مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید حسین ابراهیمی

872
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام حسين
نام خانوادگی ابراهيمی
نام پدر غلام
تاریخ تولد 1343/02/03
محل تولد بوشهر - دشتستان
تاریخ شهادت 1361/08/20
محل شهادت عين خوش
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل دانش آموز
تحصیلات سوم راهنمايی
مدفن برازجان
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    در سوم ارديبهشت سال 1343خانواده ي مستضعف و مؤمن «ابراهيمي» چشم شان به شكفتن گلي زيبا و معطر روشن شد. رويش گلي كه عمري به سان گل ارديبهشتي ، در بوستان پرنشاط خانواده ، اميدهاي زيادي را در دل پدر و مادر بوجود آورد. پدر گرامي اش «غلام» ، از آن جا تارو پود وجودش ، با عشق «امام حسين (ع) » آميخته بود، نام نيكوي «حسين» را براي فرزندش برگزيد.

    حسين در دامان پدر و مادري مؤمن و زحمت كش، كودكي را آغاز نمود و پله هاي ترقي و رشد ديني و اجتماعي را طي كرد. شش ساله بود كه ، به شوق درس و مدرسه خانه را به سوي دبستان ابن سينا، در زادگاهش شهر برازجان ترك نمود ،  و با گام هاي كوچكش هر روز اين مسير را طي مي كرد. او سپس دوره ي ابتدايي را در دبستان معرفت ادامه داد و توانست با موفقيت آن را به پايان رساند. حسين دوره ي راهنمايي را در مدرسه ي شهيد اندرزگو با علاقه ي فراوان از سرگرفت و با كسب نمرات خوب آنرا پشت سرگذاشت. تابستان كه مي آمد ، كار و فعاليت او آغاز مي شد. براي بعضي ها تعطيلات تابستان زمان استراحت و بازي و گشت و گذار بود، اما حسين نمي توانست خانواده را با مشكلات و گرفتاري هايي كه    داشت ، تنها گذارد. اين بود كه در ايام تعطيل مدرسه به كارگري و كشاورزي مي پرداخت، تا شايد دستي به باري كه بر دوش پدر سنگيني مي كرد ،  بزند. آغاز نوجواني او مصادف بود با اوج گيري انقلاب اسلامي ، و حسين نيز هم پاي دوستان و هم سالان خود ، در تظاهرات خود جوش مردمي در شهر برازجان حضوري فعال داشت.

    گاهي كه از دستش برمي آمد به پخش اعلاميه هاي حضرت امام (ره) يا شعارنويسي عليه رژيم ستم شاهي مي پرداخت. جوانان مسلمان كه در پيروزي انقلاب و به ثمر رساندن آن نقش داشتند، پس از پيروزي انقلاب نيز ، براي حفظ و حراست از دست آوردهاي آن و دوران تثبيت نظام از جان خود مايه گذاشتند.

    با پيوستن به نهادهاي انقلابي و حضور در مساجد و محافل مذهبي، هسته هاي مقاومت مردمي را پايه گذاري كردند. جنگ تحميلي از سوي استكبار جهاني به سركردگي شيطان بزرگ امريكا ، عليه انقلاب نوپاي اسلامي تحميل شد ، و صداميان با مقاومت بي نظير ارتش و سپاه، به سرعت زمين گير شد ، و با وارد شدن نيروهاي مردمي در جنگ تمام معادلات و محاسبات اشغال گران برهم خورد .

    ابتكار استثنايي و فرمان پيامبرگونه امام           راحل (ره )در تاسيس نهاد طيبه بسيج،شور و اشتياق جوانان و مردم شهيدپرور ايران را در دفاع از كيان اسلامي روحيه اي مضاعف بخشيد. آنها پشت جبهه را محكم نگه مي داشتند و با بلوا و آشوب هاي گروهك هاي ضد انقلاب و مخالفين نظام اسلامي به مقابله برمي خاستند ، و در جبهه ها نيز با جنگ و ستيز و شجاعت هاي خود، دشمن زبون را بيش از پيش زمين گير مي كردند.

    حسين در زمره ي همين جوانان رشيد بود كه به مدرسه عشق «بسيج» رفت و ثبت نام نمود. او روزها به مدرسه مي رفت و شب ها در بسيج به نگهباني            مي پرداخت. آرزوي او پاي گذاشتن به ميدان نبرد و حضور در جبهه ها بود. در مردادماه سال 1361 همراه با ديگر شيرمردان جان بركف ،عازم جبهه هاي جنوب گرديد. پس از دوماه نبرد با مزدوران بعثي ، براي ديدار خانواده و دوستان خود به برازجان آمد. پس از مدتي اندك دوباره راهي جبهه ها گرديد تا در عمليات افتخارآفرين و سرنوشت ساز محرم شركت نمايد. حسين عاشقانه با تأسي از سرور و سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين (ع) پاي به ميدان نبرد گذاشت و پس از جان فشاني ها و رزم بي امان خود ، در تاريخ 20/8/61 برابر با بيست و پنجم محرم در جبهه عين خوش بر اثر تركش خمپاره دشمن در خون خود غوطه ور شد. در لحظاتي كه دچار خون ريزي و مجروحيت شديد بود ، مرتب به دوستان خود روحيه مي داد و آنها را تشويق به ادامه ي نبرد مي كرد. مي گفت: «جلو برويد و كاري به من نداشته باشيد.»
    ادامه مطلب
    و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون.

    آنان كه در راه خدا كشته مي شوند مرده مپنداريد بلكه زنده اند و پيش خداي خود روزي مي گيرند.«قرآن كريم»

    شهادت يك نعمتي است كه خداوند به پاكان عنايت مي كند و راه حق گرفتاري دارد. امام خميني(ره)

    حضرت علي مي فرمايد:« هر كس خود را از عدالت در فشار ببيند، بداند كه فشار ظلم بر او بيشتر است. يكي از نعمت هاي بزرگي كه خداوند به انسان ها داده است ، آزادي است . خدا انسان را آزاد آفريده، آنگونه كه خود اراده داشته باشد او راههاي گوناگون در اختيار او گذاشته به او چشم، گوش، عقل و هوش داده است و براي راهنمايي او پيامبران را فرستاده تا ببيند و بينديشد و با پاي خويش برود و با چشم باز در راه قدم نهد ، يا به نيكو كاري گرايد و يا بدكاري پيشه كند. متن وصيتنامه:وصيت من به پد و مادرم اين است كه در شهادت من گريه نكنيد ! اگر من شهيد شدم ، بگوييد ما افتخار مي كنيم كه فرزندمان در صفوف فشرده رزمندگان شهدا  قرار گرفته است ! پدر و مادرم ! اگر شهيد شدم خوشحال باشيد و از خدا براي رهبري انقلاب اسلامي امام امت خميني كبير طول عمر طلب نماييد ! و از خدا سلامتي براي امام بخواهيد ! و دعا كنيد كه تا انقلاب مهدي موعود(عج) خميني را نگهدارد و از برادران بزرگم ، محمد و علي مي خواهم كه برادرهاي كوچكم را دلداري بدهند !

    حسين ابراهيمي
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    شهيد ابراهيمي از استعداد فوق العاده اي برخوردار بود. يكي از ويژگي هاي او اين بود ، كه اگر پاي سخنراني مي نشست ، پس از پايان سخنراني همه ي مطالب در ذهنش ثبت شده بود و آنرا بدون كم و كاست بيان مي كرد.

    هميشه اول وقت نمازش را مي خواند و بعد از نماز به تلاوت قرآن مي پرداخت. به انجام دستورات و احكام اسلامي بسيار پاي بند بود. خواهران خود را به حجاب و نماز اول وقت سفارش مي كرد. از برادران خود           مي خواست ، شخصيت خود را در همه حال نگه دارند،مي گفت : «مبادا روزي، خودتان را از ياد ببريد و در مقابل ظواهر فريبنده ي دنيا دست و دلتان بلرزد.»

    هميشه يك قرآن جيبي همراه داشت و در اوقات فراغت به تلاوت قرآن مي پرداخت.

    تاريخ تشييع جنازه اش را هم گفته بود


    حسين پس از دو ماه، اوايل ماه محرم به مرخصي آمده بود. روحيه ي عارفانه و معنوي او همه را تحت تاثير قرار داده بود. سخن از چيزهايي مي گفت كه براي خيلي ها باور كردني نبود.

    به پدر و مادر و دوستان گفته بود : «اين آخرين ديدار من است. زيرا جنازه مرا در اول ماه صفر تشييع خواهند كرد.» حتي او با صراحت گفته بود ،خواهرم كه اين جا نيست به تشيع جنازه ام نخواهد رسيد. طولي نكشيد ،  همه ي آنچه را كه  گفته بود ،  تحقق پيدا كرد.

    مي خواست دل آن ها را به دست آورد


    اولين بار كه مي خواست به جبهه برود ، خيلي خوشحال بود. شب ها از فرط خوشحالي خوابش نمي برد. اوايل مادر دلش راضي نمي شد حسين به جبهه رود. او كه نمي خواست دل آن را برنجاند و ناراحتشان كند ، سعي   مي كرد با صحبت ،  دل آنها را به دست آورد . براي اين كار اصلاً دلسرد نمي شد ؛ با رفتار خود،كاري مي كرد كه آنها راضي شوند. مي گفت : « روزي مرا در جبهه خواهيد ديد. » از چهره اش نويد شهادت را مي شد خواند.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربرازجان
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    اسناد و مدارک   
    مشاهده سایر اسناد
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x