مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهيد غلامرضا صادقي 

763
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام غلامرضا
نام خانوادگی صادقي
نام پدر محمد حسن
تاریخ تولد دي ماه سال 1334
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 22/1/1362
مسئولیت عضو گردان ضد ذره
نوع عضویت بسیجی
شغل محصل
تحصیلات دیپلم
مدفن گلزار شهدا شهر دالکی
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • زندگي نامه بسيجي سرافراز اسلام شهيد غلامرضا صادقي:

    يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي.

    در فصل طراوت و سرسبزي در بهار طبيعت و قرآن مردم ما دگر بار زانوي غم در بغل گرفته و در ماتم عزيزي ديگر از خيل كربلائيان به سوگ نشستند .

    برادر شهيد غلامرضا صادقي فرزند محمد حسن در دي ماه سال1334 در خانواده اي مستضعف و مذهبي در دالكي چشم به جهان گشود و در دامان مادري مهربان و پدري با تقوا پرورش يافت. در سال1341وارد مدرسه شد و تحصيلات ابتدايي خود را تا پايان كلاس ششم نظام قديم در دبستان كورش دالكي(شريعتي فعلي)سپري كرد و سپس جهت ادامه تحصيل عازم برازجان شد.علي رغم شدت فقر و تنگدستي در دبيرستان امام خميني(25 شهريور سابق)مشغول به تحصيل شد و در سال1354 موفق به اخذ ديپلم در رشته ادبيات شد.غلامرضا از همان دوران علاقه وافري به فراگيري احكام و مسائل ديني داشت و معتقد به انجام فرايض ديني بود . در سال 1355 به خدمت سربازي رفت و در حين خدمت سربازي مادر مهربان خود را از دست داد و طعم تلخ يتيمي و بي مادري را تجربه كرد.بعد از برگشت از خدمت سربازي با توجه و تلاش زياد سعي داشت جاي خالي مادر را براي خواهر و برادران خود پر كند و بار سنگين مسئوليت سرپرستي آنان را همراه پدر به عهده بگيرد.وي كه چندماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي خدمت سربازي را به پايان رسانيده بود.همواره به صورت فعال در راهپيمايي ها و تظاهراتي كه عليه رژيم طاغوت پهلوي انجام مي شد شركت فعال داشت. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل بسيج مستضعفين جزء اولين كساني بود كه به عضويت بسيج در آمد و در بسيج مسئوليت سرگروهي يكي از گروه هاي مقاومت را به عهده داشت.وي اكثر اوقات را در بسيج صرف خدمت به انقلاب اسلامي مي نمود و كمتر در منزل بود.با شروع جنگ تحميلي غلامرضا كه سراسر وجودش را غيرتي اسلامي گرفته بودماندن را ننگ شمرد و لذا پس از ثبت نام اوايل بهمن ماه1360 به پادگان آموزشي كازرون اعزام و پس از طي دوره آموزش نظامي در اوايل اسفندماه1360 به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام و در عمليات پيروزمندانه فتح المبين به عنوان يكي از نيروهاي پياده گردان ضد زره   نقش مهمي را در نبرد عليه نيروهاي كافر بعثي ايفا كرد و بعد از دو ماه حضور در جبهه به منزل برگشت.وي كه غيرت اسلامييش به او اجازه نمي داد ميهن و دينش مورد تهاجم بيگانگان قرار گرفته باشد و او در منزل بماند ، ديگر بار عزم جبهه كرد و در تاريخ22/1/1362 در عمليات شركت جست بنا به روايت شاهدان عيني غلامرضا شب حمله روحيه اي عجيب و عاشقانه داشت و سر از پا نشناخته و از هيچ فداكاري براي شكست دشمن زبون دريغ نورزيد.شهيد غلامرضا در همان شب عمليات مفقود شد و خانواده اش طي 8 سال انتظاري تلخ،توأم با بيم و اميد را سپري نمودند تا اين كه نهايتاً در تاريخ فروردين ماه1370 پيكر پاك و مطهرش پس از سال ها غربت در صحراهاي ايران بر دست خيل عظيم دوستان و منتظران وي تشييع و در جوار ديگر شهيدان جنگ تحميلي در جنت الشهداء دالكي در جايگاه ابدي خود آرميد.يادش گرامي و راهش پر رهرو باد.

     

     

     

     

     

     
    ادامه مطلب
    وصيت نامه شهيد غلامرضا صادقي:

    بسم الله الرحمن الرحيم

    ان الله يْحَبّ الذين يقاتلون في سبيله صفاً كانهم بنيان مرصوص.

    خدا آن مومنان را كه در صف جهاد با كافران مانند سد آهنين هستند و پايدارند بسيار دوست دارد.

    سلام به امام عصر(عج)منجي عالم بشريت و برپا كننده حكومت حق و عدل جهاني و نائب بر حقش امام خميني و درود به امت شهيد پرور و هميشه در صحنه ايران بالاخص شما برادران و خواهران گرامي.چند جمله اي كوتاه در اين وصيت نامه خدمتتان عرض مي نمايم:

    اين جانب غلامرضا صادقي فرزند محمد حسن به ميل باطني خويش خود را آماده و مهيا كردم كه به جبهه بروم تا در راه خدا،دين خدا و دفاع از ميهن اسلامي من هم به سهم خود تلاش و كوششي كرده باشم.پس حالا كه لطف خداوند شامل حالم شده است و عازم جبهه حق عليه باطل مي باشم از خانواده و همه اقوام و خويشان و بستگانم استدعا دارم در صورتي كه خداوند شهادت را نصيبم نمود برايم اشك نريزيد و ناراحت نباشيد . اگر واقعاً مرا دوست داريد با شركت خود در جبهه ها وكمك هاي مالي به پشت جبهه،اسلام را ياري و مدد كنيد وگرنه من دوست ندارم كساني كه هرگز احساس مسئوليت در قبال خدا و اسلام نمي كنند و هميشه در حالت بي خيالي و بي تفاوتي بوده اند اشك تمساح بريزند و بگويند بيچاره شد،بدبخت شد.هدفم را پيدا كردم و رفتم و به بي نهايت رسيدم . و اين جريان قابل درك نيست مگر بر آناني كه خدا را بيشتر از هر چيز دوست مي دارند . لذا اين مسئله را كساني خوب مي فهمند كه تقوا را پيشه كنند و شكر نعمت هاي او را به جا بياورند. و هميشه به ياد خدا و در حال ذكر او باشند . فاتقوا الله لعلكم تشكرون( 1 – سوره آل عمران آيه1231 ) اي برادران و خواهران در هر كار و شغلي كه هستيد بي تفاوت نباشيد و سعي كنيد كه همواره متحد و يكپارچه در صحنه بمانيد.شما اي برادران مبادا با وجود ميدان نبرد در حالي كه اين كافران از خدا بي خبر كمر به نابودي دين خدا بسته اند در رختخواب ذلت بميريد.شما اي مادران و اي خواهران اگر از رفتن فرزندان و برادران خود جلوگيري كنيد فردا نمي توانيد در محضر الهي جواب حضرت زينب(س) را بدهيد.زيرا كه اين بانوي بزرگوار با اين كه هفتاد و دوتن شهيد داد بود  اورا با مشتي زن و بچه و كودك  يتيم شهر به شهر و ديار به ديدار اسيري بردند.در پايان پيروزي اسلام و مسلمين و برافراشته شدن پرچم توحيد را در سراسر گيتي از خداوند بزرگ خواهانم.

    والسلام

    برادر شما غلامرضا صادقي

    23/11/1361

     
    ادامه مطلب
    پدر از ثمره زندگي اش مي گويد:

    غلامرضا بعد از تولد دچار يك نوع بيماري - كه در آن زمان شايع بود و مبتلايان به اين بيماري جان خود را از دست مي دادند - شد.ما با توسل به ائمه اطهار(ع) و آقا اباالفضل العباس(ع)درخواست شفا از آن بزرگواران نموديم.غلامرضا از همان ابتداي كودكي با ديگر همسالانش فرق داشت.اهل نماز و روزه بود و با افراد ناباب معاشرت نمي كرد.اسم او را مادرش به خاطر علاقه اي كه به امام رضا(ع)داشت انتخاب كرد.زمان تولد او مصادف بود با ايام سوگواري سرور و سالار شهيدان و همزمان با اذان موذن متولد گرديد.قبل از فرا رسيدن سن تحصيل او را به مكتب خانه فرستاديم و او توانست تعدادي از سوره هاي قرآن را ياد بگيرد.او همه افراد خانواده را دوست داشت و با همه رابطه خوبي برقرار مي كرد.

    در دوران كودكي به خاطر اين كه در زمان قبل از دبستان به مكتب خانه مي رفت علاقه خاصي به مدرسه و تحصيل پيدا كرده  بود.او در دوران تحصيل بسيار مرتب و منظم بود و تكاليف خود را به خوبي انجام مي داد.نسبت به همه اعضاي خانواده محترمانه رفتار مي كرد اما نسبت به پدر و مادر خود احترام ويژه اي قائل بود.تا زمان شهادت ايشان هيچ كس از دست وي ناراحت نشد. با همه با صميميت و دوستانه رفتار مي كرد. در تمام مسائل ديني به خصوص در مسئله غيبت خيلي حساس بود.تا جايي كه يك روز در جمع دوستان خوبش در مورد غيبت  با يكي از دوستانش بحث مي كند و حتي بحث آن ها به مجادله لفظي تبديل مي گردد. غلامرضا دوران دبيرستان را در دبيرستان شهيد مفتح دالكي به پايان رسانيد.

    در كارهاي كشاورزي و كارهاي منزل ما را ياري مي كرد.بعد از فراغت از خواندن درس به آموزش قرآن كريم مي پرداخت. در جلسات مذهبي و در بسيج شركت فعال داشت.بسيار فعال و اجتماعي بود و هميشه مي گفت:انسان بايد كارهاي خودش را انجام دهد و هيچ وقت آن را به ديگران تحميل نكند.

    غلامرضا از سال1356 به امام علاقه مند گرديد.هميشه دنباله رو خط امام بود.همچنين به شهيد مطهري و دكتر شريعتي نيز علاقه خاصي داشت. در ايام انقلاب در راهپيمايي ها شركت داشت. هميشه سخنان امام را گوش مي داد . علاقه زيادي به بسيج داشت  . بسيار مطالعه مي كرد هميشه پاي منبر سخنرانان مي نشست.از منافقين منتفر بود.نسبت به وطن اسلامي  تعصب ويژه اي داشت.

    از نظر صداقت و شجاعت و امانت داري زبان زد خاص و عام بود.

    با همه با مهرباني رفتار مي كرد .واجبات را به موقع انجام مي داد و از محرمات كاملاً پرهيز مي نمود،در نماز هاي جماعت شركت فعال داشت.به قرآن علاقه خاصي داشت و در سحرهاي ماه مبارك رمضان تا صبح دعا و قرآن مي خواند . هميشه از حقوق ديگران دفاع مي كرد.شهادت را افتخاري مي دانست و آرزوي ديرينه وي شهادت بود.قبل از شهادتش چهره اش بسيار نوراني شده بود و حالتي روحاني داشت و سخن از رسيدن به محبوب و معشوق مي گفت.

    غلامرضا خدمت سربازي را در كازرون گذرانيد.وي شركت در جبهه را يك وظيفه شرعي مي دانست.و  اعتقاد داشت كه جنگ يعني عزت و مردانگي و دفاع از نواميس خود و مردم.او به خواست خود به جبهه رفت و در آن موقع21 سال داشت.در هنگام خداحافظي براي رفتن به جبهه سر ازپا نمي شناخت.  هر وقت كه به مرخصي مي آمد زياد نمي ماند و دوباره به جبهه بر مي گشت.در آخرين ديدار مي گفت كه اين دفعه احتمال برگشتن وجود ندارد.ما از طريق سپاه از مفقودالاثر شدن ايشان با خبر شديم و بعد از9سال به وسليه گروه تحقيق و تفحص جسد او كشف گرديد.كه آن هم   فقط از خودگار كار داخل جيبش كه نام خود و نام پدرش را روي كاغذ داخل جلد خودكار بيك نوشته بود مشخص شد.ازاو تنها استخوان هاي پا و سر و صورت ايشان كشف گرديد.ايشان را بعد از 9 سال در سال1371 به طور بسيار باشكوهي تشييع و در گلزار شهداي دالكي دفن كرديم.

    شهادت او باعث عزت و افتخار و سربلندي ماست چون با خدا معامله كرده ايم.هر روز كه مي گذرد ياد  او برايمان تازه تر مي شود و همواره گفته هاي او در گوشمان طنين انداز است.

    فقط از ملت مبارز ايران مي خواهم كه قدر خون شهداء را بدانند و نگذارند عده اي سود جو آن را پايمال نمايند.

     

     
    ادامه مطلب
    برادر شهيد از يار ديرين خود سخن مي گويد:

    غلامرضا همه ما برادرانو خواهرانش با محبت و انصاف رفتار مي كرد.از سن15سالگي در وجود ايشان تغييراتي به وجود آمد كه نشان از بزرگي و متانت او بود.تا لحظه شهادت هيچ گونه حركتي كه ناشي از بي احترامي نسبت به فرد يا افرادي از ايشان باشد نديديم.

    غلامرضا همه را به نماز و روزه و اخلاق نيكو دعوت مي كرد.رفتارش با دوستان هميشه خوب بود و هميشه به ما مي گفت:در انتخاب دوست دقت كنيد زيرا اين دوست است كه راه آينده شما را انتخاب مي كند.

    الگوي او درزندگي پدرم بود و هميشه مي گفت اداء كردن حق پدر را ياد بگيريد.

    غلامرضا از بچگي به مكتب رفته بود و تا زمان شهادت همواره با قرآن مأنوس بود.ايشان دقت زيادي در انجام واجبات و ترك محرمات از خود نشان مي داد. خصوصاً در اداء خمس و زكات و در مسئله غيبت . هميشه دو آرزوي بزرگ داشت يكي شهادت در راه خدا و ديگري سلامتي پدر و مادرمان .

    در اوايل تشكيل بسيج وي از هسته اوليه تشكيل دهنده بسيج بود و در ايام تعطيلات تابستان براي بچه هاي بسيج كلاس آموزش قرآن برگزار مي كرد.وي شهادت را سعادت كامل مي دانست و چون بيشتر اوقات را در جبهه بود به ما سفارش مي كرد كه به خانواده شهداء رسيدگي كنيم.

    غلامرضا در موقع شهادت ديپلم ادبيات داشت . اهل مطالعه بود و بيشتركتب مذهبي و علمي را مطالعه مي كرد. از دوستان نزديك وي مي توان از آقايان اكبر صابري رئيس آموزش و پرورش و غلامحسين يزدان پناه مسئول تعاوني روستايي دالكي را نام برد.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارگلزار شهدا شهر دالکی
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x