مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید علیرضا صیادی

807
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام عليرضا
نام خانوادگی صيادي
نام پدر خليل
تاریخ تولد 1344/01/20
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/11/03
محل شهادت شلمچه
مسئولیت فرمانده گروهان
نوع عضویت پاسدار
شغل پاسدار
تحصیلات سوم راهنمايي
مدفن دهقايد
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    شهيد عليرضا صيادي در سال21/4/1344 در خانواده اي تنگدست ولي بي نهايت خوشبخت به دنيا آمد.وي و برادرش ابراهيم از وقتي كه توانايي كار كردن داشتند براي تامين مخارج زندگي و كمك به پدر و مادر خود سختي را به جان مي خريدند و كار مي كردند.شهيد عليرضا صيادي صبح ها به مدرسه مي رفت و عصرها براي كار به كوره هاي آجرپزي مي رفت.شهيد صيادي در تحصيل كوشا بود.دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي ادب دهقايد گذراند و سپس براي ادمه تحصيل به برازجان رفت و سال اول و دوم دبيرستان را در مدرسه شهيد رجايي پشت سر گذاشت.آن ايام مصادف بود با اوايل انقلاب و عليرضا با سرسختي به طرفداري از انقلاب و روحانيت مي پرداخت.تا اين كه در سال1362در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي برازجان نام نويسي كرد و در اين موقع بهترين زمينه براي رفتن به جبهه و رسيدن به آرزوي ديرينه براي وي مهيا گشت.در اين هنگام عليرضا20ساله بود و همراه برادر18ساله اش براي چندمين بار به جبهه مي رفت. و در يكي از عمليات ها به گفته همرزمش هنگامي كه مجروحان را به پشت خاكريز منتقل مي كردند مورد اصابت گلوله قرار گرفت و سرانجام در مورخه 3/11/65 به شهادت رسيد و به لقاءالله پيوست.

     

    رفتار و اخلاق شهيد:

    شهيد صيادي واقعاً از خود گذشتگي داشت.به تمام معنا وجودش را فداي محرومين و مستضعفين مي كرد.در پايبندي به عقايد دينيش نمونه بود.براي خانواده ايثار مي كرد.نمونه اي از صبر و شكيبايي به حساب مي آمد.در نظم و رسيدگي به كارهايش بسيار دقيق بود.همواره آرزوي پرواز در دل داشت.دوستانش را براي ياد دادن فرايض ديني به آنها با خود به مسجد مي برد.و ماه هاي رمضان باني مجالس روضه خواني بود كه در منزل عمويش برگزار مي شد.طرفدار سرسخت اسلام بود. با دهان روزه به زمين زراعتي كه كيلومترها تا روستا فاصله داشت مي رفت و پا به پاي اعضاي خانواده درو مي كرد.قلبي پاك،روحي بلند و ديدي باز داشت.به همه چيز با ديده بصيرت مي نگريست و از لحظه هاي زندگيش با وسواس تمام بهره مي برد.
    ادامه مطلب
    ما اراده كرديم كه مستضعفين زمين را وارثان حقيقي زمين گردانيم.

    با سلام و درود بر منجي عالم بشريت آقا امام زمان(عج) و نائب بر حقش امام خميني و با سلام و درود بر رزمندگان كفر ستيز جبهه هاي حق عليه باطل و سلام بر شهيدان،از كربلاي حسيني تا كربلاي هويزه،خونين شهر،بستان،خوزستان و سلام و درود بر روحانيت اصيل و سلام بر خانواده ها و بازماندگان شهداء . اين حقير عليرضا صيادي فرزند خليل چند كلمه اي به خدمت شما برادران و خواهران عزيز عرضه مي دارم.خدايا به امام حسين(ع) بگو كه شهداي كربلاي ايران همچون تو سر در بدن ندارند و با لب تشنه شهيد مي شوند.خدايا به مهديت بگو كه لشكر عظيم اسلام براي ياريت در انتظار توست.خدايا  به علي اصغر بگو كه قلب هاي كوچك اطفال را با موشك هاي9 متري متلاشي مي كنند.خدايا به بهشتي ات بگو كه همچنان راست قامتيم،خدايا به رجايي بگو كه قرار داد صلح با كفار را امضاء نخواهيم كرد.به شهداي محراب بگو كه بلندترين فريادتان نماز است.خدايا قدس عزيز و حرم خونين حسين(ع) را از ما گرفتند.اماكن مقدس تو مركز توطئه كفار و منافقين شده،شهرهاي ما را ويران كردند و مردان و زنان بي گناه را كشتند.خدايا همه اين امت فقط در برابر تو تسليم هستند و در برابر كفار همچون كوهي استوار كه هيچ چيز مانع از رسيدن آن ها به تو نمي شود،قهرمانانه با هجوم خود به دشمن بعثي پيروز مي شوند.مظلومانه در برابرت اشك مي ريزد.سربازان اسلام همه نقشه هاي ضد خدايي را با ايثار و روحيه شهادت طلبي نقش بر آب مي كنند. كفار به ماديات و سلاح هاي مدرن وابسته اند.اما يارانت به ياري تو دلبسته اند. خدايا سربازانت را ياري كن،امت شهيد پرور خوب مي داند كه هر چه از طول انقلاب مي گذرد بر وسعت جبهه ها و مبارزات افزوده مي شود.و مسئوليت ما در برابر خون شهداء بيشتر مي شود،آري هر چه از عمر اين جنگ بگذرد بر وحدت و يكپارچگي مسلمين افزوده مي شود و براي مبارزه پيگير و بي امان براي مزدوران شرق و غرب آماده و با مسائل عقيدتي و نظامي آشنا شويم.امت شهيد پرور! لحظه اي از جنگ غافل نشويد.در هر زمان و مكان با دشمنان مبارزه كنيد.تا هر گوشه اي از خاكمان كربلا گردد.و در هر زمان اين امكان از طرف متجاوزان شرق و غرب وجود دارد كه انقلاب اسلامي و سنگرهاي عقيدتي اسلام مورد هجوم بي رحمانه قرار گرفته و دشمن بعثي ما را به جنگ كشاند.وظيفه ماست كه لباس مقدس جهاد را بر تن كنيم و در راه دادن جان و مال دريغ  نكنيم.پيام شهدا اين است كه پيرو خط امام باشيم.آن الگوي ايثار و مقاومت و آن انساني را كه تمام ذرات وجودش را به اختيار اسلام و به خدمت مسلمين قرار داده است ياريش كنيم و او را تنها نگذاريم و به فرياد مظلوميت حسين زمان خميني بت شكن ، لبيك يا حسين(ع) مظلوم،لبيك يا شهيد كربلا،پاسداران،بسيجيان،ارتشيان با اهداء خون به نداي تو لبيك گفتند.در پايان چند كلمه اي با خانواده عزيزم:پدر و مادر مهربانم! زحمت هاي زيادي براي من كشيديد،اميدوارم مرا حلال كنيد،در بعد به پدر و مادرم مي گويم كه من اگر مفقود الاثر شدم نگران نباشيد.آن چه مهم است روح من است و اگر جسدم را به وطن آوردند مرا در كنار شهداي مظلوم به خاك بسپاريد.و تنها وصيتي كه به شما دارم اين است كه در جلسات مذهبي،دعاها و عزاداري ها شركت كنيد.شهداء را در دعايتان ياد كنيد.خواهران و مادران! حجاب را رعايت كنيد.فاطمه و زينب الگوي شما باشند.خانواده هاي شهداء را تنها نگذاريد. مادر جان! اگر من كشته شدم،ناراحت نباش.دوستان و رزمندگان به جاي من فرزندان تو هستند.آن ها را مثل فرزندان خود بدان.از آن ها كه منافق و ضد ولايت فقيه هستند نفرت دارم كه بر جنازه ام حاضر شوند.

     

    خدايا خدايا تا انقلاب مهدي(عج)حتي كنار مهدي خميني را نگه دار

    1/11/62

    عليرضا صيادي
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطره اي از برادر شهيد:

    من و عليرضا برگه مرخصي گرفتيم كه به منزل بر گرديم در همان لحظه ديديم فرمانده مان«شهيد احمد نيا» به طرف ما مي آيد.سر و صداي رزمندگان شور و شوق عجيبي به همراه داشت،هر كدام كاري انجام مي دادند.يكي غسل شهادت مي كرد. يكي وصيت نامه مي نوشت و ديگري لباس هايش را مهيا مي كرد.اين لحظه ها معمولي بود.هر كدام حاكي از حادثه هايي بود كه ممكن بود پيش آيد.انسان با ديدن اين صحنه ها دنيا را فراموش مي كرد و تنها حس رسيدن به خدا را در خود تقويت مي نمود.فرمانده پس از سلام و احوالپرسي گفت:«داريد مي رويد»سپس رو به عليرضا كرد و گفت:«مگر نمي داني فردا به عمليات مي رويم؟»عليرضا! اين بار به تو قول مي دهم دست خالي بر نمي گردي.عليرضا ديگر آن عليرضاي چند دقيقه قبل نبود.خنده اي كرد و گفت:من كه تا شهد و بوي آن نجويم برنمي گردم. با شنيدن اين حرف لرزه اي بر اندامم افتاد در همان حال كه سرشار از شوق وصف ناشدني بود برگه مرخصي را پاره پاره كرد.ناگهان متوجه من شد با مهرباني دستي بر سر من كشيد و گفت:«ابراهيم به خانه برو و سلام مرا به آنها برسان.» گفتم:يعني تو بماني من بروم؟هرگز با تو آمدم با تو نيز برمي گردم.هر دو در عمليات شركت مي كنيم يا كشته مي شويم يا هر دو باز مي گرديم.عليرضا گفت:«آيا فكر مادر را نكرده اي،اگر تو دوكبوتر داشتي كه از كوچكي آن ها را بزرگ كرده بودي حاضر بودي هر دو را با هم از دست بدهي»و هزاران دليل و حديث آورد تا مرا راضي كرد در چهره اش نور عجيبي نمايان بود.آن قدر تغيير كرده بود كه در شناختنش شك كرده بودم.او نماز شب خواند،غسل شهادت كرد و وصيت نامه نوشت و عازم ميدان گشت.آري همان رزمنده اي كه در كربلاي4 پس از بمباران مسجد آبادان بعد از نيم ساعت از زير آوار سالم بيرون مي آيد تنها فردي است كه از گروه20  نفري كه در مسجد در عمليات كربلاي5  شركت كردند به شهادت رسيد.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاردهقايد
    وضعیت پیکرمشخص
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x