردم . هر دو از ديدن همديگر خوشحال شديم . موقعيت سنگرهاي ما بصورتي بود كه در بيشه زار و در كنار يك آب قرار داشت بعد از ظهر روز سوم بود كه بچه هاي گردان ما به عقب رفته بودند . شهيد را ديدم كه يك خيط ماهيگيري همراه داشت و آنرا آورده بود كه ماهي بگيرد و در كنار آب كه مستقر شديم نشست و شروع به ماهيگيري كرد و از گذشته خودش تعريف كرد . هر دفعه كه قلاب بدون ماهي بيرون مي آمد مي گفت ماهيگيري ما هم مثل شانس مان است بعلت گرمي هوا و رفع خستگي ساعتي را شنا كرديم و بيرون آمديم كه آتشبار عراق شروع به آتش نمود من به غلامحسين گفتم زود باش سنگر بگير او در جواب به من گفت ايراني كه از خمپاره نمي ترسد دقايقي نگذشته بود كه يك خمپاره 82 در 3 متري سنگر اصابت كرد و شهيد حيدري را در آتش خود فرو برد . بسرعت به بيرون دويدم ، ديدم يك تركش بزرگ شاهرگ گردن شهيد حيدري را تراشيده و خون بسرعت به بيرون      مي ريزد با يك بسته گاز زخم او را بست . خون از دهانش نيز سرازير شد در اين حالت امان از من گرفته شده بود . گفتم قايق را براي رساندن او به بيمارستان آماده نمايند ولي متاسفانه آنقدر آتش سنگين بود كه قايق ران نيز مجروح شده بود به هر حال قايق به حركت درآمد و سر شهيد روي پايم بود 7 دقيقه اي از حركت ما نگذشته بود كه يك لحظه به صورت غلامحسين نگاه كردم حس كردم او با چشماني معصوم و دنيايي از آرزو مرا نگاه مي كند و انگار مي خواهد به من چيزي بگويد ، در اين حالت بود كه ديدم بدنش سرد شد و سرش را آرام روي پاي من گذاشت و جان را به جان آفرين تسليم كرد . او رفت تا اين دنياي پرتلاطم  را ترك كند و در كنار ديگر شهيدان قرار گيرد . اين حادثه آنچنان بر من و ساير دوستانم تاثير گذاشت كه چند شبانه روز براي او گريه مي كرديم . يادش گرامي و راهش    پر رهرو باد .

    حسين زارع همرزم شهيد غلامحسين حيدري
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربنه گز
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x