مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید حسین سلیمانی راد

890
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام حسين
نام خانوادگی سليماني راد
نام پدر ابوالقاسم
تاریخ تولد 1350/06/18
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/10/04
محل شهادت آبادان
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل دانش آموز
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن محمدآباد
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    شهيد حسين سليماني راد فرزند ابوالقاسم  در سال  1350  در روستاي  زيارت ساحلي از توابع شهرستان دشتي در يك خانواده ي  مذهبي و متدين  به دنيا  آمد   .

    وي به تشويق پدرش دوره ابتدايي را  در  مدرسه ي امام مهدي (عج ) درروستاي خود به پايان رساند . وبه دليل نبود امكانات ،  دوره  راهنمايي را  در مدرسه شهيد سروري خورموج ثبت نام كرد سال تحصيلي هنوز به  نيمه نرسيده  بود كه امام خميني نداي هل من ناصر ينصرني سر داد  كه  ايشان  نيز به محض شنيدن اين ندا ،  آنرا لبيك گفته  و به جبهه نبرد با ظالمان روزگار عازم گرديد و درمدرسه عشق و ايثار ثبت نام نمود تا جان شيرين خود را فداي اسلام  و قرآن نموده و مدارج عاليه انساني را  يكجا  طي نمايد .

    وي در ماه مبارك رمضان  به پادگان  شهيد صدوقي اعزام گرديد  . اين شهيد بزرگوار درحالي كه سن چنداني نداشت ولي شور شوق مثال زدني داشت  و براي جهاد  در راه خدا  با تمام توان  آماده بود  .  با  وجود سني كم  شناخت عميقي نسبت  به جهاد و شهادت داشت و دائم دوستان خود را به جبهه دعوت مي نمود .

    وي داراي اخلاقي نيكو و رفتاري بسيار پسنديده  بود و همين عشق  و علاقه او به ادعيه توسل و كميل بود كه  او را به اين سمت  و سو كشاند  .  و با  اولين نداي دلنشين رهبركبيرانقلاب دعوت او را لبيك گفت و راهي ميدان  نبرد شد تا پرونده سفاكان را يكسره كند .

    وي انس و الفتي بسيار با مسجد  داشت و از همان دوران كودكي  و از سن هشت سالگي  به مسجد مي رفت  و نماز  را  بجاي  مي آورد  .   حتي  در سخت ترين  شرائط سعي و تلاش  مي نمود كه فضيلت نماز هاي  اول وقت را  از دست ندهد وخداوند مهربان وي را  سعادتي نصيب كرد كه  عارفان و اولياي  او در پي آن هستند و آن سعادت  ابدي كه چيزي جز شهادت  نبود  نصيب وي گرديد .

    پدر شهيد حسين سليماني  راد  ابوالقاسم  نام  دارد  .  وي  جهت  امرار  معاش خانواده به كشورهاي حوزه خليج فارس  (قطر)  سفر مي نموده است  .   ايشان  ازخيرين روستاي زيارت مي باشد وكارهاي از قبيل اهدا يك قطعه زمين  جهت  احداث خوابگاه  دانش آموزي دبيرستان امام علي (ع)  ، ساخت  دفتر  مخابراتي براي روستا  كه  به نام فرزندش نامگذاري  شده است  و همچنين  كشيدن  نرده  در  اطراف  گلزار شهداي زيارت انجام داده است  . نام مادر شهيد بي بي زينب است كه از سادات زيارت مي باشد . حاصل ازدواج وي با پدر شهيد پنج فرزند است كه  دو تاي آنها پسر وسه تا دختر مي باشد .



















    شهيد حسين سليماني راد  با وجود سن  كمي كه داشت از قدرت فهم و درك بسيار بالايي برخوردار بود .

    وي دركارهاي كشاورزي  به پدرخود جهت امرار معاش خانواده كمك مي كرد  . و همچنين در مراسمات حضوري چشمگيرداشت ودوستان خود را به شركت در چنين مراسماتي تشويق مي كرد .

    اخلاق وي  در خانه و خانواده فوق العاده  بسيار  نيكو و پسنديده  بود بطوري كه اهل منزل ، او را مرتب به نيكي ياد مي كنند و  همچنين دوستان وي فقدان اين شهيد  را كاملا احساس مي كنند .

    ايشان مقام ومنزلتي را  انتخاب  نمود كه هر عاشقي آرزوي آنرا دارد و آن چيزي جز عشق به حضرت امام حسين (ع) و راه او نبود  و همچنين عاشق ابا عبدالله الحسين (ع)  بودند  .  همين عشق و عاشقي  نسبت  به  كربلا  و امام حسين (ع) بود كه وي را  به  سوي چنين سعادتي سوق داد و باعث  شد  تا  از عالم خاكي  به  عالمي  منتقل  شود  كه  بهشت  برين  آراسته  و  زيبنده  چنين افرادي است .

    وي موقع رفتن به جبهه خداي منان را شكرگزار بود كه توفيقي حاصل  شده تا در جبهه حق عليه باطل شركت نمايد . او هميشه لباس هاي تميز  بر تن مي كرد و حتي موقعي كه  قصد  رفتن  به  جبهه داشت زيباترين لباس خود را مي پوشيد و آنرا معطر مي نمود  و مرتب آرزوي شهادت مي كرد .

    ايشان مي فرمود كه دنيا فاني  است و به  آن  اعتماد نكنيد كه  شما  را فريب مي دهد و شما را از  راه  راست و مقامات عاليه دور مي كند  . و دوستان خود را به جهاد در راه خدا دعوت مي نمود .

    ايشان درياري رساندن  به فقرا  و كمك  به مظلومين اهتمام  ويژه اي  مي ورزيد   و  همواره  در  پي حل مشكلات آنان بود  .
    ادامه مطلب
    اشهد ان لا الله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله

    شكر خداي را كه توفيق يافتم در راه مبارزه حق عليه باطل شركت كنم و آنچه را كه دارم درطبق اخلاص نهاده  تقديم  ايزد منان كنم و آنچه را كه امام  حسين (ع) ويارانش و تمام رزمندگان صدر اسلام  پروانه وار دور آن مي گشتند من هم  آن را باز يابم .

    با درود و سلام برمنجي عالم بشريت حضرت مهدي (عج) وبا سلام  و درود  بر رزمندگان كفر ستيز . من يك محصل بودم  و در دوره ابتدايي تحصيل مي كردم خيلي دلم مي خواست  به جبهه  بروم  و يك رزمنده باشم و وقتي  به دوره راهنمايي رسيدم عشق به كربلا داشتم . به بسيج خورموج مراجعه كردم در جواب گفتند  كه در تاريخ  7/ 12/ 64  اعزام  مي باشد  . اي پدر و مادر عزيزم  نمي دانم چطور  از  شما تشكر كنم  .  اي پدر ياد آن روزي كه به شما گفتم  به جبهه بروم وتو به من اجازه دادي . وتو اي مادرعزيزم كه چقدربراي من زحمت كشيدي تا مرا بزرگ كني وبراي خودم وجامعه ام فردي  مفيد  واقع  بشوم  و از اينكه  نتوانسته ام  زحمت هاي شما  را  جبران  نمايم  به  بزرگواري  خود  مرا ببخشيد .

    اي دوستان ، ياران و اي جوانان انقلاب واي انقلاب سازان ، جبهه ها  را خالي نكنيد و امام امت را تنها نگذاريد .

    والسلام

    حسين سليماني راد

     

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    پيش پدرومادر رفت و اجازه خواست به رسم ادب و آيين ديرين را بجاي آورد  . او رخصت نبرد حق  عليه  باطل را بدست  آورد  و وسايل  سفر را بست و آهنگ جبهه  نمود . صبح  روز خداحافظي فرا رسيد مادر و خواهرانم جمع شده  بودند  مادرم  قرآن  در دست داشت  و خواهرم كاسه ي آبي در دست داشت  و من خوابيده بودم  كه  برادرم  بر سر بالينم آمد و گفت احمد جان برخيز تا آخرين  وداع خود  را  با  تو انجام دهم وگمان  نمي كنم كه در اين سفر سخت  و طولاني  برگشتي در كار باشد و گفت  برادر  من رفتني هستم من در جاي خود خشكم زده بود كه چه مي شنوم وچه بر سر من مي آيد من همين طور خشكم زده بود  كه  متوجه  رفتن  برادرم شدم كه قرآن را بوسيد و از زير آن رد شد وبه سوي جبهه رهسپار شد .

    از زبان مادر شهيد

    ايشان پس  از دوره آموزشي به مدت سه ماه به جبهه حق عليه باطل و بعد از  آن به عنوان نيروي فعال  به مشهد مقدس اعزام گرديد و بعد  از زيارت مرقد امام هشتم (ع)  به  آغوش خانواده  برگشتند  و براي همه سوغاتي  آورده بودند و در مدت اين چند روزري كه پيش ما بودند دوستان خود را براي رفتن به جبهه دعوت مي نمود وچون عشق به كربلا  داشت  براي  بار دوم  نيز آهنگ جبهه نمود . هنگامي كه مي خواست اعزام شود من بر سر او شيريني ريختم اين شهيد برگشت  و يك  دانه  شيريني  برداشت  و خورد و گفتند  كه اي مادر اين شيريني عروسي من است يك عكس بزرگ و چند قطعه عكس ديگر به من  داد  و گفت مادر  ، من  وقتي شهيد شدم  اين عكس را  درقاب بگير و در كنار قبرم آويزان كن وقتي ايشان  قرآن را  بوسيد  از من  حلاليت  طلبيد  و راهي مدرسه شهادت شد .

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارمحمدآباد
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x