مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید سید ابراهیم حسینی مقدم

878
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام سيد ابراهيم
نام خانوادگی حسينی مقدم
نام پدر سيد مرتضی
تاریخ تولد 1343/10/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/05/01
محل شهادت پيرانشهر
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دوره دبيرستان
مدفن سربست
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • شهید سید ابراهیم حسینی مقدم فرزند مرحوم حاج سید مرتضی در سال 1343 در روستای حزب الهی سربست در خانواده ای غنی از تقوا دیده به جهان گشود. سید ابراهیم در دوران کودکی علاقه مند به مجالس  روضه و دیگر مجالس مذهبی بود و در بین دوستان خود به تقوا و امانتداری شهره بود.

    شهید دوران ابتدایی تحصیلاتش را در روستای خود سربست به سر آورد و از این به بعد برای ادامه تحصیل به شهر برازجان مراجعت نمود و تا کلاس سوم دبیرستان در این شهر به سر برد.شهید از اعضای فعال انجمن اسلامی این روستا بود و با عمل خود الگویی برای جوانان مسلمان این روستا بود. شهید در دوران کودکی قرآن را فرا گرفت و همیشه علاقه مند به نماز اول وقت و جماعت بود و در مراسم ادعیه فعالانه شرکت می‌نمود. و در دوران جوانی نماز شب او ترک نمی گردید. و در کارهای خیریه همیشه پیش قدم بود. وی در کارهیش همیشه جدی بود و هیچگاه راحت طلب نبود و مقید به خواندن زیارت عاشورا بود. با شروع مبارزات حق طلبانه  مسلمان به رهبری قاعد اعظم امام خمینی شهید فعالانه در تظاهرات وآگاهی دادن به مردم از هر کوششی دریغ نمی نمود. تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی در بسیج مرکزی برازجان ثبت نام نمود و مشتاقانه عازم جبهه حق علیه باطل گردد. و در عملیات پیروزمند و بزرگ فتح المبین پیروزی را برای امت شهرمان ایران به ارغمان آورد. و  بار دوم در عملیات بزرگ محرم با رشادت جنگید و قسمت بزرگی از سرزمین اسلامیمان را از لوث وجود بعثیان پاکسازی نمود. و بار سوم همچون گذشته با عملیات والفجر مقدماتی پیروزی دیگری را به ملت مسلمان مژده داد و برادر شهیدمان برای بار چهارم با قلبی سرشار از عشق شهادت و دیدار با حق عازم جبهه نبرد نور علیه ظلمت گردید و در عملیات بزرگ والفجر 2 در منطقه پیرانشهر و حاجی عمران عراق شرکت نمود و با خون خود آخرین مژده پیروزی هایش را با امت شهید پرور نوید داد.

     
    خلاصه اي از زندگي نامه مرحوم حاج سيد مرتضي حسيني مقدم پدر شهيدان سيد عباس ـ سيد علي ـ سيد محمد و سيد ابراهيم حسيني مقدم

    مرحوم حاج سيد مرتضي حسيني مقدم فرزند سيد مختار در روستاي سربست ديده به جهان گشود در آن زمان مدرسه اي وجود نداشت كه وي در آن مرحله به ادامه تحصيل بپردازد ولي با با توجه به عشق و علاقه اش به مسائل ديني و مذهبي راهي مكتب مي شود و قرآن را فرا مي گيرد و بعضي از كتابهاي مرسوم تعليم داده شده در مكتب را مي آموزد با توجه به وضعيت زندگي در روستا ، به كارهاي كشاورزي مي پردازد و از اين طريق امرا معاش مي نمايد.

    مرحوم سيد مرتضي علاقه خاصي به مجالس روضه خواني ائمه معصومين داشت و مرتب قرآن مي خواند او در دوران جواني و ميانسالي اقدام به داير نمودن مكتب خانه مي كند و از اين راه تعداد زيادي از جوانان و افراد روستا را قرآن مي آموزد و از اين راه حتي هيچ حق الزحمه اي هم دريافت نمي كند او همه اين كارها را فقط براي خشنودي خداوند انجام مي دهد او معتقد به قرآن و احكام اسلامي بود و از وجود چنين پدري مهربان و با تقوا است كه فرزندي برومند و شجاع تربيت مي شوند كه در بعد از پيروزي انقلاب در ركاب امام و مقتداي خود مردانه مي جنگند تا به هادت برسند مرحوم سيد مرتضي در سال 57 در بحبوحه راهپيمائي هاي مردم به حمايت از روحانيت و رهبر خود امام خميني به رحمت ايزدي مي پيوندد.
    ادامه مطلب
    (الموت في الحيوتكم مقهورين والحيوه في الموتكم قاهرين) مرگ در حيات ذلت بار شماست و حيات شما در مرگ با عزت است.

    با آنكه چهارمين بار است كه مي خواهم به جبهه بروم و در اين چند مرتبه نتوانسته ام كاري انجام بدهم اميدوارم كه اين مرزتبه بتوانم خود را بسازم و كاري براي خدا انجام دهم.

    خداوندا من در دنيا كه نتوانستم آن طور كه تو مي خواهي زندگي كنم پس مرگم را آن چنان قرار ده كه لااقل بدينگونه كفاره گناهان هود را ادا كرده باشم خدايا تو ميداني كه براي همين هدفها عازم جبهه اسلام عليه شرك ، ايمان و كفر ، حق و باطل شده ام تا بتوانم قدمي در راه رضاي تو بردارم در بعد چند كلامي با مادرم و برادرانم اگر چنانچه من در راه خدا كشته شدم اصلاً ناراحتي نكنيد زيرا كسي كه فرزندي در راه خدا داد ناراحتي نمي كند و شما هستيد كه ادامه دهنده راه شهدا هستيد اينها كه شهيد مي شوند مي روند ولي شما هستيد كه با پيام خود خون اين شهيدان را نگه مي داريد در بعد مادرم نه بخواهي بعد از من جايي بنشيني و بگويي كه من مادر شهيد هستم زيرا شهيد مال همه است تو هم كه فرزندت را براي خدا دادي ديگر لازم به گفتن نمي كند و اي خواهران اگر مي خواهيد خون من و شهيدان اسلام پايمال نشود حجاب را رعايت كنيد و گوش به فرمان امام بزرگوارمان باشيد . برادران بعد از من راهم را ادامه دهيد گول اين منافقان را نخوريد در بعد برادران و خواهران روستايي خودم اول ازآمدن فرزندانتان به جبهه جلوگيري نكنيد زيرا اينها امانتند نزد شما ، يكي از جهت ماديات بيرون بياييد بياد مرگ باشيد و به خدا دل به ببنديد زيرا دنيا چيزي نيست كه به آن دل به بنديد به قول پيامبر اكرم (ص) الدنيا مرزعه الاخره دنيا محل كشتگاه آخرت است و دنيا به كارواني مي ماند كه در آن كشت و زراعت كنيم براي اخرت و اين دنيا خودش ارزشي ندارد.

    پيرو احكام اسلام باشيد امام را تنها نگذاريد و او را دعا كنيد و السلام من الله التوفيق

    سيد ابراهيم حسيني مقدم 62/04/04
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطره اي از يكي از همرزمان شهيد

    عصر روز سيزدهم محرم به ما آماده باش دادند فرمانده گردان دستور داد سلاحها را تميز كرده فشنگ بگيريد و شب را با پوتين بخوابيد حتي نماز را هم با پوتين بخوانيد نيمه هاي شب كاميونهاي بنز باري آماده شدند فرمانده گردان همه را صدا زد و دستور داد به عرض 5 دقيقه همه سوار شويد تمام بچه در پشت اتاقهاي بنزها سوار شدند من و سيد ابراهيم كه در يك دسته بوديم در كنار هم سوار يك كاميون شديم بچه ها همه مشغول صلوات و خواندن آياتي از قرآن بودند ولي سيد ابراهيم از اول تا موقعي كه نزديك دشمن رسيديم مرتب چاووش مي گفت و با بچه ها مزاح مي كرد انگار داشت زيارت ابا عبدالله الحسين مي رفت مرتب روي خود را به طرف كربلاي مي كرد و حسين را صدا مي زد استغفار مي كرد

    ::::::::::::::::::::::::::::::                 :::::::::::::::::::::::::::::::::

    ويژگيهاي اخلاقي شهيد سيد ابراهيم حسيني مقدم از زبان مادرش

    او هميشه خوب بود ، در موقع بارداري احساس آرامش مي كردم تا آنجائيكه به ياد مي آورم هرگز احساس درد و سختي نداشتم ، سعي مي كردم كه كار سنگيني انجام ندهم و حتي الامكان از سفره خانواده خودم بيشتر تغذيه شوم همچنين دعاها را زياد زمزمه مي كردم و در انجام تكاليف ديني مراعات بيشتري مي نمودم ، خانواده ما از نظر اطلاعات مذهبي و علمي در سطح نسبتاً بالايي بودند همه با سواد و درس خوانده بودند محيط خانوادگي ما مناسب و آرام بود ، انگيزه نامگذاري فرزندم سيد ابراهيم برگرفته از اسماي اولياء بود و من و شوهرم در نامگذاري با هم تفاهم داشتيم زمان تولد تمم فرزندانم احساس آرامش مي كردم اين حكم الهي بود كه من احساس درد نكنم و با كمترين زحمت نوزادان متولد شوند و از اين جهت بارها خداوند سبحان را شكر كرده ام ، پدرش اهل قرآن و مكتب بود و بچه ام پيش او قرآن را فرا گرفت ، براي من و پدرش احترام زياد قائل بود تمام صبحها كه از خواب بيدار مي شد به ما سلام و احوالپرسي مي كرد . سيد ابراهيم پر تحرك بود اهل مطالعه و ورزش خصوصاً ورزش صبحگاهي را بعد از نماز انجام مي داد زندگي انسان از تولد تا مرگ و هجرت به سوي خدا همه اش خاطره است ولي بهترين خاطره ام اين است كه طي زندگي فرزندانم هيچكس از آنها از طفوليت تا شهادت ناراضي نبودند . علاقه او به امام بسيار زياد بود امام را شخصيتي ممتاز و شجاع و  عالم برجسته مي دانستند به شهيد مطهري و رجايي و باهنر و شهيد بهشتي علاقه داشتند ، ديدگاه شهيو و تصوير شهيدان اين بود كه با تقويت انقلاب زمينه براي اجراي احكام قرآني ميسر شود و مردم مسلمان به حقوق اساسي خود خواهند رسيد شهيدان اعتقاد داشتند كه روحانيت در هر شرايط با اسلام و مردم است در طي گذر زمان اين جامعه روحانيت بود ، كه با كمترين امكانات به فكر دين و ترويج و گسترش آن بوده اند لذا دفاع از اين جامعه لازم است .

    :::::::::::::::::::::::::::::::::

    ويژگيهاي شهيد از زبان برادرش

    شهيد در خانه از محبوبيت خاصي برخوردار بود نسبت به اعضا خانواده احساس مسئوليت مي كرد در هر زمينه اي كه مشكل پيش مي آمد در فكر بر طرف كردن آن بود نسبت به پدر و مادرم با احترام بود از خود گذشتگي ، خود شناسي ، خدا شناسي و توسلات او به قرآن و دعا چشمگير بود اطاعت از پدر و مادر را واجب مي دانست هميشه ما را توصيه به تقوي الهي مي كرد و مي گفت كه نماز را در اول وقت و به جماعت در مسجد بخوانيد زيرا خدا با جماعت است رفتار و اخلاقش زبانزد خاص و عام بود به ياد ندارم در زمان حيات او كسي از او ناراحت شده باشد خواهرانم را توصيه  به حفظ حجاب اسلامي مي كرد واجباتش را ترك نمي كرد و محرمات را انجام نمي داد تمام دعاهاي وارده در هفته را مي خواند شبها كم مي خوابيد بيشتر به نماز مشغول بود اهل مطالعه بود و كتابهاي مذهبي و اجتماعي را بيشتر مطالعه مي كرد از گروهكهاي منحرف و وابسته نفرت داشت بارها با آنان درگير شده بود پيروي از ولايت و رهبري امام خميني را واجب مي دانست به روحانيت اعتقاد داشت بزرگترين آرزويش شهادت در راه خدا و در خط  مقدم جبهه بود در بسيج حضور فعال داشت و شهادت را يك افتخار مي دانست . از خانواده شهدا

    ديدن مي كرد و به مسائل و مشكلات آنان رسيدگي مي كرد و احترام زيادي براي آنان قائل بود . به كار و كشاورزي علاقه داشت وي تا سال دوم دبيرستان ادامه تحصيل داد ولي به علت نياز به رزمندگان در جبهه درس و مدرسه را رها نمود و در دانشگاه جبهه به ادامه تحصيل وخود سازس پرداخت .

    ايشان با برادرم سيد عباس در يك عمليات به شهادت رسيدند و از طريق بنياد شهيد برازجان به ما اطلاع دادند البته قبلاً ما حدس و گمان مي زديم كه بايد شهيد شده باشد هيچگونه خبري از آنها به ما نرسيده بود ( خبر سلامتي ) تا اينكه يك روز از طرف بنياد شهيد به منزل ما آمدند و خبر دادند كه سيد ابراهيم با برادرم سيد عباس به شهادت رسيده است . مقدمات تشييع از طرف بنياد فراهم شد و مردم شهرستان هم استقبال كم نظيري از آنان به عمل آوردند تا گلزار شهدا آنان را بدرقه كردند و سپس به خاك سپردند . بله هركس برادرش را از دست بدهد براي او متأثر و ناراحت است من هم همينطور بودم ولي چون خودشان خواسته بودند راهي بود كه امامان ما انتخاب كرده بودند قابل تحمل بود .

    :::::::::::::::::::::::::::::::

    ويژگيهاي شهيد از زبان دوستانش :

    او آرام و متين بود شخصيتش معقول ، به نماز خيلي اهميت مي داد به نحوي كه در هنگام اداي آن بهترين لباسهايش را مي پوشيد و ما را نيز توصيه مي كرد و بارها مي گفت خدا ناظر اعمال ماست ، ساده مي زيست و با دوستان و رفقا صميمي بود اخلاقش پسنديده بود از بچه هاي مسجد بود و مذهبي و در محل زندگي مردم دار و خوش اخلاق بود.

    بهترين خواسته اش حفظ عزت و آبروي مسلمانان جهان و سربلندي اسلام عزيز بود بعد از پيروزي انقلب اسلامي در تمام مجالس و محافل مذهبي حضور فعال داشت و عشق و علاقه وافري به امام و انقلاب اسلامي داشت ، روحانيت را سكاندار انقلاب مي دانست هميشه آرزوي شهادت داشت و مي گفت كاش ما در زمان امام حسين (ع) مي بوديم تا در راه او به شهادت برسيم در جبهه مانند يك بسيجي ساده فعاليت مي نمود و از هيچ كاري دريغ نمي كرد هرجا كه لازم بود هميشه آماده بود . يادش گرامي و راهش پررهرو باد

    ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    فرزند شهيد ـ سيده رقيه حسيني مقدم

    «براي پدر شهيدم كه راز شكوفا شدنم است.»

    در كبرياي چشمان تو گم گشته ام كمك كن اي كسي كه به اندازه ي آسمان كبوتر دوستت دارم تا كه شايد آغازم را پيدا كنم.

    صداي قلبت را از من دريغ مكن، من در كوير قلب تو گم شده ام ، اي كسي كه به اندازه ي لبهاي زيبا شوق دارم ببوسمت.

    ببين! چقدر كوچك ، ذره ام ، روي مژگانت افتاده ام ، كمكم كن تا بلند شوم اي كسي كه به اندازه تارهاي زلفت شوق دارم در نگاهت بميرم.

    با هر خنده ات من دريايي از شبنم احساس بر گونه ات جاري مي سازم ، من بازيچه ي لبهاي توام . كمكم كن تا خودم باشم، براي تو اي كسي كه دوست دارم در كنار قامت سبزت بروم .

    مرا منعكس كن در كوچه باغهاي مهرت، من از مهر تو شرمسارم ، كمكم كن تا چون تو باشم صدايي كه از حنجره ي تو بر مي خيزد جان مرا مي برد . من به لحن تو مبهوتم. كمكم كن تا بتوانم با صداي تو بنوازم از هستي ام ، اي كسي كه دوست دارم ناي گلويت باشم.

    من در تو سرگردانم ، اگر كمكم كني شايد انتهايت را بيابم ، اي كسي كه ابتدايت همه فغان و انتهايت همه عروج . من از تو تنديسي از نبودها ساخته ام ، تنديسي از يك عاطفه ي محو شده و يك گرمي گم شده . من جاي خال تو را مي پرستم ، چون سراسر ـــــ است.

    اي كسي كه به اندازه ي وجبهاي پروانه دوستت دارم ، بيا با هم خالهاي شاپركها را رنگ بزنيم خدايمان را قاب بگيريم . بيا با هم آواز پر كشيدن سر دهيم و با هم تاريخ پيروزي امان را اندازه بگيريم . پس بيا و بمان با من ، تا نبوديها جاي خود را به سرو قامتمان زيباي خوشبختي دهند . بيا و لحظه اي ليلي من باش تا من همان مجنون باشم كه براي ديدنت سر به آسمان مي سايد و هر صبح در انتظار ديدارت هويت مجهولش را در نگاه تو جستجو مي كند .

     

    ::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

    شهید در چهارمین مرتبه ای که می خواست به جبهه اعزام شود اظهار ناراحتی می کرد وقتی علت ناراحتی او را سؤال کردند گفت بار سوم که به جبهه اعزام شدم در جبهه یکی از همسنگرانم شهید شد و لباسهای من به خون او آغشته شد ولی خودم لیاقت شهادت را نداشتم و سپس به جبهه رفت و پس از مدتی خبر شهادت او را برای خانواده اش آوردند.

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارسربست
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    گالری تصاویر   
    مشاهده سایر تصاویر
    اسناد و مدارک   
    مشاهده سایر اسناد
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x