دانشنامه
دایره المعارف شهدا
عملیات ها
چندرسانه ای
دو قرن مقاومت
پژوهش ها
مناطق راهیان نور 
فروشگاه
حمایت مالی
اخبارشهید حسینقلی کامکاری
379
نام حسينقلي
نام خانوادگی كامكاري
نام پدر كرم
تاریخ تولد 1337/11/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1361/02/10
محل شهادت خرمشهر
مسئولیت فرمانده گروهان
نوع عضویت پاسدار
شغل پاسدار
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن بوشهر
زندگینامه
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت مرگ نیست تحول است از این جهان به جهان دیگر. (آیت الله طالقانی )
زندگینامه : شهید حسین کامکاری
برادر شهید کامکاری در سال 1377 در روستای چاهخانی از توابع بوشهر پا به عرصه وجود نهاد وی از همان کودکی تحت تربیت صحیح اسلامی قرارگرفت وی شش ساله بود که راهی مدرسه شد. و تا کلاس پنجم دبستان در زادگاهش تحصیل کرد وبعد از آن به بوشهر عظیمت نمود و نزد برادرش زندگی میکرد. برادر شهید حسین کامکاری یک از شیفتگان مکتب سرخ تشیع بود از همان نوجوانی فرایض دینی خویش را انجام می داد و در نماز جماعت مساجد شرکت می کرد و فردی مکتبی ومومن و عاشق اهل بیت بود و در مراسم عزاداری برای امام حسین نوحه خوانی و سینه زنی شرکت می کرد با شروع انقلاب چون به حقانیت راه امام و مکتبی بودن راه وی ایمان داشت و هدفش پیشبرد مکتب حیات بخش اسلام بود بخیل رزمندگان ، مجاهدان و شیفتگان راه امام پیوست وبا شرکت خود در سخنرانی و تظاهرات ، و پخش اعلامیه ، میتینگها وپخش واز سخنرانی امام گامهای مثبب در جهت پیروزی انقلاب اسلامی برداشت وبراستی که زندگیش سراسر فریاد بود مبارزه قیام بود حرکت ایثار بود از خود گذشتگی بعداز پیروزی انقلاب نیز برای پاسداری از انقلاب اسلامیمان و برای تداوم راه خونین شهدا ء و عینیت بخشیدن به آرمان مقدس انان به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمده وبه صف یاران حسین زمانمان پیوست . و حسین کامکاری براستی حسینی زندگی کرد. حسین وار با یزیدیان در نوردید. و لبیک گوی ندای (هل من ناصرینصرنی) حسین زمانمان خمینی کبیر بود وی در مدتی که در سپاه بود عاشقانه در وجه رضای الله وبرای دین خدا از کسی یاری نمیخواست و موارد با ندای احیاء گرانه سر میداد ( الهی و ربی من لی غیرک ) براستی مگر عاشق ما تاکی میتوان دور از معشوق نگه داشت و تا کی میتوان او را در این زندان دنیا اسیر ساخت . و انسانی را بزرگ چون حسین عشق در روحش پیدا شده دیگر جهان گنجایش روح بزرگ و متعال او را نداشت وباید پرواز کند وی در لباس مقدس سپاه تا آن زمان روح در بدنش بود و پاسدار صدیق اسلامی بود ارزشهای خدایی والهی بود وی بعد از مدتی که از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می گذشت تاب نیاورد. که متجاوزین وارد خاک کشورمان شوند و بخواهند انقلاب اسلامی ما را به نابودی و سقوط بکشند وبدین جهت برای پاسداری از انقلاب خونینمان رهسپار کربلای خونین شهر شد و دلاورانه با بعثیان نبرد کر د تا در حمله فتح المبین دفتر زندگی سراسر حماسه وار و با صدامیان کافر بسته شدو سند افتخاری افتخاری بر افتخارات امت اسلامی سرود.
والسلام
روانش شاد و راهش مستدام باد
ادامه مطلب
شهادت مرگ نیست تحول است از این جهان به جهان دیگر. (آیت الله طالقانی )
زندگینامه : شهید حسین کامکاری
برادر شهید کامکاری در سال 1377 در روستای چاهخانی از توابع بوشهر پا به عرصه وجود نهاد وی از همان کودکی تحت تربیت صحیح اسلامی قرارگرفت وی شش ساله بود که راهی مدرسه شد. و تا کلاس پنجم دبستان در زادگاهش تحصیل کرد وبعد از آن به بوشهر عظیمت نمود و نزد برادرش زندگی میکرد. برادر شهید حسین کامکاری یک از شیفتگان مکتب سرخ تشیع بود از همان نوجوانی فرایض دینی خویش را انجام می داد و در نماز جماعت مساجد شرکت می کرد و فردی مکتبی ومومن و عاشق اهل بیت بود و در مراسم عزاداری برای امام حسین نوحه خوانی و سینه زنی شرکت می کرد با شروع انقلاب چون به حقانیت راه امام و مکتبی بودن راه وی ایمان داشت و هدفش پیشبرد مکتب حیات بخش اسلام بود بخیل رزمندگان ، مجاهدان و شیفتگان راه امام پیوست وبا شرکت خود در سخنرانی و تظاهرات ، و پخش اعلامیه ، میتینگها وپخش واز سخنرانی امام گامهای مثبب در جهت پیروزی انقلاب اسلامی برداشت وبراستی که زندگیش سراسر فریاد بود مبارزه قیام بود حرکت ایثار بود از خود گذشتگی بعداز پیروزی انقلاب نیز برای پاسداری از انقلاب اسلامیمان و برای تداوم راه خونین شهدا ء و عینیت بخشیدن به آرمان مقدس انان به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمده وبه صف یاران حسین زمانمان پیوست . و حسین کامکاری براستی حسینی زندگی کرد. حسین وار با یزیدیان در نوردید. و لبیک گوی ندای (هل من ناصرینصرنی) حسین زمانمان خمینی کبیر بود وی در مدتی که در سپاه بود عاشقانه در وجه رضای الله وبرای دین خدا از کسی یاری نمیخواست و موارد با ندای احیاء گرانه سر میداد ( الهی و ربی من لی غیرک ) براستی مگر عاشق ما تاکی میتوان دور از معشوق نگه داشت و تا کی میتوان او را در این زندان دنیا اسیر ساخت . و انسانی را بزرگ چون حسین عشق در روحش پیدا شده دیگر جهان گنجایش روح بزرگ و متعال او را نداشت وباید پرواز کند وی در لباس مقدس سپاه تا آن زمان روح در بدنش بود و پاسدار صدیق اسلامی بود ارزشهای خدایی والهی بود وی بعد از مدتی که از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می گذشت تاب نیاورد. که متجاوزین وارد خاک کشورمان شوند و بخواهند انقلاب اسلامی ما را به نابودی و سقوط بکشند وبدین جهت برای پاسداری از انقلاب خونینمان رهسپار کربلای خونین شهر شد و دلاورانه با بعثیان نبرد کر د تا در حمله فتح المبین دفتر زندگی سراسر حماسه وار و با صدامیان کافر بسته شدو سند افتخاری افتخاری بر افتخارات امت اسلامی سرود.
والسلام
روانش شاد و راهش مستدام باد
بسمه تعالی
وصیت نامه شهید حسین کامکاری
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام خدای بزرگ وصیت نامه خود را می نویسم
لو انزلنا القرآن علی جبل الرایته متصدعاٌ من خشیه الله و تلک الامثال نضربها الناس لعلهم یتفکرون
و ای رسول ما آگر ما این قرآن عظیم الشان را بر کوه نازل می کردیم مشاهد میکردی که کوه از ترس خدا خاشع وذیل ومتلاشی میشد واین مثال را برای مردم بیان می کنیم باشد که اهل عقل فکر کنند.
آیا چه دل سنگ و مهر خورده ای است که از این آیه بدنش بلرزه در آید . براستی اگر نمی لرزید همان کسانی هستید که مهر قهر ظلمت خدا بردهان شماست، مردم شهید پرور و مسلمان ایران گوش به فرمان ولایت فقیه باشید که کشتی نحات شماست، گوش به فرمان امام بزرگوارمان باشید که اوست که میتواند شما را رهبر باشد. بفکر آخرتتان باشید آیا توشه ای برای آخرت جمع کرده اید . مگر کسی که به مسافرت می رود با دست خالی می رود آنهم چه مسافرتی ، ملاقات با خدا ، با پیامبران ، امامان. آیا با دست خالی شرمنده نخواهید شد؟ درجواب خدا چه حرفی دارید؟ آیا می گوئید نمی دانستم ، مگر کسی به شما نگفت ، آیا محکوم درگاهی الهی نخواهید شد ، چرا آنموقع دیگر پرونده شما پیش خداست، اوست که از درون شما اطلاع دارد تا دیر نشده مانع هائی که در راه شماست از میان بردارید. خدا می فرماید که ای بنده پاک من ، من تو را دوست دارم . تو هم مرا دوست بدار، آیا چه دل سنگ و فولادی است که از این صحبت خدا بازهم نافرمانی خدا کند ، در پایان از پدر و مادر و خواهر عزیزم میخواهم که خط امام را تا آخرین لحظه راها نکنند.
از همسرم میخواهم که در بخش تعاون سپاه تا آخرین لحظه خدمت کند.
لطفاٌ مرا در ردیف قبر برادرم عباس به خاک بسپارید.
به امید ملاقات با همه دوستان در روز حساب/
والسلام
حسین کامکاری
21/1/61
ادامه مطلب
وصیت نامه شهید حسین کامکاری
بسم الله الرحمن الرحیم
با نام خدای بزرگ وصیت نامه خود را می نویسم
لو انزلنا القرآن علی جبل الرایته متصدعاٌ من خشیه الله و تلک الامثال نضربها الناس لعلهم یتفکرون
و ای رسول ما آگر ما این قرآن عظیم الشان را بر کوه نازل می کردیم مشاهد میکردی که کوه از ترس خدا خاشع وذیل ومتلاشی میشد واین مثال را برای مردم بیان می کنیم باشد که اهل عقل فکر کنند.
آیا چه دل سنگ و مهر خورده ای است که از این آیه بدنش بلرزه در آید . براستی اگر نمی لرزید همان کسانی هستید که مهر قهر ظلمت خدا بردهان شماست، مردم شهید پرور و مسلمان ایران گوش به فرمان ولایت فقیه باشید که کشتی نحات شماست، گوش به فرمان امام بزرگوارمان باشید که اوست که میتواند شما را رهبر باشد. بفکر آخرتتان باشید آیا توشه ای برای آخرت جمع کرده اید . مگر کسی که به مسافرت می رود با دست خالی می رود آنهم چه مسافرتی ، ملاقات با خدا ، با پیامبران ، امامان. آیا با دست خالی شرمنده نخواهید شد؟ درجواب خدا چه حرفی دارید؟ آیا می گوئید نمی دانستم ، مگر کسی به شما نگفت ، آیا محکوم درگاهی الهی نخواهید شد ، چرا آنموقع دیگر پرونده شما پیش خداست، اوست که از درون شما اطلاع دارد تا دیر نشده مانع هائی که در راه شماست از میان بردارید. خدا می فرماید که ای بنده پاک من ، من تو را دوست دارم . تو هم مرا دوست بدار، آیا چه دل سنگ و فولادی است که از این صحبت خدا بازهم نافرمانی خدا کند ، در پایان از پدر و مادر و خواهر عزیزم میخواهم که خط امام را تا آخرین لحظه راها نکنند.
از همسرم میخواهم که در بخش تعاون سپاه تا آخرین لحظه خدمت کند.
لطفاٌ مرا در ردیف قبر برادرم عباس به خاک بسپارید.
به امید ملاقات با همه دوستان در روز حساب/
والسلام
حسین کامکاری
21/1/61
اطلاعات مزارمحل مزاربوشهر
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزاردر صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها