نام اسماعيل
نام خانوادگی روا
نام پدر حسين
تاریخ تولد 1344/06/02
محل تولد بوشهر - دشتستان
تاریخ شهادت 1364/11/21
محل شهادت اروندرود
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دانشجو
مدفن آبپخش
شهيد اسماعيل روا فرزند حسين در سال 1344 هجري شمسي در آبپخش در خانوادهاي مذهبي ديده به جهان گشود. وي دوران دبستان، راهنمايي و متوسطه را در شهر آبپخش گذراند و در سال 1363 با رتبه بالا وارد تربيت معلم شهيد رجايي برازجان گرديد.
او درسال 1360 از طرف ستاد مقاومت شهيد دستغيب آبپخش به مناطقغرب كشور اعزام گرديد و بعد از آن نيز چند بار به جبهه عزيمت نمود .
در سال دوم تربيت معلم روح بلند و ايمان محكم وي آرامش و قرار را از وي سلب كرد و بار ديگر در سال 1364 از طرف ستاد بسيج شهيد دستغيب آبپخش به همراه عدة ديگري از همرزمانش عازم جبهههاي جنوب گرديد. بعد از شركت درعمليات والفجر 8 وي كه در گروه تخريب شركت داشت در سحرگاه 21/11/64 در سواحل اروند رود به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به آرزوي ديرينهاش كه هميشه خانوادهاش را براي استقبال از آن آماده ميكرد دست يافت. و در گلزار شهداي آبپخش به خاك سپرده شد.
ادامه مطلب
او درسال 1360 از طرف ستاد مقاومت شهيد دستغيب آبپخش به مناطقغرب كشور اعزام گرديد و بعد از آن نيز چند بار به جبهه عزيمت نمود .
در سال دوم تربيت معلم روح بلند و ايمان محكم وي آرامش و قرار را از وي سلب كرد و بار ديگر در سال 1364 از طرف ستاد بسيج شهيد دستغيب آبپخش به همراه عدة ديگري از همرزمانش عازم جبهههاي جنوب گرديد. بعد از شركت درعمليات والفجر 8 وي كه در گروه تخريب شركت داشت در سحرگاه 21/11/64 در سواحل اروند رود به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به آرزوي ديرينهاش كه هميشه خانوادهاش را براي استقبال از آن آماده ميكرد دست يافت. و در گلزار شهداي آبپخش به خاك سپرده شد.
(اسماعيل روا فرزند حسين - آبپخش)
خدايا حمد و سپاس بيپايان تو را ميگويم و تنها در برابر تو سر به سجده فرود ميآورم. با داشتن تو همه چيز دارم و بدون تو هيچ. اي خداي بزرگ تو شاهد باش كه آمدم در جبهه نور در حالي كه جز رضاي تو را نخواستم.
سلام و درود بر حضرت محمد(ص) و تمامي پيروان راستين او.
امت حزب الله انتظار داريد چه وصيتي كنم من همان را از شما ميخواهم كه شهداي عزيز خواستند حمايت از ولايت فقيه كنيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد دعا بخوانيد كه دعا اسلحه مبارزه با شيطان است. براي حسين عليه السلام اشك بريزيد كه مصيبت او بسيار سنگين است خواهران حجاب را رعايت كنيد كه اگر نكنيد به خون شهدا خيانت كردهايد و بايد جوابگو باشيد. دانشآموزان درس بخوانيد تا سربار جامعه نشويد درس بخوانيد كه قطع وابستگي كشور را به ارمغان بياوريد. پدر و مادرم از شما بسيار سپاسگزارم كه در راه بزرگ كردن من رنجهاي فراوان كشيديد خدا شاهد است كه من از اينكه نتوانستم از زحمتهاي شما قدرداني كنم شرمندهام اميدوارم كه از حق خودتان درگذريد. ميدانم شهادتم به ظاهر برايتان گران است صبر پيشه كنيد كه اگر چنين كنيد آخرت با همه سختيهايش انشاءالله برايتان آسان و راحت خواهد شد. اگر سعادت و كمال مرا ميخواستيد من به آن رسيدم من دوست ندارم در شهادتم كسي لباس سياه بپوشد. دوست ندارم بخاطر شهادت من در كارهاي خير همچون عروسي تأخير بيفتد هركس برايم روزه بگيرد يا نماز بخواند از خداوند برايش طلب آمرزش ميكنم انشاءالله كه خداوند او را بيامرزد. اگر حقتان را غصب كردم مرا ببخشيد همين الان به زبان بگوييد كه مرا بخشيدهايد. من هم اگر در گردن كسي حق دارم ميبخشم .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار
15/11/64 اسماعيل روا
ادامه مطلب
خدايا حمد و سپاس بيپايان تو را ميگويم و تنها در برابر تو سر به سجده فرود ميآورم. با داشتن تو همه چيز دارم و بدون تو هيچ. اي خداي بزرگ تو شاهد باش كه آمدم در جبهه نور در حالي كه جز رضاي تو را نخواستم.
سلام و درود بر حضرت محمد(ص) و تمامي پيروان راستين او.
امت حزب الله انتظار داريد چه وصيتي كنم من همان را از شما ميخواهم كه شهداي عزيز خواستند حمايت از ولايت فقيه كنيد تا به مملكت شما آسيبي نرسد دعا بخوانيد كه دعا اسلحه مبارزه با شيطان است. براي حسين عليه السلام اشك بريزيد كه مصيبت او بسيار سنگين است خواهران حجاب را رعايت كنيد كه اگر نكنيد به خون شهدا خيانت كردهايد و بايد جوابگو باشيد. دانشآموزان درس بخوانيد تا سربار جامعه نشويد درس بخوانيد كه قطع وابستگي كشور را به ارمغان بياوريد. پدر و مادرم از شما بسيار سپاسگزارم كه در راه بزرگ كردن من رنجهاي فراوان كشيديد خدا شاهد است كه من از اينكه نتوانستم از زحمتهاي شما قدرداني كنم شرمندهام اميدوارم كه از حق خودتان درگذريد. ميدانم شهادتم به ظاهر برايتان گران است صبر پيشه كنيد كه اگر چنين كنيد آخرت با همه سختيهايش انشاءالله برايتان آسان و راحت خواهد شد. اگر سعادت و كمال مرا ميخواستيد من به آن رسيدم من دوست ندارم در شهادتم كسي لباس سياه بپوشد. دوست ندارم بخاطر شهادت من در كارهاي خير همچون عروسي تأخير بيفتد هركس برايم روزه بگيرد يا نماز بخواند از خداوند برايش طلب آمرزش ميكنم انشاءالله كه خداوند او را بيامرزد. اگر حقتان را غصب كردم مرا ببخشيد همين الان به زبان بگوييد كه مرا بخشيدهايد. من هم اگر در گردن كسي حق دارم ميبخشم .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي حتي كنار مهدي خميني را نگهدار
15/11/64 اسماعيل روا
راوي: حاج حسين روا(پدر شهيد)
شب ها بيدار ميشدم ميديدم تا به نماز ايستاده و بعد از مدتي ميديدم كه روي سجاده خواب رفته او را صدا ميزدم بلند ميشد وضو ميساخت و دوباره به نماز ميايستاد. خلاصه تا اذان صبح كه همه را بيدار ميكرد.
برادرانش با او شوخي ميكردند. كه اسماعيل شب نميگذارد ما بخوابيم جواب داد اگر شما ناراحت ميشويد من به اتاق ديگرميروم، ورختخوابش را برمي داشت وبه اتاق ديگري كه كسي مانع نمازش نبود ميرفت.
وي با وجود امتحان نهايي و گرماي تابستان قبل از رسيدن ماه رمضان يك ماه روزه قضا مي گرفت ، يكي از دوستانش ميگفت اسماعيل روزي حساب كرد كه از وقتي كه بالغ شده تاكنون چندركعت نماز خوانده، قضاي همه آنها را شروع به خواندنكرد. البته وي پيشاز بلوغ نماز و روزهاش را مرتب بهجا ميآورد.
راوي:آقاي مقصودي (مسئول خوابگاه دانشسرا)
كليد نمازخانه پيش من بود شهيداسماعيل شبها بدون اينكه كسي متوجه شود ميآمد كليد را بر ميداشت و ميرفت نماز شب ميخواند.
راوي:آقاي مهراب كهنسال
درتربيت معلم شهيدرجايي در نيمههاي شب از خواب بيدار شدم ، صداي ناله ضعيفي را ازبيرون خوابگاه شنيدم، بطرف صدا رفتم، ديدم شهيد روا دست خود را زير آب داغ گرفته وبا خود زمزمههايي دارد و آرام گريه ميكند. به او گفتم اسماعيل جان چه شده ؟ چرا گريه ميكني ؟ ايشان با اكراه جواب دادند، وقتي كه ما تحمل نگه داشتن چند لحظه دست خود را در زير آب گرم نداريم، چگونه ميتوانيم آتش جهنم را تحمل كنيم.
دست نوشتهاي از شهيد اسماعيل روا
چه سعادتمندند كساني كه با بصيرت عاشقانه بسوي معبود خود پرواز كردند آري عاشقان الله خود را از پليديها پاك كردند و آراسته به صفات انبياء و اولياء الله كردند و سبكبال بسوي جوار الله شتافتند . آنان از اين دنياي خاكي رفتند، آنها با پيكر خونين خود پيام دادند كه اي انسانهاي خاكي حركت كنيد، بسوي جوار الله بشتابيد كه حقيقت شما خاكي نيست بلكه ملكوتي است. آنان با فرق خونينشان به ما اعلام كردند كه ما رفتيم به آنجا كه براي آنجا آفريده شدهايم شما هم از هم سبقت بگيريد و هر چه سريعتر بياييد و اما ما در لجنزار دنياي پست ماندهايم و دست و پا ميزنيم . شهدا با عروج خود بسوي حقيقت بار مسئوليت ما راسنگين تر كردند و بر ماست كه شانه از اين بار مسئوليت خالي نكنيم: زيرا كه به اسلام و خون شهدا خيانت كردهايم و نخواهيم توانست در روز رستاخيز جوابگو باشيم. اي مردم ما را ياراي تقدير و تشكر از شهدا نيست مگر آنكه به وصيت آنان عمل كنيم و بار سنگين مسئوليت را به نحو احسن به مقصد برسانيم. آنان مسئوليت خود را بسيار نيكو انجام دادند و اينك نوبت ماست ….تا ما چه كنيم.
خدايا ما را با مسئوليتمان آشنا كن و نسبت به انجام آن ياريمان فرما . آه خدايا ما نميدانيم كه پروازگران آسمان ملكوتي چگونه با تو سخن گفتند و در دل تار شبها با تو در خلوت چه گفتند و چگونه با تو با سوزگداز عاشقانه راز و نياز كردند تا سرانجام به سوي دوست پرواز كردند. خدايا ما اگر گريه ميكنيم براي رهيافتگان به جوار تو گريه نميكنيم و اشك نميريزيم كه به حال خودمان گريه ميكنيم كه از فيض جوارت بيبهرهايم. مطمئناً آنان در جوار تو شادند.
ادامه مطلب
شب ها بيدار ميشدم ميديدم تا به نماز ايستاده و بعد از مدتي ميديدم كه روي سجاده خواب رفته او را صدا ميزدم بلند ميشد وضو ميساخت و دوباره به نماز ميايستاد. خلاصه تا اذان صبح كه همه را بيدار ميكرد.
برادرانش با او شوخي ميكردند. كه اسماعيل شب نميگذارد ما بخوابيم جواب داد اگر شما ناراحت ميشويد من به اتاق ديگرميروم، ورختخوابش را برمي داشت وبه اتاق ديگري كه كسي مانع نمازش نبود ميرفت.
وي با وجود امتحان نهايي و گرماي تابستان قبل از رسيدن ماه رمضان يك ماه روزه قضا مي گرفت ، يكي از دوستانش ميگفت اسماعيل روزي حساب كرد كه از وقتي كه بالغ شده تاكنون چندركعت نماز خوانده، قضاي همه آنها را شروع به خواندنكرد. البته وي پيشاز بلوغ نماز و روزهاش را مرتب بهجا ميآورد.
راوي:آقاي مقصودي (مسئول خوابگاه دانشسرا)
كليد نمازخانه پيش من بود شهيداسماعيل شبها بدون اينكه كسي متوجه شود ميآمد كليد را بر ميداشت و ميرفت نماز شب ميخواند.
راوي: آقاي حيدر حقاني (رئيس دانشسرا)
شهيد اسماعيل روا از دانشجويان منظم بود. حتي يك بار هم تخطي از مقررات دانشسرا نكرد.
راوي:آقاي مهراب كهنسال
درتربيت معلم شهيدرجايي در نيمههاي شب از خواب بيدار شدم ، صداي ناله ضعيفي را ازبيرون خوابگاه شنيدم، بطرف صدا رفتم، ديدم شهيد روا دست خود را زير آب داغ گرفته وبا خود زمزمههايي دارد و آرام گريه ميكند. به او گفتم اسماعيل جان چه شده ؟ چرا گريه ميكني ؟ ايشان با اكراه جواب دادند، وقتي كه ما تحمل نگه داشتن چند لحظه دست خود را در زير آب گرم نداريم، چگونه ميتوانيم آتش جهنم را تحمل كنيم.
دست نوشتهاي از شهيد اسماعيل روا
چه سعادتمندند كساني كه با بصيرت عاشقانه بسوي معبود خود پرواز كردند آري عاشقان الله خود را از پليديها پاك كردند و آراسته به صفات انبياء و اولياء الله كردند و سبكبال بسوي جوار الله شتافتند . آنان از اين دنياي خاكي رفتند، آنها با پيكر خونين خود پيام دادند كه اي انسانهاي خاكي حركت كنيد، بسوي جوار الله بشتابيد كه حقيقت شما خاكي نيست بلكه ملكوتي است. آنان با فرق خونينشان به ما اعلام كردند كه ما رفتيم به آنجا كه براي آنجا آفريده شدهايم شما هم از هم سبقت بگيريد و هر چه سريعتر بياييد و اما ما در لجنزار دنياي پست ماندهايم و دست و پا ميزنيم . شهدا با عروج خود بسوي حقيقت بار مسئوليت ما راسنگين تر كردند و بر ماست كه شانه از اين بار مسئوليت خالي نكنيم: زيرا كه به اسلام و خون شهدا خيانت كردهايم و نخواهيم توانست در روز رستاخيز جوابگو باشيم. اي مردم ما را ياراي تقدير و تشكر از شهدا نيست مگر آنكه به وصيت آنان عمل كنيم و بار سنگين مسئوليت را به نحو احسن به مقصد برسانيم. آنان مسئوليت خود را بسيار نيكو انجام دادند و اينك نوبت ماست ….تا ما چه كنيم.
خدايا ما را با مسئوليتمان آشنا كن و نسبت به انجام آن ياريمان فرما . آه خدايا ما نميدانيم كه پروازگران آسمان ملكوتي چگونه با تو سخن گفتند و در دل تار شبها با تو در خلوت چه گفتند و چگونه با تو با سوزگداز عاشقانه راز و نياز كردند تا سرانجام به سوي دوست پرواز كردند. خدايا ما اگر گريه ميكنيم براي رهيافتگان به جوار تو گريه نميكنيم و اشك نميريزيم كه به حال خودمان گريه ميكنيم كه از فيض جوارت بيبهرهايم. مطمئناً آنان در جوار تو شادند.
اطلاعات مزار
محل مزارآبپخش
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزار
اسناد و مدارک
مشاهده سایر اسناد
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها