مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید غلامحسین خیراندیش

686
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام غلامحسين
نام خانوادگی خيرانديش
نام پدر علي
تاریخ تولد 1331/04/07
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/10/05
محل شهادت جزيره سهيل
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات بي سواد
مدفن درواهي
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    وه كه شهيدان چه سبكبال و با قلبي مالامال از اخلاص و ايمان به سوي معشوق ومعبود رفته وهمگام با خيل شهيدان شاهد به ملكوت اعلي مي پيوندند. شهيد غلامحسين خيرانديش فرزندعلي درسال 1331 درخانواده اي متدين درروستاي بنارسليماني چشم به جهان گشود و در دامان مادري متعهد پرورش يافت . درسن شش سالگي به مدرسه رفت وتاكلاس پنجم ابتدايي درمدرسه روستاي بنارسليماني به تحصيل ادامه دادولي بعلت فقرمادي ونبودن امكانات تحصيلي نتوانست به تحصيل ادامه دهد. لذا دركار كشاورزي همراه پدرخودكارمي كرد. از بدو پيروزي انقلاب اسلامي درتمامي مراسمات و راهپيمائي ها شركت مي كرد. شهيد غلامحسين خيرانديش هميشه انساني متواضع وفروتن بود وبراي دوستان ارزش زياد قائل مي شد .  با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران اسلامي همراه چندتن ازهمرزمانش عازم جبهه هاي جنوب گرديد و درگردان خط شكن ابوالفضل (ع) بعنوان كمك تيربارچي رسته خودراانتخاب كرد. بالاخره شهيدباحضوروشركت درعمليات كربلاي 4 پس ازرشادتهاي بي نظيرمجروح ودرحين مجروحيت به اسارت نيروهاي عراقي درمي آيندكه پس ازچندساعتي براثرشدت جراحت روح پاكش به ملكوت اعلي مي پيوندد.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطراتي به‌نقل‌ از آزاده‌ي سرافراز سيدقاسم موسوي-برازجان

    شهيدخيرانديش هنگام عزيمت به جبهه ،درپاسخ به اصرارهمسرش براي انصراف ازرفتن به جبهه مي‌گويد: من درسپاهيان محمد ثبت نام كرده‌ام و هيچ‌كس نمي‌تواند مرا از رفتن بازدارد. لذا از دشتستان كه حركت كرديم شهيد خيرانديش سرور و شادماني زايدالوصفي داشت وبيش ازهمه شوخي مي‌كرد و خنده وشادابي را به جمع ما مي‌آورد و براي خدمت به رزمندگان گوي سبقت را ازهمه ربوده بود و با تواضع وفروتني مخصوص به خود به اصلاح موي سربچه ها مبادرت مي‌ورزيد .

    چندروزي مانده به‌عمليات كربلاي4 از جراحي به‌سوي مارد حركت‌كرديم و شب‌ها درنمازخانه‌ي زيرزميني ناوتيپ اميرالمؤمنين مراسم پرفيض دعا و نوحه‌خواني و… برپابود و شوروحال عجيبي پيداكرده‌بوديم وبعضي از بچه‌ها در همان‌جا وصيت‌نامه‌ي خودرا نوشتند.گويي‌كه سفري بي‌برگشت درپيش داشتند. شب چهارم دي‌ماه سال 1365 باكمپرسي به‌سوي محورعملياتي مينو حركت‌كرديم و از حالات و صحبت‌هاي خيرانديش به‌خوبي علائم شهادت را مي‌ديديم .

    بارها اين جملات راتكرارمي‌كرد « ازشروع جنگ تاكنون نيروهاي زيادي درقالب دسته ،گروهان ،‌ گردان ،تيپ وبه نامهاي مختلف به جبهه اعزام شده‌اند ولي هيچ‌كدام نتوانست مرا ازخانه بيرون بياورد،‌ اما سپاهيان محمد(ص) با جاذبه‌ي عجيبي كه داشت مرا به ميدان جنگ كشاند ومي‌دانم كه تير يا تركش به من اصابت خواهدكرد و به شوخي مي‌گفت :‌ « مو كه رفتُم ! » »

           عمليات شروع شده بود، قايق‌ها درنهرآماده بودند، سوارشديم و به‌سوي شط حركت‌كرديم عرض شط را باقايق طي‌كرديم ودر باتلاق سمت عراقي‌ها پياده‌شديم به محض پياده‌شدن الله اكبرسرداده و به‌سوي دشمن حمله‌ورشديم اما گويي عراقي‌ها از پيش انتظارما را مي‌كشيدند وآنها با مسلسل‌هاي خود ما را به رگباربستند ودرباتلاق گيرافتاده بوديم وحجم آتش چنان بودكه پيشروي بسيارسخت بودوهمان ابتدا تعدادي بچه‌ها زخمي وشهيدشدند. با هرمشقتي بود از سيم‌خاردار وموانع خورشيدي عبوركرديم ولي ديري نپائيدكه متوجه شديم فرمانده گروهان ومعاون گروهان وفرماندهان دسته‌ها وبيسيم چي‌ها را ازدست داده‌ايم وهمه شهيدشده‌اند. سرگردان بوديم ونمي‌دانستيم به كدام سمت حركت كنيم، درميان بيشه‌ها وني زارها راه باريكي پيداشدكه به موازات شط وخط عراقيها ايجادشده بودو درنهايت به سنگركمين عراقي‌ها منتهي‌مي‌شد و اين سنگربا فاصله كمي به ديواري كه عراقي‌ها پشت آن مستقربودند وصل مي‌شد . چند نفرجلوي اينجانب حركت مي‌كردند وشهيدخيرانديش پشت سرمن، ناگهان ستون متوقف شدوشهيدخيرانديش باصداي بلندفريادزد اگرنمي‌خواهيدحركت كنيد برويدكنارتا ما جلوبرويم. باشنيدن صدايش به خودگفتم چه جراتي وچه شهامتي، من كه براي دومين باردرعمليات شركت مي‌كنم چرا چنين جسارتي ندارم ودردل به اوآفرين گفتم. ستون به حركت خودادامه داد وقراربودسنگرتيربارعراقيها كه به كمك آتشبارهاي ديگر، بچه‌ها را درو مي‌كردند خفه شود. اما آتش سنگين بودوهرلحظه رزمنده‌اي باگلوله دشمن نقش برزمين مي‌شد وتعداد ما لحظه به لحظه كمترمي شد. ناگهان احساس كردم دستم سنگين شده نگاه كردم ديدم ساعددستم تيرخورده به ناچار به عقب برگشته وبه كنارشط آمديم. كم‌كم تاريكي جاي خود را به روشنايي مي‌داد وآفتاب آرام آرام بيشه زارها را كه قتلگاه عاشقان حسيني شده بود را روشن مي‌كرد وماخودرا درمحاصره دشمن ديديم، چاره‌اي جز تسليم نداشتيم به طرف ديواري كه عراقيها پشت آن سنگرگرفته بودندرفتيم به فاصله تقريبا 15 متري خط عراقي‌ها شهيدخيرانديش راديدم كه برزمين افتاده وچاله اي كه نشان دهنده انفجارنارنجك دركنارش بود، مشاهده كردم . اومجروح شده بودوازچندجاي بدنش خون جاري بود، و از اينكه نمي توانستم هيچ كاري برايش انجام دهم، بسيارناراحت بودم وايشان بانااميدي وباچشم بي رمق خودمارامشايعت مي‌كرد. شهيدخيرانديش درآنجاماند وما اسيرشديم. غلامعلي محمدي وعباس بحراني ازعراقي‌ها برانكارد گرفته وخيرانديش عزيزراآوردند، سپس همه ما را سوار برماشين آيفا كرده وبه محدوده بصره بردند. درآنجا مجروحيني راكه جراحت شديدداشتند درمحوطه‌اي گذاشتند ومارا دراتاق‌هايي زنداني كردند و ديگرازحال بچه‌ها خبرنداشتم تا اينكه بعداز يك ماه برادران غلامعلي محمدي وكرامت وعباس بحراني وعلي احمدي و به ماپيوستند واولين چيزي كه ازآنها سوال كردم درباره خيرانديش بودكه گفتند شهيدشده و با دست خودمان به دستورعراقي ها درماشين گذاشتيم و اورا با خودبردند .

     

     

     

     

    دلم داغ هزاران لاله دارد

    سكوتم يك نيستان ناله دارد

    بگو امشب زمظلوميت عشق

    گلويم بغض چندين ساله دارد

    چوني مي‌نالم از درد جدايي

    (كجاييد اي شهيدان خدائي)

    عبدالرضا كوهمال جهرمي سفرنامه آسمان

     

    از زبان  همسر شهيد

    - شهيد چه ويژگيهاي انقلابي و اخلاقي و رفتاري داشت؟ آيا در كارهاي خانه به شما كمك مي‌كرد؟

    فردي با اخلاق خوب و مهربان خصوصاً با بچه‌ها بسيار مهربان بود و در كارهاي خانه تا آنجا كه مي‌توانست به اعضاء خانواده كمك مي نمود .

    - چه آرزو و خواسته‌هايي در زندگي‌داشت؟ بزرگترين آرزويش چه بود؟

    آرزو داشت كه فرزندانش بزرگش شوند و بتوانند راه شهيدان را ادامه دهند و بزرگترين آرزويش شهادت در راه خدا بود.

    - چه انتظاراتي از شما داشت؟(اخلاقي، فعاليتهاي اجتماعي، علمي و)

    انتظار او از من تربيت صحيح فرزندان بود.

    - از اينكه همسر شهيد هستيد چه احساسي داريد؟

    احساس خوشحالي دارم و افتخار مي‌كنم.

    - چه پيام يا سخني با مردم و مسئولين داريد؟

    پيام ما به مردم و مسئولين اين است كه راه شهيدان را ادامه دهند و نگذارند كه خون آنها پايمال شود.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاردرواهي
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x