مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید نصرالله سیامنصوری

723
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام نصرالله
نام خانوادگی سيامنصوري
نام پدر علی
تاریخ تولد 1346/4/3
محل تولد بوشهر - بوشهر
محل شهادت عين خوش
مسئولیت 1361/8/7
مدفن وحدتيه
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • زندگینامه شهید

     

    سخن از كسي است كه عاشقانه پاي به اقليم عشق گذاشت و در مدرسه عشق ، الفباي عشق ورزي را آموخت . سخن از كسي است كه با اخلاص و ايمان به دفاع از ميهن اسلامي خويش پرداخت . سخن از دهمين و آخرين فرزند خانواده اي است كه فرزند هفتم خود را نيز در راه ميهن ، تقديم كرده اند .

    « نصرا… سيامنصوري » ، سوم تيرماه سال چهل و شش هجري خورشيدي در خانواده اي پر جمعيت ، مومن و معتقد به احكام الهي در وحدتيه ( بي براء ) ، چشم به جهان خاكي باز كرد . پدرش « علي » او را از همان كودكي به مكتب خانه فرستاد تا با قرآن ، كتاب هدايت بشر ، آشنا گردد . در سن هفت سالگي پاي به كلاس درس گذاشت و تا پايه ي پنجم ابتدايي را با موفقيت طي كرد . بدلايل فقر و ناراحتي كه از ناحيه گوش داشت به همين دوره تحصيل بسنده كرد و به عنوان يكي از نان آوران خانواده به كار و فعاليت پرداخت و در امر كشاورزي و دامداري يار و ياور پدر بود .

    باوزش نسيم معطر انقلاب ، دوشادوش مردم غيور زادگاهش به خيل مبارزان انقلابي پيوست و برخي از دوستانش را كه با اين نعمت بزرگ الهي غريبه بودند ، آشنا كرد و لحظه اي در باورش خللي وارد نشد .

    با شروع جنگ تحميلي و تشكيل بسيج مستضعفين به عضويت بسيج درآمد . او اعتقاد داشت كه حضور در بسيج و فعاليت در آن يك وظيفه شرعي است و همواره تأكيد داشت كه خدمت در راه خدا و انقلاب از وظايف ديني است . چون برادرش « منوچهر » يكي از پاسداران رشيد و غيور به درجه شهادت نايل شده بود ؛ تصميم گرفت راه او را ادامه دهد ؛ هنگامي كه به بسيج برازجان ، مراجعه كرد با اعزام او موافقت نكردند و رضايت پدر را الزامي دانستند . به ناچار شبانه روز ، به پدر التماس مي كرد و از او مي خواست رضايت دهد . بالاخره پدر پير خود را به برازجان برد و مجوز اعزام به جبهه را كسب كرد و با خوشحالي و فهميدگي جهت آموزش نظامي به كازرون اعزام شد . پس از گذشت يك ماه ، راهي جبهه هاي جنوب شد و در تيپ المهدي (عج) و امام سجاد (ع) به مدت سه ماه به مبارزه پرداخت و در عمليات رمضان  در شرق بصره نيز حضوري فعالانه داشت چند روز قبل از شروع عمليات در نامه اي به پدر مي نويسد : « … در بعد ، پدر جان ! امروز تاريخ 20/4/61 اسلحه به من دادند و اسلحه ي من آر پي جي است . همان طور كه برادرم در جبهه ي كردستان به درجه ي شهادت ناتل گرديد بايد من اسلحه ي او را نگذارم بر زمين بيفتد

    و بايد اسلحه ي برادرم را بردارم و راه او را ادامه دهم … »

    پس از بازگشت به آغوش گرم خانواده ، پدر و مادر از او مي خواهند كه ديگر به جبهه نرود ؛ چون دين خودش را ادا كرده و از آن خانواده ، عزيزي نيز تقديم انقلاب گرديده است ؛ ولي او به مادرش مي گويد : « در خواب ديده ام كه سيدي جليل القدر مرا صدا مي زد و مي گفت : « جبهه منتظر توست . يك بار ديگر بيا . » مادر بيشتر اصرار مي ورزد ؛ ولي مؤثر نمي افتد . وقتي كه در ميني بوس نشسته و در حال حركت هستند . دامادشان مرحوم « منصوري فرد » او را بر مي گرداند . بار ديگر بدون خداحافظي ، عاشقانه پا به ميدان نبرد با دشمن مي گذارد . نكته ي جالب اين كه قبل از اعزام ، به بسيج مراجعه مي كند و از دوستش « علي محمد مزارعي »  مبلغ سيصد تومان قرض مي گيرد .

    سرانجام در عمليات بزرگ محرم كه با رمز يا زينب (س) در منطقه ي عين خوش آغاز گرديد ؛ در تاريخ بيست و هفتم آبانماه سال شصت و يك ، شربت سرخ شهادت نوشيد . پس از آن كه پيكر پاكش به زادگاهش تشييع شد ؛ مبلغي كه از دوستش گرفته بود ، هنوز در جيب پيراهنش بود . !

    پدرش ، سال هفتاد و نه دار فاني را وداع گفت و مادرش ، خانم « شرف محمدي » اكنون در سن هشتاد سالگي به سر مي برد و در منزل فرزندش زندگي مي گذراند .
    ادامه مطلب
    شهيد « نصرا… » وصيت نامه خويش را اينگونه مي نويسد : « انا لله و انا اليه راجعون  . »

    چنانچه بشر ، فقط اين يك آيه را سرلوحه زندگي خود قرار دهد ، شكست نخواهد خورد . براي اين كه مالك اصلي خداست و برگشت ما پس از مرگ به سوي اوست . اينجانب نصرالله سيا منصوري ، هم اكنون كه عازم جبهه ي جنگ عليه باطل هستم وصيت نامه ام را با درود بر منجي عالم بشريت ، مهدي (عج) و با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي و نائب برحق امام زمان و ملت مسلمان ايران خصوصاً ملت قهرمان دشتستان ، آغاز مي كنم . اميدوارم كه هميشه بتوانم به نداي « هل من ناصر ينصرني » حسين زمان پاسخ داده باشم . بعنوان يك سرباز كوچك اسلام ، خدمت برادران عرض مي كنم كه با شعار بدون عمل فريب خود ندهيد . حتي مي توان گفت . نفاق صفتي است كه در شخص بروز كرده و اميدوارم ما فريب اينها را نخوريم .

    در ضمن ، تمنا دارم از پدرم ، چنانچه ، شهادت نصيبم شد ، مرا پهلوي برادرم دفن نمايد و برايم گريه و زاري نكنيد و افتخار بكنيد كه چنين فرزندي را بزرگ كرده ايد و در راه اسلام دو دستي تقديم خدا و اسلام نموده ايد . خواهشمندم از مسلمانان ايران كه امام را تنها نگذاريد . والسلام نصرالله سيا منصوري .

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاروحدتيه
    وضعیت پیکرمشخص
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x