نام سید مرتضی
نام خانوادگی مجتهد اهرمی
نام پدر سید جعفر
تاریخ تولد اوایل سده 13 قمری
محل تولد -
تاریخ شهادت 15 آبان 1310شمسی
محل شهادت رحلت در بوشهر
مسئولیت
نوع عضویت
شغل
تحصیلات
مدفن امام زاده عبدالمهیمن بوشهر
سید مرتضی مجتهد اهرمی، ملقب به علم الهدی، از روحانیون استعمارستیز ایران در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری بود. وی در اهرم، مرکز تنگستان به دنیا آمد. در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به نجف اشرف رفت و نزد آخوند خراسانی تلمذ کرد و به درجه اجتهاد نایل شد و سپس به بوشهر بازگشت.
فتوای جهاد سید مرتضی
در سال ۱۳۲۶ ق پس از بمباران و تعطیل مجلس توسط محمدعلی شاه قاجار، علم الهدی به فتوای سیدعبدالحسین لاری و نیز اجتهاد خود بر ضد انگلیسیها فتوای جهاد صادر کرد و رئیس علی دلواری را با صد نفر تفنگچی تحت امرش به بوشهر دعوت نمود و با کمک آنها و آزادیخواهان بوشهر، تمام ادارات دولتی را از دست نمایندگان دولت، خارج ساخت و خود رتق و فتق امور بندر را در دست گرفت و به عزل و نصب مأموران دولت پرداخت و تسلیم وجوه گمرک جنوب را به دولت انگلستان – که گمرکات بوشهر را در اختیار داشت – قطع نمود.
دستگیری و تبعید
ازاینرو به درخواست و فشار انگلیس، احمدخان دریابیگی، حکمران بنادر جنوب و از عمال انگلستان، از طرف دولت مرکزی، مامور قلع و قمع علم الهدی گردید. دریابیگی نیز خانه او را به توپ بست و سپس بدان حمله کرد و سید مرتضی را دستگیر نمود و او را با وضع زشتی در کوچههای بوشهر گرداندند و سپس زندانی کرد و پس از چندی به عتبات تبعید نمود. سید مرتضی در آنجا به تکمیل تحصیلات خود پرداخت و بعدا به بوشهر بازگشت. وی در هنگام تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی، به نمایندگی از طرف اهالی بنادر به مجلس مؤسسان رفت و به تغییر سلطنت رأی داد و در ۱۳۰۷ در بوشهر درگذشت.
او مردی شجاع و مجاهد و از مخالفان سرسخت نفوذ انگلستان در کشور بود. در هنگام دیدار رضاشاه از بوشهر در ۱۳۰۷ وی به همراه جمع دیگری از علما، در دارالحکومه آن شهر با وی دیدار کرد و ضمن سخنانی از وی خواست تا به نفوذ انگلستان در ایران پایان دهد.
منتقدین و مخالفین
نامه سردار اسعد به احمد خان دریابیگی در رابطه با اهرمی
جناب جلالت مآ ب دریابیگی حکمران بنادر دام اقباله و اعضای انجمن ولایتی دامت تأییداتهم
بحمداللّه اردوی ملی باشکوه و وقار وارد، اهالی شهر با نهایت نشاط و مسرّت پذیرایی و استقبال نمودند. پیش قراول اردو هم به منظریه مأمور شد و انشاءالله تعالی با موافقت و اتفاق حضرت سپهدار (محمد ولیخان تنکابنی) عازم تهران خواهیم شد. البته جناب اجل عالی و عموم اعضای انجمن ولایتی در ترتیبات و انتظامات بوشهر و تمام بنادر اهتمامات وافیه خواهید فرمود که ذرهای اختلاف و بینظمی واقع نشود و انشاءالله تاکنون از شر زحمات و خرابکاریهای سید مرتضی آسوده شدهاید و رفع فتنه و فساد او را فرموده، منتظرم اخبار ولایت و انتظامات آنجا خاطر این خادم ملت خواه را مسبوق و مسرور دارید (علیقلی بختیاری)[۵]
علی محمد حکمت بوشهری در کتاب خود به نام «گوشهای از انقلاب مشروطیت در جنوب» مینویسد:
"من مدافع دریابیگی نیستم، به سوابق خوب و بد او هم کاری ندارم ولی دریابیگی هرکه بود و هرچه بود کسی نبود که دست التماس به سوی امثال سید خرقانی دراز کند. او یکبار بعد از حکومت مرحوم عماد نظام و بار دیگر پس از عزل میرزا رضا قلی خان سالار اعظم به حکمرانی بوشهر رسید و در هربار دست به کارهای خوب و بدی زد که در اینجا از موضوع بحث ما خارج است. .... تصرف بوشهر و تمام دوائر دولتی آن از این نظر بسیار حائز اهمیت بود که در صورت ادامه آن و تجزیهٔ بوشهر از آن روی که نیروهای مسلح و ضعیف دولت وقت توانائی مقابله با سلحشوران انقلابی نداشتند، اقتصاد سایر قسمتهای دیگر کشور را نیز دچار رکود و فلج میکرد و این چیزی بود که سرانجام آن جز کنارهگیری شاه مستبد چیز دیگری نمیتوانست باشد.
در همین جریان بود که سیاست سیاه چهرهٔ کریه خود را آشکار ساخت و مرتضی اهرمی را برانگیخت تا با لجاجت خود پیروزی درخشان «مجاهدین جنوب» را خدشهدار کند و چون مهمترین دوائر دولتی آن روز ادارهٔ گمرک بود درآمد آن را دیپلماسی محیل انگلیس در قبال قروض خارجی مطمئنترین وثیقه تشخیص داده بود. برای اینکه درآمد آن کاملاً محفوظ و از هرگونه دستبرد مصون بماند مرتضی اهرمی را که گمان خطائی دربارهٔ او نمیرفت به عنوان «ناظر» و «امین وصول» درآمدها، مأمور حفظ وصولی «گمرک» کردند؛ ولی سید با «انجمن» و «مجاهدین» طریق خصومت در پیش گرفت؛ که این رفتار باعث شد که فرصت به عوامل استبداد و عاملان بیگانه داده شود تا علیه آزادیخواهان دست به توطئه زنند و موضوع اختلاس وجوه «گمرک» با «بوق و کرنا» بهانهٔ تبلیغ قرار گیرد."
سپس مینویسد:
«در همین هنگام مرحوم دریابیگی نیز به بوشهر آمد و مأموریت یافته بود آزادیخواهان جنوب را تنبیه کند و سر جای خود بنشاند؛ ولی او که مردی زیرک و وقتشناس بود بخوبی میدانست درافتادن با «انجمن اتحاد اسلامی» و آزادیخواهان غیور جنوب کاری بس صعب و دشوار بلکه امری پرخطر است. ازاینرو زهرچشم خود را متوجه سید اهرمی که خشم و غضب زعماء «انجمن» و مجاهدان انقلاب در حق خود برانگیخته بود کرد. با این کار چنین وانمود کرد که هم اوامر مرکز را اطاعت میکند و هم از خطری که از ناحیهٔ «انقلابیون» در صورت درگیر شدن با «زعماء انجمن» ممکن است دامنگیر او شود، اجتناب میورزد.»
آنگاه ادامه میدهد:
«دریابیگی هوشیارانه سید اهرمی را در فشار گذاشت. سید هم به خیال رسیدن کمک در خانهٔ خود متحصن و حصاری شد و به وسیلهٔ نامه از دلواریها و دشتستانیها خواستار کمک گردید. دریابیگی ناچار دستور داد خانهٔ او را به توپ بسته و او را از تحصن خارج و دستگیر سازند. پس از ویرانی خانه از صدمت توپ، مردم که اتلاف وجوه گمرک را مغایر حیثیت انقلابی خود میدانستند سید را در میان گرفته و شخصی به نام «سید غریب» با دار و دستهاش او را در کوچه و بازار گردانیدند. هنگامی که مأمورین «انجمن» برای نجات او آمدند و از دست مردم عصبانی که عدهٔ اوباش و اراذل هم قاطی آنها شده بودند نجاتش دادند، به جای اینکه اوامر زعماء را اطاعت و خود را در اختیار انجمن قرار دهد از دست نجاتدهندگان فرار کرد و به زیر بیرق کنسولگری انگلیس گریخت و آنجا «بست» نشست.»[۶]
نوشتهای از دریابیگی در سال ۱۳۲۸ ق در رابطه با اهرمی
اداره تلگرافی دولت علیه ایران، از بوشهر به طهران، به تاریخ ۱۲ شهر سنبله (۳۰ شعبان)، آیت ئیل سنه ۱۳۲۸، نمره جواب ۱۷۱ دولتی، عدد کلمات ۱۴۰
مقام منیع آقای وزیر داخله سید اهرمی بعد از این که چهار هزار تومان از مالیات هیجده هزار تومان از گمرک، قریب ده هزار تومان اموال معززالدوله متجاوز از دویست تفنگ و طپانچه و فشنگ مال دولت قریب سه هزار تومان مال خارجه و داخله به غارت برداشت به نجف برد جسب الامر حضرت آیتالله خراسانی من بدبخت پانصد تومان او را تعمیر کردم متجاوز از پانصد خرج مهمانی و تشریف نجفشان شد. حالا هم از برای تشریف آوردن به بو شهرشان چاکر ابداً جرفی ندارد، مانعی که است این است که باید انگلیسها را در طهران وزیر امور خارجه متقاعد کند و حضرت آیتالله هم چیزی به بوشهر به اهالی بنویسند و آنها را متقاعد فرمایند. چاکر نه با سید اهرمی طرف است و نه از آمدن او دلتنگ. ۲۶ شعبان نمره ۸۲۵۲ چاکر احمد (ی) ۴۰۱ ط ۲ ب آ ۱–۲۹۳۰۰۰۴۷۶[۷]
منابع
مجموعه مقالات کنگره آخوند خراسانی، ج8، ص322.
تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی دشتی، حبیبالله سعیدی نیا، نشر موعود اسلام، بوشهر (۱۳۸۳)، ص123 - 127.
تحلیلی بر عملکرد مشروطه خواهان بوشهر سایت آفتاب
رئیسعلی دلواری (مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت هشتادمین سال شهادت رئیسعلی دلواری)، چاپخانه علوی بوشهر (۱۳۷۳)، ص ۲۱۹.
حبل المتین، سال هفدهم. شماره ۳، رجب ۱۳۲۷ ق، ص ۱۶
نمایش صفحات نتایج
فارس از مشروطیت تا جنگ جهانی اول، به کوشش دکتر محمد رنجبر، ۱۳۸۹، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص ۱۷۰
ادامه مطلب
فتوای جهاد سید مرتضی
در سال ۱۳۲۶ ق پس از بمباران و تعطیل مجلس توسط محمدعلی شاه قاجار، علم الهدی به فتوای سیدعبدالحسین لاری و نیز اجتهاد خود بر ضد انگلیسیها فتوای جهاد صادر کرد و رئیس علی دلواری را با صد نفر تفنگچی تحت امرش به بوشهر دعوت نمود و با کمک آنها و آزادیخواهان بوشهر، تمام ادارات دولتی را از دست نمایندگان دولت، خارج ساخت و خود رتق و فتق امور بندر را در دست گرفت و به عزل و نصب مأموران دولت پرداخت و تسلیم وجوه گمرک جنوب را به دولت انگلستان – که گمرکات بوشهر را در اختیار داشت – قطع نمود.
دستگیری و تبعید
ازاینرو به درخواست و فشار انگلیس، احمدخان دریابیگی، حکمران بنادر جنوب و از عمال انگلستان، از طرف دولت مرکزی، مامور قلع و قمع علم الهدی گردید. دریابیگی نیز خانه او را به توپ بست و سپس بدان حمله کرد و سید مرتضی را دستگیر نمود و او را با وضع زشتی در کوچههای بوشهر گرداندند و سپس زندانی کرد و پس از چندی به عتبات تبعید نمود. سید مرتضی در آنجا به تکمیل تحصیلات خود پرداخت و بعدا به بوشهر بازگشت. وی در هنگام تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی، به نمایندگی از طرف اهالی بنادر به مجلس مؤسسان رفت و به تغییر سلطنت رأی داد و در ۱۳۰۷ در بوشهر درگذشت.
او مردی شجاع و مجاهد و از مخالفان سرسخت نفوذ انگلستان در کشور بود. در هنگام دیدار رضاشاه از بوشهر در ۱۳۰۷ وی به همراه جمع دیگری از علما، در دارالحکومه آن شهر با وی دیدار کرد و ضمن سخنانی از وی خواست تا به نفوذ انگلستان در ایران پایان دهد.
منتقدین و مخالفین
نامه سردار اسعد به احمد خان دریابیگی در رابطه با اهرمی
جناب جلالت مآ ب دریابیگی حکمران بنادر دام اقباله و اعضای انجمن ولایتی دامت تأییداتهم
بحمداللّه اردوی ملی باشکوه و وقار وارد، اهالی شهر با نهایت نشاط و مسرّت پذیرایی و استقبال نمودند. پیش قراول اردو هم به منظریه مأمور شد و انشاءالله تعالی با موافقت و اتفاق حضرت سپهدار (محمد ولیخان تنکابنی) عازم تهران خواهیم شد. البته جناب اجل عالی و عموم اعضای انجمن ولایتی در ترتیبات و انتظامات بوشهر و تمام بنادر اهتمامات وافیه خواهید فرمود که ذرهای اختلاف و بینظمی واقع نشود و انشاءالله تاکنون از شر زحمات و خرابکاریهای سید مرتضی آسوده شدهاید و رفع فتنه و فساد او را فرموده، منتظرم اخبار ولایت و انتظامات آنجا خاطر این خادم ملت خواه را مسبوق و مسرور دارید (علیقلی بختیاری)[۵]
علی محمد حکمت بوشهری در کتاب خود به نام «گوشهای از انقلاب مشروطیت در جنوب» مینویسد:
"من مدافع دریابیگی نیستم، به سوابق خوب و بد او هم کاری ندارم ولی دریابیگی هرکه بود و هرچه بود کسی نبود که دست التماس به سوی امثال سید خرقانی دراز کند. او یکبار بعد از حکومت مرحوم عماد نظام و بار دیگر پس از عزل میرزا رضا قلی خان سالار اعظم به حکمرانی بوشهر رسید و در هربار دست به کارهای خوب و بدی زد که در اینجا از موضوع بحث ما خارج است. .... تصرف بوشهر و تمام دوائر دولتی آن از این نظر بسیار حائز اهمیت بود که در صورت ادامه آن و تجزیهٔ بوشهر از آن روی که نیروهای مسلح و ضعیف دولت وقت توانائی مقابله با سلحشوران انقلابی نداشتند، اقتصاد سایر قسمتهای دیگر کشور را نیز دچار رکود و فلج میکرد و این چیزی بود که سرانجام آن جز کنارهگیری شاه مستبد چیز دیگری نمیتوانست باشد.
در همین جریان بود که سیاست سیاه چهرهٔ کریه خود را آشکار ساخت و مرتضی اهرمی را برانگیخت تا با لجاجت خود پیروزی درخشان «مجاهدین جنوب» را خدشهدار کند و چون مهمترین دوائر دولتی آن روز ادارهٔ گمرک بود درآمد آن را دیپلماسی محیل انگلیس در قبال قروض خارجی مطمئنترین وثیقه تشخیص داده بود. برای اینکه درآمد آن کاملاً محفوظ و از هرگونه دستبرد مصون بماند مرتضی اهرمی را که گمان خطائی دربارهٔ او نمیرفت به عنوان «ناظر» و «امین وصول» درآمدها، مأمور حفظ وصولی «گمرک» کردند؛ ولی سید با «انجمن» و «مجاهدین» طریق خصومت در پیش گرفت؛ که این رفتار باعث شد که فرصت به عوامل استبداد و عاملان بیگانه داده شود تا علیه آزادیخواهان دست به توطئه زنند و موضوع اختلاس وجوه «گمرک» با «بوق و کرنا» بهانهٔ تبلیغ قرار گیرد."
سپس مینویسد:
«در همین هنگام مرحوم دریابیگی نیز به بوشهر آمد و مأموریت یافته بود آزادیخواهان جنوب را تنبیه کند و سر جای خود بنشاند؛ ولی او که مردی زیرک و وقتشناس بود بخوبی میدانست درافتادن با «انجمن اتحاد اسلامی» و آزادیخواهان غیور جنوب کاری بس صعب و دشوار بلکه امری پرخطر است. ازاینرو زهرچشم خود را متوجه سید اهرمی که خشم و غضب زعماء «انجمن» و مجاهدان انقلاب در حق خود برانگیخته بود کرد. با این کار چنین وانمود کرد که هم اوامر مرکز را اطاعت میکند و هم از خطری که از ناحیهٔ «انقلابیون» در صورت درگیر شدن با «زعماء انجمن» ممکن است دامنگیر او شود، اجتناب میورزد.»
آنگاه ادامه میدهد:
«دریابیگی هوشیارانه سید اهرمی را در فشار گذاشت. سید هم به خیال رسیدن کمک در خانهٔ خود متحصن و حصاری شد و به وسیلهٔ نامه از دلواریها و دشتستانیها خواستار کمک گردید. دریابیگی ناچار دستور داد خانهٔ او را به توپ بسته و او را از تحصن خارج و دستگیر سازند. پس از ویرانی خانه از صدمت توپ، مردم که اتلاف وجوه گمرک را مغایر حیثیت انقلابی خود میدانستند سید را در میان گرفته و شخصی به نام «سید غریب» با دار و دستهاش او را در کوچه و بازار گردانیدند. هنگامی که مأمورین «انجمن» برای نجات او آمدند و از دست مردم عصبانی که عدهٔ اوباش و اراذل هم قاطی آنها شده بودند نجاتش دادند، به جای اینکه اوامر زعماء را اطاعت و خود را در اختیار انجمن قرار دهد از دست نجاتدهندگان فرار کرد و به زیر بیرق کنسولگری انگلیس گریخت و آنجا «بست» نشست.»[۶]
نوشتهای از دریابیگی در سال ۱۳۲۸ ق در رابطه با اهرمی
اداره تلگرافی دولت علیه ایران، از بوشهر به طهران، به تاریخ ۱۲ شهر سنبله (۳۰ شعبان)، آیت ئیل سنه ۱۳۲۸، نمره جواب ۱۷۱ دولتی، عدد کلمات ۱۴۰
مقام منیع آقای وزیر داخله سید اهرمی بعد از این که چهار هزار تومان از مالیات هیجده هزار تومان از گمرک، قریب ده هزار تومان اموال معززالدوله متجاوز از دویست تفنگ و طپانچه و فشنگ مال دولت قریب سه هزار تومان مال خارجه و داخله به غارت برداشت به نجف برد جسب الامر حضرت آیتالله خراسانی من بدبخت پانصد تومان او را تعمیر کردم متجاوز از پانصد خرج مهمانی و تشریف نجفشان شد. حالا هم از برای تشریف آوردن به بو شهرشان چاکر ابداً جرفی ندارد، مانعی که است این است که باید انگلیسها را در طهران وزیر امور خارجه متقاعد کند و حضرت آیتالله هم چیزی به بوشهر به اهالی بنویسند و آنها را متقاعد فرمایند. چاکر نه با سید اهرمی طرف است و نه از آمدن او دلتنگ. ۲۶ شعبان نمره ۸۲۵۲ چاکر احمد (ی) ۴۰۱ ط ۲ ب آ ۱–۲۹۳۰۰۰۴۷۶[۷]
منابع
مجموعه مقالات کنگره آخوند خراسانی، ج8، ص322.
تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی دشتی، حبیبالله سعیدی نیا، نشر موعود اسلام، بوشهر (۱۳۸۳)، ص123 - 127.
تحلیلی بر عملکرد مشروطه خواهان بوشهر سایت آفتاب
رئیسعلی دلواری (مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت هشتادمین سال شهادت رئیسعلی دلواری)، چاپخانه علوی بوشهر (۱۳۷۳)، ص ۲۱۹.
حبل المتین، سال هفدهم. شماره ۳، رجب ۱۳۲۷ ق، ص ۱۶
نمایش صفحات نتایج
فارس از مشروطیت تا جنگ جهانی اول، به کوشش دکتر محمد رنجبر، ۱۳۸۹، سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص ۱۷۰
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با این عالم در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید