نام غلامرضا
نام خانوادگی قاسمی
نام پدر خليل
تاریخ تولد 1342
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 31/2/70
محل شهادت خليجفارس
تحصیلات راهنمايي
مدفن جاويدالاثر
زندگينامه شهيد غلامرضا قاسمي
شهيد غلامرضا قاسمي در سال 1342 در دهستان ابوالخير، در خانوادهاي متدين ومحب خاندان رسالت وامامت ديده به جهان گشود واز نظر مالي از قشر متوسط و از لحاظ خوشنامي در ميان جامعه مشهور بودند روش تربيت اين خانواده بر اساس موازين ديني وعدالت اسلامي انجام ميگرفت، لذا شهيد عزيز كه ذاتاً پخته و همچون دري سفته بود در چنين محيط آبرومندي نشو و نما يافت تا اينكه به مدرسهاي كه در زادگاهش بود، قدم گذاشت. در زمان دبستان مورد توجه خاص وعام و معلمان قرار گرفت و بعد از پايان دبستان به مدت دوسال دوره راهنمايي را در زادگاهش به تحصيل اشتغال داشت،كه انقلاب شكوهمند اسلامي به پيروزي رسيد. طليعه اين پيروزي ديده وقلب نوراني اين جوان مشتاق حقيقت را نوري ديگر وسروري بيشتر بخشيد، چندان كه عاشق وشيفته حضرت امام(ره) واطاعت از دستورات وفرامين وي نمود. او همة آرزوهاي مادي خود را از ياد برده بود، تا سال 1359 كه استكبار جهاني ودر رأس آنها آمريكاي جنايتكار از هيبت انقلاب مقدس اسلامي ايران به رهبري مرجع بزرگ عالم اسلام حضرت امام (ره) سراسر وجودشان را خوف و وحشت فرا گرفته بود، وبا تعيين نوكري حلقه به گوش يعني صدام، جنگي نا خواسته را بر ايران اسلامي تحميل كردند، كه نتيجتاً غلامرضا قاسمي نيز همچون ديگر جوانان غيور، سنگر جبهه نبرد حق عليه باطل را بر تحصيل معلم وسنگر مدرسه مقدم داشته ودر كسوت مقدس پاسداري انقلاب اسلامي در آمد وبه سوي ميادين نبرد با دشمنان اسلام شتافت وجانانه انجام وظيفه نمود وبا ابراز لياقت در سمت مخابراتي، در عملياتهاي «فتح المبيين»، «بيتالمقدس»، «والفجر8» «فتح فاو» و «خيبر» و عملياتهاي ديگر شركت مداوم داشت. شهيد،در اغلب عملياتها با قلبي مطمئن واستقامتي تمام وايماني راسخ ،رشادتها نمود وشجاعتها به خرج داد كه همرزمانش از وجودش مباهات مي نمودند .شهيد بزرگوار پيراسته به اخلاق پاك وآراسته به زيور ايمان بود. او هيچگاه به ظواهر دنيوي و ماديات توجهي نميكرد. همت والاي او خيرخواهي و آبرومندي وسعادتخواهي براي مسلمانان بود.
عليرغم فشارهاي زندگي، هميشه خدمت در طريق اسلام وميهن را بر تمامي امور زندگي و حيات دنيوي ترجيح داد ودوباره بعد از جنگ با دلگرمي بيشتري در اسكله نيروگاه مشغول به خدمت شد.
از شهيد عزيز يك پسر به نام «ياسر» و دو دختر به نامهاي «ماريه» و «مهديه» به يادگار است. وي در طي يك مانوري در آبهاي خليجفارس در درگيري با ناوهاي آمريكاي جهانخوار در تاريخ 31/2/70 به سوي معبود شتافت و پيكر مطهرش چون گوهري گرانمايه در آبهاي نيلگون خليجفارس مفقود گرديد.
مصاحبه با همسر شهيد
روابط ايشان با پدر و مادر خودش و من بسيار نيكو بوده و يكي از ويژگيهاي بارز شهيد. اخلاق وي بود كه در رفتار با ديگران فرق نمينهاد و سعي مينمود با همه مخصوصاً پدر و مادر من، به گونهاي رفتار كند كه ديگران و آنها دلخور نشوند.
از من انتظار داشت كه خدا را فراموش نكنم و از فرزنداش اشخاصي مصل خودش بسازم.
از روشهاي تربيتي ايشان براي فرزندان ما به اين نحو بود كه با سخن خوش و در واقع با زبان خودشان به آنها نصيحت ميكرد و آنها را آگاه ميساخت.
فعاليتهاي مذهبي و عقيدتي كه داشتند اين بود كه جوانان و نوجوانان را به جهاد و جنگ عليه دشمن ستمگر دعوت مينمود.
وي هميشه در مورد امام(ره) ميگفت: «اگر ايشان نبودند، ما زندگي راحت و آرامي نداشتيم و نميتوانستيم با آزادي و به اراده خود زندگي كنيم» همچنين ميگفت: «اگر امام(ره) نبود انقلاب به پيروزي نميرسيد.
خاطراتي از شهيد غلامرضا قاسمي:
فرزند شهيدقاسمي دربيان خاطرهايي چند از پدر گرامي چنين نقل ميكند:
تا دو روز بعد از ارتحال حضرت امام(ره) پدر همچنان خيلي منقلب بودند و آنچنان ناراحت و گرفته بود كه طاقت نياورد در منزل بماند و جهت تشييع حضرت امام(ره) به سوي تهران حركت كردند. وي پس از چند روز كه برگشت از حالت گرفته وپژمردگي خارج شده بودند هنگامي كه علت را از او جويا شديم كه چه شده كه ديگر ناراحت وغمگين نيستي در جواب گفت :رسالت امام ادامه خواهد يافت وما اين رسالت را با رهبري آيت الله خامنه اي ادامه مي دهيم ايشان خلاء وجود امام امت را با رهبري متفكرانه خويش پر خواهند نمود .پدر با جمع آوري آثار شهدا وگراميداشت ياد آنها از طريق همايش ها وكنگره جمع آوري خاطرات آنها ودفاع از انقلاب ارزشهاي آنها پيروي كرد ايشان معتقد بودند كه مي توان از اين طريق حرمت خون شهيدان را حفظ كرد وراهشان را ادامه داد… و در جايي ديگر به خاطر دارم كه او بدون تعقيبات نماز از آن جدا نمي شد روزههاي مستحبي فراوان مي گرفتند واز آنجا كه عاشق امام حسين و اهل بيت عصمت وطهارت بودند با نصب پرچمهاي سياه و نوشتههايي در اين باره در حسينيه ومسجد چهره روستا را واقعاًمحرمي كرد واز بزرگترها شنيده بودم كه در زمان رژيم ستم شاهي به پخش اعلاميه هاي گوناگون از امام بر ضد دولت آنزمان فعاليتهايي را داشته اند وبا اينكه سنشان كم بوده است ولي اين فعاليتهاي وي به اندازهاي در ديگران موثر او اعلاميهها را از برخي بزرگان كه الان شهيد ويا مجروح شده اند ويا در نهادهاي سپاه مشغول به خدمت مي باشند دريافت مي كرده وميان مردم تقسيم مينمود. پدر مرا به قرارگاه مي برد وسوار قايق مي كرد .آنقدر خوشحال بودم كه گويي دنيا را به من داده باشند وهمچنين با او به زمين فوتبال واقع در ورزشگاه شهيد بهشتي ميبرد وساعتها در كنار زمين با من بازي مي كرد در برخي از موارد كه به خانه دوستان وهمرزمان خويش مي رفت من نيز با او مي رفتم ومشاهده مي كردم كه او چگونه از آنها ياد مي كرد به عيادتشان مي رفت ويا به ديدار خانواده هاي آنان مي رفت كه شهيد شده بودند.
همرزم شهيد در بيان خاطره اي نقل ميكند در جام فوتبال شهيد عبدالعزيز عاشوري كه در روستاي گاهي در ارديبهشت ماه سال 1370 برگزار شد ضربه اي به ساق پايش خورد كه به تصديق دكترها ساق پاي وي ترك خورد وقرار شد كه پايش را گچ بگيرند، كه مصادف شد با مانوري كه اسم او در بين شركت كنندگان بود. شهيد از گچ گرفتن پاي خود صرف نظر كرد و گفت: «در اين موقع درست نيست كه از صف برادران جدا باشم.» وي همانند عمروابن جموح با پاي لنگان به سوي مانور روانه شد و در همانجا در مصاف با نيروهاي آمريكايي به آرزوي ديرينه اش كه همانا شهادت در راه خداوند بود دست يافت.
روحش شاد وراهش گرامي
سجاياي اخلاقي شهيد غلامرضا قاسمي
فرزند شهيد قاسمي ميگويد: پدرم به ديگران احترام مي گذاشت ،فقير وغني را يكي مي شمارد،در قلب مردم وبا مردم بود، و روحيه اخلاقي او زبانزد عام وخاص. فرزند شهيد قاسمي نيز مانند خود او رفتار مي كند ودر معنويات به ما نشان ميدهد كه پدر از اعمال انساني براي او چه چيزي باقي گذاشته است.شهيد يك فرزند پسر ودو دختر از خود به جاي گذاشته است. واز آنچه كه خود براي رسيدن به معبودش فرا گرفته بود به آنان نيز آموخت .وي شخصي با روحيه بود وبه نماز اول وقت اهميت خاصي مي داد. مردم را به پيروي از رهبر توصيه مي كرد .ايشان در دوران رژيم ستم شاهي اقدام به پخش اعلاميه هاي امام (ره) در بين مردم ميكرد و به مبارز با رژيم ستم شاهي ميپرداخت. پس از پيروزي انقلاب نيز به هيچوجه نگذاشت كه سنگرهاي اسلام خالي بماند، و وبا جاني كه بر كف وارد جبهه ها شد .شهيد علاوه برمهرباني فراوان در مورد خانواده و در كارها مشورت با آنها را هرگز فراموش نمي كرد .وي با عطوفت ومهرباني با خانواده رفتار مي كرد ،وبا همه اقوام به گونهاي بسيار خوب رفتار مي كرد واز اين جهت نيز مورد توجه اقوام قرار گرفته بود. شهيد قاسمي دوست ميداشت خانواده اش راه شهيدان وامام راحل را زنده نگه دارند وهميشه خدمت گذاري خوب براي انقلاب وجامعه اسلامي باشند.وي هنگام رحلت امام(ره) به ديار جاودان ،حالت عجيبي پيدا كردند ونتوانستند تحمل كنند و در روز دوم رحلت ايشان، به سمت تهران حركت، ودر تشييع پيكر آن معلم بزرگ شركت نمود وبعد از آن نيز تكه كلام ايشان اين بود كه: اگر امام رفت، رسالت وي را آيت الله خامنه اي (مدظله العالي) ادامه خواهند داد و راه امام راحل را با پيروي از او ادامه خواهيم داد.شهيد به آيت الله خامنه اي عشق فراوان مي ورزيد وهميشه به سخنرانيهاي اميد دهنده ايشان ،گوش فرا مي داد .فرزند شهيد ،درباره خصوصيات عبادي و انضباطي پدر مي گويد: «پدر تا آنجا كه در توان سني ما بود ،ما را به امور مذهبي وديني خود آشنا ميكرد وقرآن خواندن را به ما مي آموخت وبه خواندن قرآن سفارش مي كرد وهميشه به نظم اهميت مي داد» و ميگفت: «بايد به گونه اي باشيد كه تفريح نيز در كنار كارهاي ديگر فراموش نشود.» واز اين جملات چنين برمي آيد كه شهيد دوست داشته است كه امانت هاي خداوند (فرزندانش)آنچنان كه خود بود وخدا مي خواست تربيت كند،وبراي كمك به جامعه ودر راه اسلام ،در هر زمان وهر وضعيتي آماده باشند واز هر گونه خدمتي به اين جامعه اسلامي دريغ نكنند. شهيد قاسمي پس از سالها تلاش خستگي ناپذير در راه اسلام ،در سال 1370 دعوت حق را لبيك گفته وبه ديار جاويد شتافت.
اطلاعات مزار
محل مزارجاويدالاثر
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزار
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها