مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید مصطفی استواریان

834
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام مصطفي
نام خانوادگی استواريان
نام پدر محمود
تاریخ تولد 1348/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/06/15
محل شهادت فاو
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل دانش آموز
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن جتوط
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • زندیگنامه شهید

    شهيد مصطفي استواريان در روستاي جتوط ديده به جهان گشود نام وي را پدر ايشان علاقه ي وافري كه به ائمه اطهار (ع) داشتند انتخاب كردند .

    شهيد استواريان در دوران كودكي بسيار پرجنب و جوش بودند و در همان كودكي به مسائل ديني مي پرداختند و در همان دوران كودكي به مسجد مي رفتند و در نماز جماعت شركت مي كردند از آنجا كه پدر اين بزرگوار علاقه ي خاصي به ائمه داشتند و هميشه مجالس  روضه خواني و عزاداري حضرت ابا عبدالله شركت مي نمود و به عزاداري مي پرداختند . ايشان به دليل علاقه اي كه به امام و انقلاب و جبهه داشتند در سال دوم راهنمايي در سن 14 سالگي ترك تحصيل نمودند و خود را براي رفتن به جبهه آماده كردند وي به دليل پايين بودن سن ايشان از رفتن به جبهه با او ــــ شد كه ايشان بسيار ناراحت و غمگين شدند . هر وقت خبر شهادت كسي را مي شنيد بسيار ناراحت مي شدند و مي گفتند خوشا به حال ايشان كه شهيد شدند . براي دومين بار به جهاد رفت و از طريق موفق شد كه به جبهه اعزام شود . ايشان در مدت اتاقش در جبهه بسيار كم به مرخصي مي آمدند و اولين بار در حدود سه ماه در آنجا ماندند .

    و وقتي هم به مرخصي آمدند خيلي زود دوباره به جبهه برگشتند و دومين بار اعزامش به جبهه به شهادت نائل آمدند . ايشان در مواقعي كه در منزل بودند در امور خانه با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار همكاري مي كردند . در برخورد با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار خاصعانه و خوش اخلاق بودند ايشان دوستان بسيار زيادي در روستا داشتند و با همه با روي خوش و نشاط برخورد مي كردند .

    ايشان در تاريخ 15/6/1365 به علت اصابت گلوله به گردنشان به شهادت رسيدند . مراسم تشييع پيكر مقدس ايشان از بنياد شهيد برازجان تا گلزار شهداي روستاي جتوط برگزار شد و در همان جا به خاك سپرده شد چون هنگام شهادت ، ايشان سن كمي داشتند بعد از شهادت براي ايشان جمله اي بسيار قشنگ گرفتند كه در آن عكس ايشان و حنا قرار داشت .

    از اين كه خانواده شهيد هستيم بسيار خرسنديم اميدواريم كه خدا اين مديه را از ما قبول كرده باشد .

    شهيد مصطفي استواريان در روستاي جتوط ديده به جهان گشود نام وي را پدر ايشان علاقه ي وافري كه به ائمه اطهار (ع) داشتند انتخاب كردند .

    شهيد استواريان در دوران كودكي بسيار پرجنب و جوش بودند و در همان كودكي به مسائل ديني مي پرداختند و در همان دوران كودكي به مسجد مي رفتند و در نماز جماعت شركت مي كردند از آنجا كه پدر اين بزرگوار علاقه ي خاصي به ائمه داشتند و هميشه مجالس  روضه خواني و عزاداري حضرت ابا عبدالله شركت مي نمود و به عزاداري مي پرداختند . ايشان به دليل علاقه اي كه به امام و انقلاب و جبهه داشتند در سال دوم راهنمايي در سن 14 سالگي ترك تحصيل نمودند و خود را براي رفتن به جبهه آماده كردند وي به دليل پايين بودن سن ايشان از رفتن به جبهه با او ــــ شد كه ايشان بسيار ناراحت و غمگين شدند . هر وقت خبر شهادت كسي را مي شنيد بسيار ناراحت مي شدند و مي گفتند خوشا به حال ايشان كه شهيد شدند . براي دومين بار به جهاد رفت و از طريق موفق شد كه به جبهه اعزام شود . ايشان در مدت اتاقش در جبهه بسيار كم به مرخصي مي آمدند و اولين بار در حدود سه ماه در آنجا ماندند .

    و وقتي هم به مرخصي آمدند خيلي زود دوباره به جبهه برگشتند و دومين بار اعزامش به جبهه به شهادت نائل آمدند . ايشان در مواقعي كه در منزل بودند در امور خانه با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار همكاري مي كردند . در برخورد با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار خاصعانه و خوش اخلاق بودند ايشان دوستان بسيار زيادي در روستا داشتند و با همه با روي خوش و نشاط برخورد مي كردند .

    ايشان در تاريخ 15/6/1365 به علت اصابت گلوله به گردنشان به شهادت رسيدند . مراسم تشييع پيكر مقدس ايشان از بنياد شهيد برازجان تا گلزار شهداي روستاي جتوط برگزار شد و در همان جا به خاك سپرده شد چون هنگام شهادت ، ايشان سن كمي داشتند بعد از شهادت براي ايشان جمله اي بسيار قشنگ گرفتند كه در آن عكس ايشان و حنا قرار داشت .

    از اين كه خانواده شهيد هستيم بسيار خرسنديم اميدواريم كه خدا اين مديه را از ما قبول كرده باشد .

    شهيد مصطفي استواريان در روستاي جتوط ديده به جهان گشود نام وي را پدر ايشان علاقه ي وافري كه به ائمه اطهار (ع) داشتند انتخاب كردند .

    شهيد استواريان در دوران كودكي بسيار پرجنب و جوش بودند و در همان كودكي به مسائل ديني مي پرداختند و در همان دوران كودكي به مسجد مي رفتند و در نماز جماعت شركت مي كردند از آنجا كه پدر اين بزرگوار علاقه ي خاصي به ائمه داشتند و هميشه مجالس  روضه خواني و عزاداري حضرت ابا عبدالله شركت مي نمود و به عزاداري مي پرداختند . ايشان به دليل علاقه اي كه به امام و انقلاب و جبهه داشتند در سال دوم راهنمايي در سن 14 سالگي ترك تحصيل نمودند و خود را براي رفتن به جبهه آماده كردند وي به دليل پايين بودن سن ايشان از رفتن به جبهه با او ــــ شد كه ايشان بسيار ناراحت و غمگين شدند . هر وقت خبر شهادت كسي را مي شنيد بسيار ناراحت مي شدند و مي گفتند خوشا به حال ايشان كه شهيد شدند . براي دومين بار به جهاد رفت و از طريق موفق شد كه به جبهه اعزام شود . ايشان در مدت اتاقش در جبهه بسيار كم به مرخصي مي آمدند و اولين بار در حدود سه ماه در آنجا ماندند .

    و وقتي هم به مرخصي آمدند خيلي زود دوباره به جبهه برگشتند و دومين بار اعزامش به جبهه به شهادت نائل آمدند . ايشان در مواقعي كه در منزل بودند در امور خانه با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار همكاري مي كردند . در برخورد با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار خاصعانه و خوش اخلاق بودند ايشان دوستان بسيار زيادي در روستا داشتند و با همه با روي خوش و نشاط برخورد مي كردند .

    ايشان در تاريخ 15/6/1365 به علت اصابت گلوله به گردنشان به شهادت رسيدند . مراسم تشييع پيكر مقدس ايشان از بنياد شهيد برازجان تا گلزار شهداي روستاي جتوط برگزار شد و در همان جا به خاك سپرده شد چون هنگام شهادت ، ايشان سن كمي داشتند بعد از شهادت براي ايشان جمله اي بسيار قشنگ گرفتند كه در آن عكس ايشان و حنا قرار داشت .

    از اين كه خانواده شهيد هستيم بسيار خرسنديم اميدواريم كه خدا اين مديه را از ما قبول كرده باشد .

    شهيد مصطفي استواريان در روستاي جتوط ديده به جهان گشود نام وي را پدر ايشان علاقه ي وافري كه به ائمه اطهار (ع) داشتند انتخاب كردند .

    شهيد استواريان در دوران كودكي بسيار پرجنب و جوش بودند و در همان كودكي به مسائل ديني مي پرداختند و در همان دوران كودكي به مسجد مي رفتند و در نماز جماعت شركت مي كردند از آنجا كه پدر اين بزرگوار علاقه ي خاصي به ائمه داشتند و هميشه مجالس  روضه خواني و عزاداري حضرت ابا عبدالله شركت مي نمود و به عزاداري مي پرداختند . ايشان به دليل علاقه اي كه به امام و انقلاب و جبهه داشتند در سال دوم راهنمايي در سن 14 سالگي ترك تحصيل نمودند و خود را براي رفتن به جبهه آماده كردند وي به دليل پايين بودن سن ايشان از رفتن به جبهه با او ــــ شد كه ايشان بسيار ناراحت و غمگين شدند . هر وقت خبر شهادت كسي را مي شنيد بسيار ناراحت مي شدند و مي گفتند خوشا به حال ايشان كه شهيد شدند . براي دومين بار به جهاد رفت و از طريق موفق شد كه به جبهه اعزام شود . ايشان در مدت اتاقش در جبهه بسيار كم به مرخصي مي آمدند و اولين بار در حدود سه ماه در آنجا ماندند .

    و وقتي هم به مرخصي آمدند خيلي زود دوباره به جبهه برگشتند و دومين بار اعزامش به جبهه به شهادت نائل آمدند . ايشان در مواقعي كه در منزل بودند در امور خانه با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار همكاري مي كردند . در برخورد با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار خاصعانه و خوش اخلاق بودند ايشان دوستان بسيار زيادي در روستا داشتند و با همه با روي خوش و نشاط برخورد مي كردند .

    ايشان در تاريخ 15/6/1365 به علت اصابت گلوله به گردنشان به شهادت رسيدند . مراسم تشييع پيكر مقدس ايشان از بنياد شهيد برازجان تا گلزار شهداي روستاي جتوط برگزار شد و در همان جا به خاك سپرده شد چون هنگام شهادت ، ايشان سن كمي داشتند بعد از شهادت براي ايشان جمله اي بسيار قشنگ گرفتند كه در آن عكس ايشان و حنا قرار داشت .

    از اين كه خانواده شهيد هستيم بسيار خرسنديم اميدواريم كه خدا اين مديه را از ما قبول كرده باشد .

    شهيد مصطفي استواريان در روستاي جتوط ديده به جهان گشود نام وي را پدر ايشان علاقه ي وافري كه به ائمه اطهار (ع) داشتند انتخاب كردند .

    شهيد استواريان در دوران كودكي بسيار پرجنب و جوش بودند و در همان كودكي به مسائل ديني مي پرداختند و در همان دوران كودكي به مسجد مي رفتند و در نماز جماعت شركت مي كردند از آنجا كه پدر اين بزرگوار علاقه ي خاصي به ائمه داشتند و هميشه مجالس  روضه خواني و عزاداري حضرت ابا عبدالله شركت مي نمود و به عزاداري مي پرداختند . ايشان به دليل علاقه اي كه به امام و انقلاب و جبهه داشتند در سال دوم راهنمايي در سن 14 سالگي ترك تحصيل نمودند و خود را براي رفتن به جبهه آماده كردند وي به دليل پايين بودن سن ايشان از رفتن به جبهه با او ــــ شد كه ايشان بسيار ناراحت و غمگين شدند . هر وقت خبر شهادت كسي را مي شنيد بسيار ناراحت مي شدند و مي گفتند خوشا به حال ايشان كه شهيد شدند . براي دومين بار به جهاد رفت و از طريق موفق شد كه به جبهه اعزام شود . ايشان در مدت اتاقش در جبهه بسيار كم به مرخصي مي آمدند و اولين بار در حدود سه ماه در آنجا ماندند .

    و وقتي هم به مرخصي آمدند خيلي زود دوباره به جبهه برگشتند و دومين بار اعزامش به جبهه به شهادت نائل آمدند . ايشان در مواقعي كه در منزل بودند در امور خانه با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار همكاري مي كردند . در برخورد با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار خاصعانه و خوش اخلاق بودند ايشان دوستان بسيار زيادي در روستا داشتند و با همه با روي خوش و نشاط برخورد مي كردند .

    ايشان در تاريخ 15/6/1365 به علت اصابت گلوله به گردنشان به شهادت رسيدند . مراسم تشييع پيكر مقدس ايشان از بنياد شهيد برازجان تا گلزار شهداي روستاي جتوط برگزار شد و در همان جا به خاك سپرده شد چون هنگام شهادت ، ايشان سن كمي داشتند بعد از شهادت براي ايشان جمله اي بسيار قشنگ گرفتند كه در آن عكس ايشان و حنا قرار داشت .

    از اين كه خانواده شهيد هستيم بسيار خرسنديم اميدواريم كه خدا اين مديه را از ما قبول كرده باشد .

    شهيد مصطفي استواريان در روستاي جتوط ديده به جهان گشود نام وي را پدر ايشان علاقه ي وافري كه به ائمه اطهار (ع) داشتند انتخاب كردند .

    شهيد استواريان در دوران كودكي بسيار پرجنب و جوش بودند و در همان كودكي به مسائل ديني مي پرداختند و در همان دوران كودكي به مسجد مي رفتند و در نماز جماعت شركت مي كردند از آنجا كه پدر اين بزرگوار علاقه ي خاصي به ائمه داشتند و هميشه مجالس  روضه خواني و عزاداري حضرت ابا عبدالله شركت مي نمود و به عزاداري مي پرداختند . ايشان به دليل علاقه اي كه به امام و انقلاب و جبهه داشتند در سال دوم راهنمايي در سن 14 سالگي ترك تحصيل نمودند و خود را براي رفتن به جبهه آماده كردند وي به دليل پايين بودن سن ايشان از رفتن به جبهه با او ــــ شد كه ايشان بسيار ناراحت و غمگين شدند . هر وقت خبر شهادت كسي را مي شنيد بسيار ناراحت مي شدند و مي گفتند خوشا به حال ايشان كه شهيد شدند . براي دومين بار به جهاد رفت و از طريق موفق شد كه به جبهه اعزام شود . ايشان در مدت اتاقش در جبهه بسيار كم به مرخصي مي آمدند و اولين بار در حدود سه ماه در آنجا ماندند .

    و وقتي هم به مرخصي آمدند خيلي زود دوباره به جبهه برگشتند و دومين بار اعزامش به جبهه به شهادت نائل آمدند . ايشان در مواقعي كه در منزل بودند در امور خانه با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار همكاري مي كردند . در برخورد با پدر و مادر و بقيه ي اعضاي خانه بسيار خاصعانه و خوش اخلاق بودند ايشان دوستان بسيار زيادي در روستا داشتند و با همه با روي خوش و نشاط برخورد مي كردند .

    ايشان در تاريخ 15/6/1365 به علت اصابت گلوله به گردنشان به شهادت رسيدند . مراسم تشييع پيكر مقدس ايشان از بنياد شهيد برازجان تا گلزار شهداي روستاي جتوط برگزار شد و در همان جا به خاك سپرده شد چون هنگام شهادت ، ايشان سن كمي داشتند بعد از شهادت براي ايشان جمله اي بسيار قشنگ گرفتند كه در آن عكس ايشان و حنا قرار داشت .

    از اين كه خانواده شهيد هستيم بسيار خرسنديم اميدواريم كه خدا اين مديه را از ما قبول كرده باشد .
    ادامه مطلب
    وصيت نامه شهيد مصطفي استواريان

    با سلام و درود خدمت مهدي (عج) و نائب برحقش خميني كبير و درود و رحمت خداوند بر شما امت حزب الله ، دشمنن هميشگي ما اين آمريكاي جنايتكار نمي خواهند بفهمند با ملتي كه شهادت براي او سعادت است نمي توان در افتاد با ملتي كه به قول رهبر عزيزمان كه مي فرمايد اگر كشته شديم پيروزيم و اگر بكشيم هم پيروزيم چون بر حقيم .

    دوست دارم شمع باشم و در دل شبها بسوزم

    روشنا بخشم به جمعي و خودم تنها بسوزم

    در جواني پاك بودن شيوه ي پيغمبري است

    ورنه هرگبري به پيري مي شود پرهيزگر
    ادامه مطلب
    مصاحبه با اعضاي خانواده شهيد ويژه والدين

    شرح زندگي شهيد مصطفي استواريان

    دوره پيش از تولد ك

    به گفته ي پدر شهيد كه در هنگام تولد شهيد استواريان حضور نداشته ولي به گفته خود احساس مي كردم كه يك روشنائي و بركتي كه در خانه ما پيدا شده است و با وجود دستمزد كم در پايان ماه براي خرجي پول زياد مي آورم . و به دليل ارادت قلبي به اسم پيامبران و ائمه اين اسم را براي ايشان انتخاب كردم .

    ب ) دوره ي كودكي :

    شهيد استواريان از همان كودكي علاقه زيادي به خواهران و برادران خود داشت و به همين دليل بيشتر وقت خود را در خانه مي گذارند و در مورد كمك به مادر در امور خانه تلاش زيادي انجام مي داد بطور مثال آشپزي و نظافت در خانه .

    ج ) دوره خردسالي :

    دوره ي خردسالي شهيد استواريان در دوران مدرسه هيچ گونه مشكلي نداشتند و از نظر هوش درسي نيز در سطح بالائي قرار داشتند و در مورد يادگيري اصول و فروع اين سئوالات مكرري از پدرشان داشتند كه پدر نيز با صبر و حوصله به آنها جواب مي داد كه حتي براي خواندن قرآن بارها به پدر خود مراجعه مي كردند و پرونده و مدارك ايشان در مدرسه شهيد اسماعيلي روستا موجود مي باشد

    د ) دوره ي نوجواني :

    در مورد رفتار با اقوام و دوستان شهيد استواريان بسيار رفتار مهربانه داشتند به طوري كه هيچ كس از ايشان گلايه و شكايتي نداشتند . از پدر ايشان نقل است كه هنگامي كه از سر كار بر مي گشتم ديدم كه شهيد خيلي خوشحال هستند وقتي كه دليلش را پرسيدم گفتند كه مي خواهم به جبهه بروم و پدر ايشان در جواب شهيد گفت كه خود من نيز مي خواهم به جبهه بروم وقتي كه شهيد اين خبر را شنيدند بيشتر خوشحال شدند . شهيد هميشه در فكر شهيد و شهادت بودند به طوري كه وقتي خبر شهادت كسي را مي شنيدند بسيار ناراحت و دل گير مي شدند و مي گفتند كه اين افراد براي افتخار وطن خود به جبهه رفتند . شهيد استواريان در مرحله دوم اعزام به جبهه به فيض بزرگ شهادت نائل آمدند.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارجتوط
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x