مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید محمد احمدی

770
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام محمد
نام خانوادگی احمدی
نام پدر عوض
تاریخ تولد 1337/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1361/01/07
محل شهادت شوش
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات بی سواد
مدفن دلوار
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • در زمانيكه رژيم سرسپرده و منفور پهلوي سعي داشت شرف و عزت اسلامي را در زير پوشش توسعه تمدن و رواج فرهنگ غرب از بين ببرد و يك فرهنگ پوشالي و تهي را در سراسر كشور بسط دهد محّمد متولّد شد . سال تولّد ايشان 1337 است به همين خاطر تولد محّمد همزمان است با غرب گرايي و بي توجهي دولتمردان قلدر به اسلام و همچنين به فرهنگ و روستاههاي كشور بود و به اين علّت محمّد بدون كمترين تجربه فرهنگي كه ارثيّه رژيم پهلوي به روستاهها بود به شش سالگي ميرسد و وارد مدرسه ميشود . مدرسه رژيم بعلت اينكه كانوني صحيح و درستي براي تربيت محمّد نبود جاذبيتي برايش پيدا نمي كند پس از چهارسال سرگرداني مدرسه و درس را رها ميكند و براي كار وارد جامعه ميشود و در همين سنين طفوليت است كه محمد مسئوليت سنگين زندگي را بدوش ميكشد و فعالانه براي خانواده اش كه جز كشاورزي و باغداري كاري نداشتند. كمر همت ميبندد و به هر كاري دست ميزند  محمّد در بحبوبه فقر و زندگي گم ميشود و كمتر مجالي براي تربيت فرهنگي و اموزشي خود پيدا ميكند و بيشتر سرگرم چرخاندن زندگي خود و خانواده اش است و محّمد در اين راه چه زحمات و مشقاتي را كه تحمل ننمود زمانيكه انقلاب اسلامي به رهبري امام كبير در ايران پيروز ميشود يك كميته انقلاب اسلامي نيز در دلوار تشكيل مي گردد . محمد خالصانه به جمع ياران امام در اين كميته  مي پيوندد و به پاسداري و نگهباني از انقلاب در اين مزوبوم مي پردازد  دلاوري و مردانگي و مكتبي بودن محمد در زمان جنگ تحميلي روز بروز رشد مي كند و هنگامي كه نداي هل من ناصر ينصرني امام در اين منطقه بلند مي شود محمد از اولين لبيك گويان به اين نداي الهي است . كمر همت را ميبندد و خالصانه و مصرّانه تصميم ميگيرد كه در نبرد با خصم كافر شركت كند و جوهر اصلي اسلام خود را بنماياند محمد خيلي خوشحال و شادمان براي ديدن دوره آموزشي عازم كازرون ميگردد و در اين دوره است كه اصلاً چهره و شخصيت محمد بكلي عوض ميشود و فكر و ذكر وي ياري اسلامي و نبرد با كفار بعثي است او يكدفعه دل از دنياي مادي ميكند و هدف خود را در جاي ديگر جستجو ميكند هدفي كه جز در نبرد براي اسلام و در راه خدا گام برداشتن بدست نمي آمد . محمد پس از طي دوره آموزشي لازم براي رويا رويي مستقيم با دشمن كافر عازم شوش ميگردد .

    و سرانجام در حاليكه با خصم كافر سرگرم مبارزه بود و با قامتي راست و مردانه در حال تارو مار كردن سپاه كفر در سحرگاه شنبه 7/1/61 با تير كافران بعثي بدرجه رفيع شهادت نائل آمد و بديدارالله شتافت و حال از محمد فرزندي مانده است به نام علي كه اين افتخار را دارد كه فرزند يك شهيد است بلي علي فرزند شهيد است و اين چه بسا مسئوليتهاي كه براي او ببار مياورد به اميد تربيت صحيح اسلامي علي و اميد پر رهرو بودن راه پدر شهيدش و در اينجا بجاست كه از فرمايشات امام ذكر كنيم كه ميفرمايند . اين جنگ داري نعمتهاي زيادي است كه يكي از آنها شناختن و تربيت نيروهاي مومن و اسلامي است . محمّد احمدي نيز يكي از اين الگوهاست كه در جريان جنگ ساخته شد .

     
    ادامه مطلب
    ولاتحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون

    وصيت نامه خود را با نام خدا شروع مي كنم .


    برادران و خواهران اگر به خوبي درك نماييد كه شهيد چه مقامي دارد . زندگي خود را به يكباره        في سبيل الله مي كرديد و بسوي جبهه حق عليه باطل مي شتافتيد اي كساني كه شب و روز در مجلس حسين هستيد و گوش مي گيريد يا ليتنا ، اگر مي خواهيد معني ياليتنا بفهميد بياييد در جبهه آنجا امام حسين را مي شناسيد من از برادران و خواهرانم مي خواهم كه بجاي گريه لبخند بزنند و انشاالله بياري حق تعالي ، پيروزي اسلام نزديك است هيچوقت مال دنيا ارزش ندارد و اسلام هميشه سرمايه اي است كه هم در قلب و هم در دست هست ، شب و روز در نماز خواندن و در راه رفتن هميشه براي امام دعا كنيد ، اوست كه همه مشكلات را حل مي كند . برادران در حالي كه هستيد هميشه وحدت خود را نشان دهيد و در ضمن ما انقلاب كرديم براي پياده كردن اسلام اگر يك روزي گفتند فلان چيز نيست ناراحت نشويد ، برادرم هيچوقت مرا فراموش نكن و راه مرا ادمه دهيد و به همسرم            مي گويم  بجاي گريه يك بوسه بروي پسرم بزن و هيچ نگران نباش من هم مثل برادراني كه در جبهه شهيد شدند .

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    محمد احمدي
    ادامه مطلب
    1ـ چه كسي نام او را انتخاب كرد و انگيزه او از اين انتخاب چه بود ؟ پدر و مادرش ـ مذهبي

    2ـ به چه كسي يا چه كساني علاقه داشت ؟ ( پدر و مادر ، خواهر ، و…. ) به همه خانواده علاقه داشت

    3ـ آيا در دوره ابتدايي مردود و يا ترك تحصيل نموده و علت آن چه بوده است ؟ دوره ابتدايي ترك تحصيل نموده و كمك به مخارج خانواده

    4ـ روابطش با همكلاسيها و دوستان به چه صورت بود ؟ بسيار عالي بود

    5ـ روحيه اجتماعي او را توصيف كنيد ؟ او بسيار اجتماعي ومعاشر بود و روابط گرم و صميمانه اي با دوستان داشت .

    6ـ آيا اقداماتي براي ازدواج شهيد انجام داده بوديد ؟ اگر خاطره اي در اين مورد داريد بيان كنيد ؟ ازدواج كرده بود .

    7ـ خدمت سربازي را در كجا گذراند و در چه تاريخي شروع و در چه تاريخي پايان يافت ؟ حاضر به خدمت در زمان شاه نشد

    8ـ اولين باردر چه سني و چگونه به جبهه رفت ؟ در سن 20 سالگي و جزء اولين اعزام هايي منطقه بود .

    9ـ چگونه و توسط چه كسي از شهادت فرزندتان با خبر شديد ؟ بوسيله سپاه پاسداران منطقه

    10ـ آيا شهيد تشييع جنازه شده است ؟ تاريخ و محل دفن و نام گلزار او را بيان كنيد ؟ بله ، در دلوار

    11ـ هر چه در مورد مراسم تشييع و تدفين شهيد به ياد داريد بيان كنيد ؟ مراسم بسيار با شكوهي هم در بوشهر هم در منطقه برگزار شد .

    12ـ راجع به نحوه رفتار او با پدر و مادر توضيح دهيد ؟ بسيار با احترام و مودبانه با آنها صحبت         مي كرد .

    13ـ انس و علاقه شهيد به قرآن و ذكر چگونه بود ؟ بسيار خوب و هميشه حضور فعال در مراسمات مذهبي داشت

    14ـ چه خاطراتي از جبهه و همرزمانش براي شما و دوستان تعريف مي كرد ؟ از جبهه مرخصي نيامده و شهيد شد

    15ـ آخرين مرحله اي كه به جبهه مي رفت چه حالات روحي داشت و چگونگي وداع را توضيح دهيد؟ بسيار خوشحال و با روحيه بود

    16ـ شهادت ايشان چه تأثيري بر شما و اعضاي خانواده گذاشت ؟ از آنجا كه نقش محوري در كمك به خانواده داشت تأثير زيادي داشت ولي به هر حال چون راهش پرافتخار بود سعي كرديم تحمل كنيم
    ادامه مطلب
    شهيد احمدي يكي از دلاور مرداني بود كه از همان بدو انقلاب و فعاليت هاي مذهبي و سياسي ، خود را بدون هيچ گونه چشمداشتي فداي مهين و انقلاب مي نمود و در حفظ و اعتلاي واقعي انقلاب تلاشي فراوان و همتي خستگي ناپذير از خود نشان مي داد و شب ها در حاليكه كه خستگي كار روزانه در چهره ي وي هويدا بود به نگهباني و گشت در كوچه ها مي گذراند با شروع جنگ تحميلي و ادامه آن ، شهيد احمدي خانه و خانواده خود را با يك بچه كوچك رها كرده و براي دفاع از ارزش هاي انقلاب به جبهه ها رفت ، شبي كه شهيد در جبهه بود در خواب او را ديدم كه خيلي ناراحت است وقتي اين موضوع را از او سوال كردم من را در آغوش گرفت و گفت به خاطر دو موضوع اين همه متأثر و نگرانم ، موضوع اول شهادت چند تا از دوستانم كه در حال شهادت و جان دادن  هيچ كاري از دستم بر نمي آمد كه عطش آنها را تسكين دهم و خيلي غمگينانه و در تشنگي به فيض شهادت رسيدند و موضوع دوم آن است كه خواب خانواده ام را ديده ام كه خيلي غمگين و بي قراري مي كنند و از من قول گرفت كه بعد از شهادتش ، دستگير خانواده اش باشم . من به او گفتم انشاء الله خودت بر          مي گردي و حامي خانواده ات مي شوي بعد از اين حرف من ، نگاهي به من انداخت و لبخندي زد و   رفت . فرداي آن شب خبر شهادت آن عزيز را آوردند .



    شهيد احمدي چون آب ، پاك و بي ريا بود و به هنگام خشم آنچنان سعه صدر نشان مي داد كه مورد تعجب همه واقع مي شد به گفته آقاي عالي نژاد : شهيد علاقه خاصي به انقلاب و امام داشت و تا جائيكه مي توانست براي انقلاب و پيروزي آن تلاش مي نمود وي آنچنان داراي فكر بازسياسي نبود ولي به علت اخلاص در عمل ، عاشقانه در اين راه گام بر مي داشت . شهيد بزرگوار به كار كارگري يا بنّايي مشغول بود تا آنجا كه هنوز هم دست آوردهاي ساختماني وي در دلوار مشهود است وي تنها كسي بود كه با وجود تعدد سربازان در پاسگاه دلوار ، موفق به پايين كشيدن پرچم مي شود ، شهيد شب ها به طور مستمر در كوچه هاي دلوار نگهباني مي داد و با افراد مخل و غير انقلابي درگيري ايجاد مي كرد . به گفته ي بعضي از دوستان وي ، شهيد خيلي شجاع و نترس بود و چيزي به نام ترس يا دلهره در وجود وي نبود و احساساتي پاك و سراپا ايمان و معتقد به شهادت داشت . و رودش به مسائل سياسي و نظامي صرفاً به خاطر حسن نيّت وي بود و گر نه او هيچ اطلاع سياسي نداشت و چيزي از عروسي وي نگذشته بود كه به جبهه ها مي شتابد و خيلي صادقانه و معصومانه ، جان خود را بوسيله يك تير مستقيم فداي ميهن و اسلام مي نمايد . [1]

     

     

     

     

     

     

    شعر

     

    پاره اي از اوقات ،

    دل من مي گيرد

    دل من مثل كبوتر ، گاهي

    دوست دارد ببرد تا ملكوت

    هوس ديدن ياران دارد

    ولي افسوس زياران شهيد

    دل من و امانده ست

    عشق داند كه دلم ،

    در بيابان زمين

    تك و تنها مانده ست

    در غم حسرت احمدي سفر كرده ي خود

    روزگار يست كه كارم شده دل سوزاندن

    هم قطاران شهيدم همه رفتند بهشت

    ولي افسوس كه شد قسمت ما واماندن ! [2]

    شاعر : سيدمصطفي ميرنظامي

    شاعر : سيدمصطفي ميرنظامي
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاردلوار
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    اسناد و مدارک   
    مشاهده سایر اسناد
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x