نام مصطفي
نام خانوادگی بحراني
نام پدر عبدالرضا
تاریخ تولد 1346/06/10
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/10/02
محل شهادت قرارگاه نوح(ع)
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت پاسداروظيفه
شغل -
تحصیلات سوم راهنمايي
مدفن درواهي
زندیگنامه شهید
شهيد مصطفي بحراني در سال 1346 در شهر آبپخش(محله درواهي) در خانوداهاي مذهبي و محروم ديده بهجهان گشود از همان آغاز زندگي طعم فقر و محروميت را احساس كرد در شش سالگي در زادگاهش پا به مدرسه گذاشت ومشغول بهتحصيلگرديد. دوران دبستان را باموفقيت به پايان رساند و جهت ادامه تحصيل وارد مدرسه راهنمائي امامخميني آبپخش شد اما در كلاس سوم راهنمائي چون مجبور بود بخاطر كمك به پدر پير خود كاركند، مدرسه را رها كرد.
در ماه مبارك رمضان زير تيغ سوزان آفتاب تابستان جنوب با دهان روزه كار ميكرد و عرق ميريخت و تحمل اين وضع واقعاً مشكل بود و مادرش ميگفت اگر ميخواهي روزه بگيري كار نكن ولي او ميگفت من هم كار ميكنم و هم روزه ميگيرم .
شهيد بحراني براي انجام خدمت مقدس سربازي وارد سپاه شد و در تاريخ 17/9/1365 به جبهه جنوب رفت او كه مشتاقانه دوست داشت در علمليات شركت كند در عمليات كربلاي 4 در تاريخ 2/10/1365 با ايثار خون خود به معبودش رسيد.
خاطره از زبان برادرش :
در آخرين سفر كه به مرخصي آمده بود در سال 1365 كه سيل آمده بود و روستاهاي دشتي و بصري را فرا گرفته بود نامه شهيد صفر بادفر را آوردهبود چون شهيد مصطفي بحراني دستش شكسته بود و استراحت پزشكي داشت با دست شكسته نامه شهيد صفر بادفر را در ميان سيلاب با موتور سيكلت به بصري برد تا به همسر شهيد صفر بادفر برساند و بنا به قول همسر شهيد بادفر به او گفته بودكه اگر شهيد بشويم با هم هستيم و اگر اسير بشويم با هم هستيم و اگر زنده برگشتيم هم با هم هستيم و سرانجام هر دو نفر چون كبوتراني خونين بال در ديماه 1365 به ديار معبود پرواز كردند و جاودانه شدند
ادامه مطلب
شهيد مصطفي بحراني در سال 1346 در شهر آبپخش(محله درواهي) در خانوداهاي مذهبي و محروم ديده بهجهان گشود از همان آغاز زندگي طعم فقر و محروميت را احساس كرد در شش سالگي در زادگاهش پا به مدرسه گذاشت ومشغول بهتحصيلگرديد. دوران دبستان را باموفقيت به پايان رساند و جهت ادامه تحصيل وارد مدرسه راهنمائي امامخميني آبپخش شد اما در كلاس سوم راهنمائي چون مجبور بود بخاطر كمك به پدر پير خود كاركند، مدرسه را رها كرد.
در ماه مبارك رمضان زير تيغ سوزان آفتاب تابستان جنوب با دهان روزه كار ميكرد و عرق ميريخت و تحمل اين وضع واقعاً مشكل بود و مادرش ميگفت اگر ميخواهي روزه بگيري كار نكن ولي او ميگفت من هم كار ميكنم و هم روزه ميگيرم .
شهيد بحراني براي انجام خدمت مقدس سربازي وارد سپاه شد و در تاريخ 17/9/1365 به جبهه جنوب رفت او كه مشتاقانه دوست داشت در علمليات شركت كند در عمليات كربلاي 4 در تاريخ 2/10/1365 با ايثار خون خود به معبودش رسيد.
خاطره از زبان برادرش :
در آخرين سفر كه به مرخصي آمده بود در سال 1365 كه سيل آمده بود و روستاهاي دشتي و بصري را فرا گرفته بود نامه شهيد صفر بادفر را آوردهبود چون شهيد مصطفي بحراني دستش شكسته بود و استراحت پزشكي داشت با دست شكسته نامه شهيد صفر بادفر را در ميان سيلاب با موتور سيكلت به بصري برد تا به همسر شهيد صفر بادفر برساند و بنا به قول همسر شهيد بادفر به او گفته بودكه اگر شهيد بشويم با هم هستيم و اگر اسير بشويم با هم هستيم و اگر زنده برگشتيم هم با هم هستيم و سرانجام هر دو نفر چون كبوتراني خونين بال در ديماه 1365 به ديار معبود پرواز كردند و جاودانه شدند
وصيت نامه شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
واعدّوُا لهم مستطعتم من قوه
تا ميتوانيد در برابر دشمنان اسلام نيرو فراهم كنيد. (قرآن كريم)
خدايا اين وصيت را كه الان دارم مينويسم در اردوگاه نوح هستيم. خدايا سپاس تو را كه زمينه ظهور حضرت مهدي(عج) و حكومت اسلاميش را فراهم ميآوري ـ خدايا در فرجش تعجيل بفرما و امام امت خميني كبير را تا انقلابِ مهدي حتي كنار مهدي نگهدار و در بعد درود و سپاس بر شما اي پدر و مادر عزيز كه عمري را براي رشد و پرورش من زحمت و مشقت كشيديد خداوند شما را هم در دنيا و هم در آخرت در جوار حضرت محمد بن عبدالله(ص) و حضرت فاطمه(س) و ائمه اطهار(ع) سرافرازي دهد و اگر من كشته شدم مبادا گريه بكنيد و لباس سياه بر تن كنيد اگر در طول عمر از من خلافي ديدهايد جداً مرا ببخشيد. از برادران و خواهران معذرت ميخواهم مرا ببخشيد و از تمام دوستان و آشنايان اظهار حلاليت ميكنم و شما پدر و مادرم خوشنودي شما از فرزندانتان باعث خشنودي خدا است.به اميد پيروزي حكومت عدل اسلامي توسط قائم آل محمد(ص) در جهان و تعجيل هر چه بيشتر در فرج مولا امام زمان و طولاني شدن عمر پر بركت رهبر انقلاب امام امت خميني كبير و حتي زندگي او در كنار حكومت مهدي و آزادي اسرا از قيد اسارت بالاخص اسراي جنگ تحميلي در پي پيروزي رزمندگان غيور و دلاور اسلام در سه جبهه بزرگ اسلام در مقابل امپرياليسم و اسلام در مقابل كمونيسم و در مقابل صهيونيسم دعا براي امام امت و رزمندگان غيور اسلامي ايران خلاصه از تمام دوستان و آشنايان معذرت ميخواهم و از آنها ميخواهم كه مرا ببخشند و در آخر هر چه كه دارم براي مرتضي و مادرم بدهيد و ديگر هر چه كه خودتان ميدانيد بكنيد. وصيتنامه پاسدار وظيفه مصطفي بحراني- 14/7/65
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحيم
واعدّوُا لهم مستطعتم من قوه
تا ميتوانيد در برابر دشمنان اسلام نيرو فراهم كنيد. (قرآن كريم)
خدايا اين وصيت را كه الان دارم مينويسم در اردوگاه نوح هستيم. خدايا سپاس تو را كه زمينه ظهور حضرت مهدي(عج) و حكومت اسلاميش را فراهم ميآوري ـ خدايا در فرجش تعجيل بفرما و امام امت خميني كبير را تا انقلابِ مهدي حتي كنار مهدي نگهدار و در بعد درود و سپاس بر شما اي پدر و مادر عزيز كه عمري را براي رشد و پرورش من زحمت و مشقت كشيديد خداوند شما را هم در دنيا و هم در آخرت در جوار حضرت محمد بن عبدالله(ص) و حضرت فاطمه(س) و ائمه اطهار(ع) سرافرازي دهد و اگر من كشته شدم مبادا گريه بكنيد و لباس سياه بر تن كنيد اگر در طول عمر از من خلافي ديدهايد جداً مرا ببخشيد. از برادران و خواهران معذرت ميخواهم مرا ببخشيد و از تمام دوستان و آشنايان اظهار حلاليت ميكنم و شما پدر و مادرم خوشنودي شما از فرزندانتان باعث خشنودي خدا است.به اميد پيروزي حكومت عدل اسلامي توسط قائم آل محمد(ص) در جهان و تعجيل هر چه بيشتر در فرج مولا امام زمان و طولاني شدن عمر پر بركت رهبر انقلاب امام امت خميني كبير و حتي زندگي او در كنار حكومت مهدي و آزادي اسرا از قيد اسارت بالاخص اسراي جنگ تحميلي در پي پيروزي رزمندگان غيور و دلاور اسلام در سه جبهه بزرگ اسلام در مقابل امپرياليسم و اسلام در مقابل كمونيسم و در مقابل صهيونيسم دعا براي امام امت و رزمندگان غيور اسلامي ايران خلاصه از تمام دوستان و آشنايان معذرت ميخواهم و از آنها ميخواهم كه مرا ببخشند و در آخر هر چه كه دارم براي مرتضي و مادرم بدهيد و ديگر هر چه كه خودتان ميدانيد بكنيد. وصيتنامه پاسدار وظيفه مصطفي بحراني- 14/7/65
اطلاعات مزار
محل مزاردرواهي
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزار
گالری تصاویر
مشاهده سایر تصاویر
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها