مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید علی خمشایا

1058
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام علي
نام خانوادگی خمشايا
نام پدر عبدالحسين
تاریخ تولد 1348/01/09
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1367/04/04
محل شهادت جزيره مجنون
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن دشتگور
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • زندیگنامه شهید

    شهادت سرآغاز پايندگي است

     

    شهيد علي خمشايا در روز نهم اسفند سال 1348 در خانواده فقير وكشاورز در روستاي دشت‌گور چشم به جهان گشود و دوران طفوليت را در دامان پر مهر پدر و مادر بزرگوارش سپري نموده. بعضاً با سن كوچكي كه داشت در امر دامداري و كشاورزي به پدرش كمك مي‌كرد . در سن شش سالگي چون در زادگاهش مدرسه‌اي نبود جهت شروع تحصيل به  منزل پدربزرگش واقع در روستاي خيارزار رفته ودر دبستان ثبت‌نام نمود .

    دو سال در آن روستا با قلبي سرشار از صفا و صميميت كه در بين كودكان مي‌باشد ادامه تحصيل داد و سپس جهت ادامه تحصيل به روستاي خود آمده ومشغول به درس خواندن شد ، و در تابستانها به كمك پدرش مي‌شتافت . دوران ابتدايي را كه به پايان رسانيد ، چون از خانواده‌اي فقير و مستمند و خود دانش‌آموزي ممتاز بود ،  جهت ادامه تحصيل به مدرسه راهنمائي شبانه‌روزي در بوشهر رفته و يك سال را در آنجا سپري نموده چون علاقه وافري داشت كه به كمك پدرش در امر خانواده كمك كند لذا خود را به روستاي دهكهنه شهر شبانكاره فعلي منتقل نموده و در اين روستا شروع به تحصيل نمود . در همين دوران كه مصادف بود با دوران انقلاب و شروع جنگ تحميلي با عشق و علاقه بي‌حدي كه به انقلاب اسلامي و شخص امام داشت به محض دستور امام مبني بر تشكيل بسيج مستضعفين با توجه به سن كمي كه داشت كرد. بارها اظهار مي‌داشت كه مي‌خواهم به جبهه بروم ،  چون سن قانوني نداشت و بسيج او را اعزام نمي‌كرد خود در فتوكپي شناسنامه‌اش تغييراتي بوجود آورده و سن خود را از 13 سالگي به 17 سالگي تغيير داد . ايشان به بسيج برازجان مراجعه و عزم ميدان نمود كه پدرش به بسيج رفته و اظهار مي‌دارد كه آيا علي خمشايا آيا مي‌تواند به جبهه برود . مي گويند : بله امروز عصر انشاءالله اعزام خواهد شد وقتي شناسنامه‌اش را به مسئول بسيج نشان مي‌دهد و متوجه مي‌شوند كه سن اين بزرگ مرد جهت اعزام كوچك است مزاحم اعزام ايشان مي‌شوند .

     

    شهيد 3 شبانه روز در منزل از خوردن و آشاميدن خودداري نموده و مي‌گويد چرا مانع اعزام من به جبهه مي‌شويد مگر من از علي‌اكبر امام حسين (ع) عزيزترم ، مگر من از قاسم امام حسن (ع) عزيزترم . جواب آنها را چه مي‌دهيد . پدرش در مقابل روح بزرگ رزمنده كوچك خود اشك مي‌ريزد و اظهار مي‌دارد فرزندم به تو افتخار مي‌كنم و تو را به همين كساني كه نام بردي مي‌سپارم خدا انشاءالله نگهدار تو باشد . شهيد با لبخندي رضايت‌بخش از پدر و مادر تشكر مي‌كند . اين شهيد عزيز از سال 63 تا زمان شهادتش در تمام عملياتها شركت كرد.آنچنان از اخلاق خوبي برخوردار بود كه يكي از دوستان همرزمش مي‌گفت : ايشان يكبار مرخصي 48 ساعتي داشت تا به پدر و مادرش سر بزند مي‌آيد و سر دوراهي دهكهنه متوجه مي‌شود كه در منطقه عمليات شروع شده بدون اينكه به منزل بيايد مجدداً برمي‌گردد و خودش را به منطقه و خط مقدم مي‌رساند .

     

     

     

    دوستانش سؤال مي‌كنند مگر مرخصي نرفته بودي گفت : چرا مرخصي من همين جاست . چون الان كه بوجود من نياز شديد است بايستي درمنطقه باشم . ايشان يك تخريب‌چي ماهر و زبده و فرمانده گروه تخريب و تيپ اميرالمؤمنين بود .
    ادامه مطلب
     

    وصيت‌نامه شهيد   

     

     

    نترسم ز مرگ كه فروزندگي است

    شهادت سرآغاز پايندگي است

    نمي‌ترسم از مرگ در راه حق

    كه اين راه دين است و پايندگي

     

    (( الهي صبرت علي عذابك فكيف اصبر علي فراقك ))                     امام علي(ع)

     

    خداوندا گيرم كه صبر كنم بر عذابت ولي چطور صبر كنم بر فراقت ، خدايا اگر مرا به جهنم ببري و آتش عذابت را بر من مسلط كني و عذاب قهرت را بر من مقهور گرداني آنقدر در آتش جهنم ياالله ياالله مي‌گويم كه دل جهنميان كباب شود و اگر مرا از اهل بهشت و رفقا و دوستان رزمنده‌ام و دوستان شهيدم جدا كني و به جهنم ببري بزرگترين افتخارم اين است كه در دنيا با كساني رفيق بودم و كساني را دوست مي‌داشتم كه الان در بهشت عندالله هستند يعني در بالاترين درجه بهشت نزد پروردگارشان جاي دارند و با كساني همسنگر ، هم صحبت و همسفر بوده‌ام كه الان حتي بهشتيان نيز بر آنها غبطه مي‌خورند و آرزو دارند به خاك پاي آنها برسند . خدايا ك  به لطف رحمان بودن توانست ،  كه مرا با آنها همسنگر و برادر گردانيدي در آخرت نيز وقتي كه آنها در صحراي محشر رژه مي‌روند وقتي كه سلاح بر دوش و با لباس و بدن خونين در مقابل چشم تمام اهل محشر از اولين تا آخرين وارد بهشت مي شوند با لباس خونين كه نشانه مظلوميت ايشان است وارد باب‌الجهاد مي‌شوند بابي كه همه كس به آن نمي‌رسند ، خدايا آن موقع هم مرا از آنها جدا مگردان . خدايا عشق ما را به رسولت و جانشينان رسولت و نائب برحقش حضرت مهدي (عج) و امام امت بيشتر كن . خدايا به ما چنان صبري عطا كن كه بتوانيم در مقابل تغيير و تحولات روزگار و در مقابل شدايد جنگ صبر نماييم ، در پايان از پدر و مادر و خواهر وهمه اقوام و خويشان خداحافظي و از آنها حلاليت نموده و آنها را به صبر و تقوا دعوت مي‌كنم .

     

     

    خداحافظ

    علي خمشايا
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاردشتگور
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x