مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید سید جعفر اقیانوسی

758
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام سيد جعفر
نام خانوادگی اقيانوسي
نام پدر سيدمحمد
تاریخ تولد 1344/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1367/04/11
محل شهادت جفير
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات دوره ابتدايي
مدفن اهرم
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • سيد جعفر اقيانوسي فرزند سيد محمد در سال 1344 در كوي شكوفه اروند كنار آبادان  قهرمان به دنيا آمد .در سن يك ساالگي پدرش را از دست داد و از نعمت پدر و محبتهاي او محروم شد از آن پس در سايه فداكاري هاي مادر و تلاش هاي بي وقفه برادر بزرگش كه هنگام مرگ پدر 10 سال بيشتر نداشت جاني تازه گرفت . فقر مادي در چنين خانواده اي بيداد مي كرد و زندگي او در نبود پدر به سختي مي گذشت . لذا سيد جعفر نتوانست  تحصيل را به دلخواه به پايان رساند و تا سوم ابتدايي در مدرسه علي شير بيشتر ادامه تحصيل نداد اما به محض شناخت خود و درك مشكلات و نارسايي ها به كار و كوشش پرداخت و با شروع جنگ تحميلي به همراه خانواده اش به زادگاه مادرش به شهرستان تنگستان روستاي شوركي  مهاجرت كرد و در سن 19 سالگي در سال 1363  به خدمت مقدس سربازي اعزامم شد و دوران آموزشي را در حميديه  اهواز به مدت سه ماه طي كرد و در مناطق عملياتي سوسنگرد ، هويزه،بستان و جزاير مجنون جنوبي و شمالي همراه با نيروهاي تيپ زرهي اهواز خدمت كرد.

    تا اينكه در سال 1364 در منطقه جنگي جفير به شهادت رسيد. شهيد به مدت 19 ماه در مناطق  عملياتي حضور فعال داشت و با روحيه  اي بسيار قوي و ايمان پايدارش همواره دلخوش بود كه براي اسلام خدمت مي كند اوائل خدمت سربازي در تداركات ارتش  و بعد در پياده نظام فعاليت داشت . شهيد به علت  علاقه وافري كه به خدمت در خط مقدم جبهه داشت با روحيه  وصف ناپذيري  خدمه تيربار شد و در كوتاه مدت اسلحه مخصوص شكار تانك هاي  دشمن را تحويل  گرفت و تا آخرين لحظه يعني شهادت آر پي جي زن بود . شهيد در جبهه شهابيه  و جفير به همراه شهيدان مرتضي صبوري و ماشاءالله اهرميانپور از هيچ كوششي براي رضاي حق تعالي دريغ ننمودند.

    روحش شاد و راهش پر رهرو باد
    ادامه مطلب
    سفارشات شهيد سيد جعفر اقيانوسي

    • به مادرم كه هم نقش پدر داشت براي من و هم مادر مي خواهم كه مرا به بزرگواري خود  حلال كند . و از ايشان درخواست مي كنم در موقع شهادت من همچون  زنان صدر اسلام ،حضرت زينب (س) صبر و پايداري كنيد و با صبر خود سايه زينت شهيد خود باشند .

    • از همه خواهران و برادران مي خواهم كه نگذارند اسلحه من به زمين بيفتد و راه من را به هر طريق ممكن ادامه دهند .

    • از همه دوستان ،آشنايان و كساني كه در گردن من حقي دارند مرا حلال كنند . چنانچه بدي از من ديده اند مرا ببخشند .

    • از همه بسيجيان و جوانان مي خواهم مسجد را كه سنگر اسلام و مسلمين است خالي نكنند و پشتيبان ولايت فقيه و رهبري باشيد تحت تاثير شايعات و خبرهاي دروغ دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب قرار نگيرند.

    • مرا در جوار شهداء بهشت اكبر اهرم به خاك بسپاريد .

    • هرگز به دنبال دنيا نباشيد .

    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطراتي از برادر سيد جعفر اقيانوسي (سيد ابراهيم اقيانوسي )

    من با جعفر 3 سال اختلاف سني داشتم به همين دليل هميشه با هم بوديم . در بازي ها، تفريحات ، كارها .

    يكي از خاطراتي كه دارم اينست كه به علت اينكه اوايل در اروند كنار زندگي مي كرديم . كنار اروند رود به قايقراني و ماهي گيري مي رفتيم. در قايق كه بوديم با هم شوخي مي كرديم . ماهي مي گرفتيم . ماهي ها را تحويل  مادر مي داديم و با خوشحالي و خنده مادر ماهي ها را از ما مي گرفت . جعفر مي گفت من ماهي ها را صيد كرده ام و من مي گفتم من آن ها را صيد كرده ام . همينطور با هم بحث مي كرديم . مادر  با تبسم از هردوي ما تشكر مي كرد. از مادر مي خواست برايش خوراك قليه ماهي درست كند چون علاقه فراواني به قليه ماهي داشت . ديگر اينكه با هم مي رفتيم در باغ  جعفر علاقه زيادي به پرندگان داشت خصوصا پرنده بلبل . در گرفتن بلبل من به او كمك مي كردم . موقعي كه خبر شهادتش را آوردند ، در آن زمان مسئول بنياد شهيد تنگستان آقاي مقاتلي بود . وي به درب حياط آمد از من خواست كه با ماشين مسافتي را با هم برويم . مسيري را  طي كرديم در آن موقع به من گفت : برادرت جعفر زخمي شده است و هم اكنون در بيمارستان است و من گفتم : نه او حتما شهيد شده است و خيلي ناراحت شدم اما از خداوند طلب صبر كردم . بعد با برادرم سيد قاسم و مسئول بنياد شهيد رفتيم به بيمارستان نيروگاه در بوشهر و جسد شهيد در سردخانه بيمارستان بود .به چهره ي شهيد نگاه كردم متبسم بود مثل اينكه خواب بود . حالت عجيبي به من دست داد . از خود بي خود شدم سرم گيج رفت و گريه كردم  پيكر مطهر شهيد  را از بوشهر به اهرم آوردند و از بنياد شهيد تا بهشت اكبر او را تشييع كردند .  خيلي شلوغ بود همه دوستان و آشنايان از اطراف و اكناف آمده بودند .

     

    خاطرات زينب راستي  مادر شهيد اقيانوسي

    فرزندم بسيار خوش اخلاق و فعال و تلاشگر بود و هميشه چهره خندان داشت . بسيار به من احترام مي گذاشت . خاطراتي  كه از او دارم بسيار زياد است . اوايل جنگ بود ، هنوز جنگ به اوج خود نرسيده بود نيروهاي ايراني كشتي عراق را زده بودند .كشتي عراق  بين اروند كنار و فاو به گل نشسته بود . يك روزي فرزندم جعفر گفت  مي خواهم بروم و چراغ با لامپ بالاي كشتي  را بياورم . گفتم: مادر اين كار را نكن خطرناك است و او رفت چراغ بالاي كشتي را آورد . او در كارهاي منزل با من همكاري مي كرد. روحيه همكاري بسيار بالايي داشت . وقتي خبر شهادتش را برايم آوردند گفتم : من نه اولين هستم و نه آخرين ، قسمت من اين بود كه فرزندم شهيد شود . خدا را شكر كردم و از خداوند  باري تعالي  طلب صبر كردم . خداوند وعده داده است كه اجابت مي كند دعاي هر دعا كننده را و خدادعاي مرا اجابت كرد و واقعا احساس كردم كه خداوند آرامش آنچناني به من داده است .

     

    سجاياي اخلاقي شهيد سيد جعفر اقيانوسي

    از لحاظ اخلاق در محيط خانواده و در اجتماع از خلق و خوي بسيار خوبي برخوردار بود .بارها و بارها به خاطر اخلاق خوب او  و برخوردهاي شيرين اوباعث نشستن تبسم برلب دوستان علي الخصوص اعضاي خانواده مي شد . ديگر اينكه بسيار خوش ذوق و با سليقه بود  در مراسم عزاداري  ابا عبدالله الحسين (ع) با چه شور و شوقي شركت  مي كرد . زنجير زني،  سينه زني همراه با ديگر جوانان حضور فعالي داشت . در بسيج سپاه همراه با ديگر بسيجيان حضور مستمري داشت چه آن زماني كه در روستاي اروند كنار آبادان بوديم چه زماني كه آمديم تنگستان روستاي شوركي و چه زماني كه در شهر اهرم بوديم هميشه دوست داشت با بسيجيان باشد  همگام و همراه آنان همچنين در جهاد سازندگي كارگري مي كرد . همراه با جهاد گران  پل سازي و جاده سازي و مدرسه سازي مي كرد . مدتي در روستاهاي بخش ساحلي دلوار كار مي كرد . مدتي همراه با جهاد گران به روستاهاي پشتكوه مي رفتند . او سعي مي كرد بيكار نباشد . از بيكاري بيزار بود گاهي نشد كه نمازش  قضا شود هميشه اهل نماز و امر به معروف و نهي از منكر بود . با همان چهره متبسم و با خوش رويي  دوستان و اعضاي خانواده را نصيحت مي كرد . دوستان او شهيد ماشاءالله اهرميانپورو حسين معصومي بود كه آن موقع ساكن روستاي شوركي بود. او قصد ازدواج با دختر يكي از اقوام را داشت  كه وقت اجازه نداد .

    روحيه تعاون و همكاري اش زبانزد همه دوستان بود. كافي بود كه يكي از دوستان و يا آشنايان كاري داشته باشد و از سيد جعفر بخواهدا تا آن را انجام دهد محال بود كه نه بگويد با دل و جان تلاش مي كرد كه خواسته درخواست كننده را اجابت كند و كار او را انجام مي داد . آري مردان خدا  چنين اند كه خود را وقف خدمت به مردم مي كنند و جعفر واقعا از مردان خدا بود . و چه زيبا خداوند او را پذيرا شد و شهادت روزي او شد و به فيض عظيم شهادت كه نصيب مقريان الهي است نصيبش مي شود . مبارك باد بر  همه شهيدان خدا و پيوستن به ملكوت اعلي .

     

    خلاصه اي از زندگي پدر و مادر شهيد

    سيد محمد اقيانوسي ساكن اروند كنار  شهرستان آبادان در سال 1300 به دنيا آمد . دوران كودكي و نوجواني و جواني را  در شهرستان  آبادان گذراند . همسرش از تنگستان است و از رستاي شوركي از توابع  اين خطه برخاسته . حاصل اين ازدواج 4 پسر و 2 دختر است سيد محمد فردي فعال و پر تلاش بود . با توجه به اينكه در كنار رود كارون با اروند كنار  زندگي مي كردند اقتضا مي كرد شغل وي با وضعيت فيزيكي محيط زندگيش مطابقت داشته  داشته باشد ، بدين لحاظ سيد محمد شغل لنج داري و باربري و ماهي گيري را پيشه خود ساخته و به اين طريق امرار معاش كرد و خانواده خود را از لحاظ معيشتي و اقتصادي اداره مي كند . سيد محمد ضمن اين كه  فردي تلاشگر و  كوشا بودند از لحاظ اخلاقي و ايماني زبانزد عام و خاص محله اي بود كه در آنجا زندگي مي كرد و همه مردم به ايشان احترام ويژه  قائل بودند از آنجا كه دنيا محل بقا نيست سيد محمد در دوران جواني با داشتن خانواده اي پر عائله دار فاني  را وداع گفته و از اين دنيا مي رود و اداره خانواده و  امرار معاش قرزندان بر دوش مادر مي افتد و مادر فداكار با تلاش و كوشش فرزندان را پرورش داده و تربيت شروع مي كند . تا اينكه در سال 1359 جنگ تحميلي رژيم بعثي  عراق عليه ايران اسلامي  شروع مي شود از آنجا كه اروند كنار از روستاهاي مرزي و خط مقدم و هم مرز با كشور عراق بود  اولين روز جنگ مورد تهاجم  نيروهاي عراق قرار مي گيرد . بدين خاطر  اعضاي خانواده اقيانوسي همراه با مادر به استان بوشهر شهرستان تنگستان مهاجرت كردند ابتدا در روستاي شوركي زادگاه مادر  ساكن شدند و سپس در شهر اهرم مسكن گزيدند و از اين شهر است كه شهيد به سرزمين خانوادگي اش عازم مي گردد.

     

    مثنوي عاشقان

    بيا عاشقي را رعايت كنيم                         زياران عاشق حكايت كنيم

    از آنها كه خونين سفر كرده اند                  سفر بر مدار خطر كرده اند

    از آن ها  كه خورشيد فريادشان                 اميد از گلوي سحر زادشان

    غبار تغافل زجانها زدود                          هشپ واري عشقبازان فزود

    عزاي كهنسال را عيد كرد                    شب تيره را غرق خورشيد كرد

    حكايت كنيم از تباري شگفت            كه كوبيد در هم حصاري شگفت

    از آن ها كه پيمانه  لازدند                         دل عاشقي را به دريا زدند

    ببين خانقاه شهيدان عشق                     صف عارفان غزل خوان عشق

    چه جانانه چرخ جنون مي زدند      كف عشق با دست و خون مي زدند

    سر عارفان سر فشاديدشان                  كه از خون دل فرقه بخشيدشان

    به رقص كه بي پا و سر مي كشد            چنين نغمه عشق سر مي كنند

    شاعر : نصرالله مرداني

     

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاراهرم
    قطعهگلزار شهدای اهرم
    وضعیت پیکرمشخص
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x