مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید حسین محمدی

795
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام حسين
نام خانوادگی محمدي
نام پدر منصور
تاریخ تولد 1343/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1366/11/11
محل شهادت شلمچه
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات بي سواد
مدفن دهكهنه
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

     

     سواران رشيد دشت هاي آتشين بودند

    شهيد حسين محمدي در سال 1343 در خانواده اي مذهبي در شهر شبانكاره از توابع شهرستان دشتستان ديده به جهان گشود . دوران تحصيلات ابتدايي را در شهر شبانكاره به پايا ن رسانيد و مقارن با آن در سن 12 سالگي از نعمت داشتن  مادرمحروم ماند . به علت فقر و تنگدستي ترك تحصيل نمود و مجبور شد   جهت امرا معاش خود و يتيمان بي سرپرست خانواده به كشورهاي هم جوار عزيمت و به مدت 4 سال و اندي در آن ديار به كار مشغول شود . شهيد محمدي در سال 1365 به خدمت مقدس سربازي اعزام و تمام دوران سربازي را در منطقه جنگي غرب سپري نمود . از سجاياي اخلاقي اين شهيد هميشه   جاويد  ،  و اين بودكه فردي مؤمن و متدين و فروتن و همين اخلاق نيكو و پسنديده وي باعث گرديده بود كه در قلوب تك تك مردم منطقه و زادگاهش جا  داشته باشد . اين شهيد بزرگوار در راستاي جانبازي در طريق سرخ ايثار و شهادت در تاريخ 11/11/66 ، در منطقه ميمك به دست مزدوران پليد و خود فروختگان به استكبار جهاني به درجه رفيع شهادت نايل آمده و روح پاكش به ملكوت اعلا پيوست
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خصوصيات شهيد :

     خصوصيات شهيد از زبان پدر شهيد: شهيد هميشه كمك و عصاي دستم  بود . در امور معيشتي خانواده بيشتر كشاورزي و كارگري مي كرد . با اطرافيان بسيار صميمي برخورد  مي كرد . در سن هفده سالگي به علت وضعيت اقتصاديمان مجبور بود براي كار به كويت برود . در كويت هم در يك مغازه پنچرگيري و سپس مكانيكي مشغول به كار شد و درآمد حاصله را براي معاش ما مي فرستاد . عليرغم مخالفت كار فرمايش براي خدمت به كشورش ، به ايران بازگشت . پس از بازگشت راهي خدمت  سربازي شد . در طول يك سال سربازيش هميشه از ما حلاليت مي طلبيد . هميشه مي گفت : اگر در راه خدا شهيد شوم قلبم آرام مي گيرد و از زندگي ام راضي ميشوم .

     

     

    خاطرات شهيد از زبان دوستش تورج دشمن زياري :

     در خاطر دارم شهيد هميشه روحاني مسجد را با موتور سيكلت خودش جهت اياب و ذهاب مي برد . يادم است با همديگر توسط ماشين لانكروز بسيج براي جبهه كمك جمع آوري مي كرديم . يادم است يك بار مادرم   خوابي را كه شهيد ديده بود براي من نقل كرد كه ، شهيد در يك جاي سرسبز و با طراوت است و مي گويد حالم خيلي خوب است .شهيد با وجودي كه در كويت بود مي توانست اصلاً به ايران نيايد . آمد تا بلكه به هر طريق ممكن در جنگ نقش مثبتي داشته باشد . يادمان است وقتي صداي عملياتي را مي شنيد يك حال ديگري به او دست مي داد . هميشه به من مي گفت : خيلي دوست دارم به جبهه بروم ، ولي مشكل من سر پرستي خانواده ام است .هنگام اعزام نيروها با حسرت به آنها نگاه مي كرد و حتي چند بار آرزوي شهادت نمود .در آخرين سفر كه براي خداحافظي به منزل ما آمد خاله ام از او پرسيد ؟ وضعيت در آنجا چگونه است . او گفت :

    به خاطر موقعتيت جغرافيايي جبهه غرب ،‌ با قاطر برايمان غذا مي آوردند در جبهه غرب به خاطر وضعيت جغرافيايي مي گفت : برخي اوقات ناچاريم از ريشه و برگ بوته ها و گياهان تغذيه كنيم و مقاومت نماييم . وقت رفتن ما را در بغل گرفت و فشار داد. دلم برايش شور مي زد . بسيار شجاع و دلير بود . يادم است كه از آنجا كه منافقين فعاليت زيادي داشتند شهيد به اقسام مختلف با آنها در گير مي شد .

    فاش مي گويم ني ام سرگشته است ، ناي من از نينوا برگشته است

    گوش كن تا گويمت من راز عشق ،‌ خوشترين آهنگهاي ساز عشق

    عشق را باهم روايت مي كنيم ، از شقايقها حكايت مي كنيم

    با شهيدان لحظه خلوت كنيم ، عشق را در بزم خود دعوت كنيم

     سال عزت سال ياران حسين (ع)  ، ياد كن از خيبر و بدر و حنين

    ياد كن از قتلگاه و نينوا ، از حسين (ع) و زينب (س) و شام بلا

    ياد باد آن روزگار لاله گون ، روزهاي مستي و عشق و جنون

    همسفر با من بيا پرواز كن ، دفتر خونين دل را باز كن

    ياد بنما از خطرها از كمين ، خاطرات معبر و ميدان مين

    ياد شبهايي كه عاشق مي شديم ، عاشق روي شقايق مي شديم

    عاشقان رفتند وما وا مانده ايم ، ما زهمراهان خود جا مانده ايم

    عاشقان سر برسر ني كرده اند ، يك شبه صد سال را طي كرده اند

    عاشق عشق حسيني بوده اند ، جمله شاگرد خميني بوده اند

    كربلا ناديده جان در باختند ، خيمه ها در آستانش ساختند

    عاشقان با غشق يك معبر زدند ، معبري از خويش تا دلبر زدند

    با خيال خال لب پرپر زدند ، عشق رادر پاي دلبر سر زدند

    محو و مبهوت جمال هو شدند ، غرق درياي وصال او شدند

    با تو هستم محرم اسرار من ، آشناي ديده بيدار من

    اي قلمهاتان به خون رنگين شده ، بار تكليف شما آسان شده

    پس رها كن از غلافت خامه را ،  باز بكشا عقده چند ساله را

    ياد كن از دود و باروت و تفنگ ، ياد مهدي (ع) ياد زهرا (س)  ياد جنگ

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاردهكهنه
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x